Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
common tool set
دست ابزار عمومی
Search result with all words
communism
کمونیسم نظام اقتصادی مبتنی براندیشههای مارکسیستی که مالکیت و ابزار تولید عمومی و در کنترل دولت قرار دارد
common hardware
ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
Other Matches
tool
دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
general quarters
اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introduces
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
control equipment
ابزار وارسی ابزار پایش
general porpose
کارهای عمومی مصارف عمومی
general orders
دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
broaches
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
consolidated dining facility
تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
common carrier
موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
implement
ابزار
doodads
ابزار
hardware
ابزار
locking device
ابزار
device
ابزار
devices
ابزار
doodad
ابزار
tool
ابزار
instrumentation
ابزار
implemented
ابزار
instrument
ابزار
implementing
ابزار
implements
ابزار
tools
ابزار
yard stick
خط کش
[ابزار]
yardstick
خط کش
[ابزار]
gadget
ابزار
folding ruler
خط کش
[ابزار]
folding rule
خط کش
[ابزار]
gadgets
ابزار
double meter stick
[American]
خط کش
[ابزار]
folding meter stick
خط کش
[ابزار]
carpenter's rule
خط کش
[ابزار]
vernier caliper
قطرسنج
[ابزار]
sliding caliper
قطرسنج
[ابزار]
vernier calliper
[British]
قطرسنج
[ابزار]
calliper
[British]
قطرسنج
[ابزار]
calipers
قطرسنج
[ابزار]
vernier calliper
[British]
کولیس
[ابزار]
hand tool
ابزار دستی
groupware
گروه ابزار
groupware
ابزار گروهی
brick workers tool
ابزار بنایی
gosseneck tool
ابزار دوخمی
assembly tools
ابزار مونتاژ
generating tool
ابزار تولید
bumping tool
ابزار خم کاری
astragal
ابزار فیتیله ای
astragulus
ابزار فیتیله ای
bench
میز ابزار
bird's-break
ابزار رخ منقاری
common round
ابزار فیتیله
diamond-fret
ابزار لوزی
putty knife
کارتک
[ابزار]
spackle knife
کارتک
[ابزار]
control equipment
ابزار نظارت
angle-roll
ابزار گرد
lathe tool
ابزار تراش
floating tool
ابزار متحرک
centering tool
ابزار تمرکز
flexible drive tool
ابزار گردان
cold heading tool
ابزار سردکار
development tools
ابزار توسعه
credit instrument
ابزار اعتباری
hardware
سخت ابزار
scraper
[British
کارتک
[ابزار]
milling cutter
ابزار فرزکاری
precision tool
ابزار دقیق
skiving tool
ابزار تراش
small tool
ابزار کوچک
steelwork
ابزار پولادین
tax instrument
ابزار مالیاتی
toll steel
فولاد ابزار
tool holder
ابزار گیر
tool maker
ابزار ساز
tool maker
ابزار مند
planishing tool
ابزار پرداخت
firmware
استوار- ابزار
furniture
ابزار اهنی
milling tool
ابزار فرزکاری
metal cutting tool
ماشین ابزار
metal cutting
فلزبری
[ابزار]
means of production
ابزار تولید
moulding plane
رنده ابزار
moulding templet
ابزار کشویی
machine tools
ابزار ماشینی
tool set
دست ابزار
tool sharpener
ابزار چاق کن
toolbox
جعبه ابزار
manipulandum
ابزار پاسخ
calipers
کولیس
[ابزار]
tool
ابزار کار
machine tool
ابزار ماشینی
machine shop tool
ابزار ماشینی
calliper
[British]
کولیس
[ابزار]
vernier caliper
کولیس
[ابزار]
knurled tool
ابزار اج کاری
joiner's hardware
