Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
to set about
دست بکاری زدن آماده کاری
Other Matches
prone to do something
آماده برای کردن کاری
to be on the verge
[brink]
of doing something
<idiom>
آماده انجام کاری بودن
[اصطلاح روزمره]
to be about to do something
<idiom>
آماده انجام کاری بودن
[اصطلاح روزمره]
open
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opened
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opens
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
busied
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busying
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busiest
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busies
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busier
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busy
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
wickedness
نا بکاری
To get on with a job.
بکاری پرداختن
to youse to a
تحریک بکاری کردن
to turn to
دست بکاری گرفتن
bide
بکاری ادامه دادن
fall to
بکاری مبادرت کردن
to put ones hand to anything
بکاری مبادرت کردن
to start doing something
دست بکاری زدن
incilnable to do something
مایل کردن بکاری
to start out to do something
اقدام بکاری کردن
to set one's hand to a task
دست بکاری زدن
to set one's hand to a task
بکاری مبادرت کردن
enterprises
مبادرت بکاری کردن
to persuade in to an act
وادار بکاری کردن
dday
روز شروع بکاری
to offer at any thing
دست بکاری زدن
to offer at any thing
بکاری مبادرت ورزیدن
enterprise
مبادرت بکاری کردن
to put ones hand to anything
دست بکاری زدن
dragoon
بزور شکنجه بکاری واداشتن
swear in
بامراسم تحلیف بکاری گماشتن
dragoons
بزور شکنجه بکاری واداشتن
to a an under taking
باجرات بکاری مبادرت کردن
jumping off place
شروع بکاری نقطه عزیمت
sail in
با جدیت و اطمینان بکاری مبادرت کردن
coddle
بادقت زیاد بکاری دست زدن
coddles
بادقت زیاد بکاری دست زدن
coddled
بادقت زیاد بکاری دست زدن
tasks
زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
task
زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
coddling
بادقت زیاد بکاری دست زدن
blow torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torches
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
stringing
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
to set about
شروع کردن مبادرت کردن بکاری
glid
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
at one's fingertips
<idiom>
آماده
able
آماده
up to
<idiom>
آماده شیطنت
in the pipeline
[Colloquial]
در آماده سازی
accessible
آماده پذیرایی
up in arms
<idiom>
آماده حمله
take up arms
<idiom>
آماده جنگیدن
set out
<idiom>
آماده سفرشدن
handshaking
آماده دریافت
make arrangements
آماده کردن
make preparations
آماده کردن
make provisions
آماده کردن
give-and-take
آماده به توافق
in arms
<idiom>
آماده جنگیدن
get ready
<idiom>
آماده شدن از
accommodate
آماده کردن
here goes nothing
<idiom>
آماده شروع
in store
<idiom>
آماده بوقوع پیوستن
go ahead
<idiom>
آماده کار شدن
luncheon meat
گوشت پخته و آماده
at someone's beck and call
<idiom>
همیشه آماده پذیرایی
dinner etc. is served
غذا آماده است
fair game
طعمهی حاضر و آماده
red alert
حالت آماده باش
preparation
آماده کردن چیزی
preparations
آماده کردن چیزی
red alerts
حالت آماده باش
prone to do something
آماده کردن برای
to prepare
[for]
آماده شدن
[به یا برای]
get set
<idiom>
آماده شروع شدن
to stand ready for
[+ noun]
آماده بودن برای
colder
بدون آماده بودن
to stand ready to
[+ verb]
آماده بودن برای
coldest
بدون آماده بودن
cold
بدون آماده بودن
up for grabs
<idiom>
آماده رقابت شدن
colds
بدون آماده بودن
psyched up
<idiom>
آماده انجام کار
promise the moon
<idiom>
آماده انجام کار
retaken
آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
retakes
آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
retaking
آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
Since you are not ready ...
چونکه هنوز آماده نیستی...
to be in season
[in heat]
آماده جفتگیری بودن
[جانورشناسی]
to prepare something
چیزی را آماده کردن
[آشپزی]
retake
آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
precompiled code
کد خروجی کامپایلر و آماده اجرا
forthcoming
<adj.>
آماده به ارائه
[نزدیک به تحقق]
As you are not ready ...
چونکه هنوز آماده نیستی...
able
آماده بودن آرایش دادن
on call
<idiom>
آماده برای ترک خدمت
cast the first stone
<idiom>
همیشه آماده جنگیدن است
My room hasn't been prepared.
اتاق من آماده نشده است.
hit the books
<idiom>
برای کلاس آماده شدن
Please have my bill ready.
لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
rework
برای کاربرد مجدد آماده کردن
in the market for
<idiom>
خواستن یا آماده خرید چیزی شدن
address
آماده شدن برای ضربه یا هدفگیری
to dress
[food]
آماده کردن
[پختن]
[غذا یا دسرت]
finished
کالاهای تولیدی که آماده فروش هستند
sixth forms
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
reworks
برای کاربرد مجدد آماده کردن