ابزار نجاری
operandum
ابزار پاسخ
physical device
ابزار مادی
toolhouse
انبار ابزار
toolroom
اتاق ابزار
turning tool
ابزار تراشکاری
workbox
جعبه ابزار
fishing tackle
ابزار ماهیگیری
instrument panels
پهنهی ابزار
instrument panels
پیشخوان ابزار
sliding caliper
کولیس
[ابزار]
spatula
[American]
]
کارتک
[ابزار]
clones
ابزار همگن
tool kits
جعبه ابزار
folding yardstick
[metric]
خط کش جیبی
[ابزار]
folding meter stick
[American]
خط کش تاشو
[ابزار]
folding metre stick
[British]
خط کش تاشو
[ابزار]
cloned
ابزار همزاد
cloned
ابزار همگن
folding ruler
خط کش تاشو
[ابزار]
folding yardstick
[metric]
خط کش تاشو
[ابزار]
clone
ابزار همزاد
tool kit
جعبه ابزار
clone
ابزار همگن
boring machines
دریل ها
[ابزار]
tool boxes
جعبه ابزار
tool box
جعبه ابزار
electric drills
دریل ها
[ابزار]
drills
دریل ها
[ابزار]
drilling machines
دریل ها
[ابزار]
cloning
ابزار همزاد
cloning
ابزار همگن
folding meter stick
[American]
خط کش جیبی
[ابزار]
helve
دسته ابزار
knurled tool
ابزار آج دار
clones
ابزار همزاد
hawksbill
ابزار رخ منقاری
hawksbeak
ابزار رخ منقاری
folding metre stick
[British]
خط کش جیبی
[ابزار]
pocket rule
خط کش جیبی
[ابزار]
folding ruler
خط کش جیبی
[ابزار]
head
دهنه ابزار
folding meter stick
خط کش تاشو
[ابزار]
folding rule
خط کش تاشو
[ابزار]
yardstick
خط کش تاشو
[ابزار]
yard stick
خط کش تاشو
[ابزار]
boring machine
دریل
[ابزار]
carpenter's rule
خط کش تاشو
[ابزار]
plier
انبردست
[ابزار]
double meter stick
[American]
خط کش تاشو
[ابزار]
drilling machine
دریل
[ابزار]
bag
کیف ابزار
bags
کیف ابزار
lifting device
ابزار بالا بر
electric drill
دریل
[ابزار]
pocket rule
خط کش تاشو
[ابزار]
drill
دریل
[ابزار]
cutting guide
راهنمای برش
[ابزار]
drill
مته برقی
[ابزار]
electric drill
مته برقی
[ابزار]
templet
کشو ابزار زنی
toolhead
ابزار نگهدار اتومبیل
software tool
ابزار نرم افزار
tools of fiscal policy
ابزار سیاست مالی
tools of monetary policy
ابزار سیاست پولی
ballcock
سیفون و ابزار متصل به آن
ballcocks
سیفون و ابزار متصل به آن
tool set
دست ابزار تعمیروسایل
program development tools
ابزار توسعه برنامه
precision engineering
تکنیک ابزار دقیق
acetylene torch
مشعل استیلن
[ابزار]
adaptation kit
جعبه ابزار تطبیق
machinist tool
ابزار تعمیرکار اتومبیل
torch bearer
مشعل دار
[ابزار]
lay out tool
ابزار صفحه ارایی
drilling tool
ابزار مته کاری
hot working die
ابزار عملیات حرارتی
grooving tool
ابزار کام کنی
back facing tool
ابزار صیقل کاری
box section bed
جعبه ماشینهای ابزار
calking mallet
ابزار زفت برداری
combination toolholder
ابزار نگهدار چندگانه
control panel device
ابزار تابلوی کنترل
abrasive tool
ابزار برای سایش
folding rulers
خط کش های تاشو
[ابزار]
pocket rules
خط کش های تاشو
[ابزار]
precision engineering
مهندسی ابزار دقیق
portable electric tool
ابزار الکتریکی دستی
policy instrument
ابزار اجرای سیاست
plumber's tool
ابزار لوله کشی
plain carbon tool steel
فولاد ابزار غیرالیاژی
molder's tool
ابزار قالب گیری
gasket
نوعی ابزار مخصوص
gaskets
نوعی ابزار مخصوص
pocket rules
خط کش های جیبی
[ابزار]
folding rulers
خط کش های جیبی
[ابزار]
metal cutting saw
اره فلزی
[ابزار]
contractors tool
ابزار حرفه ساختمان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com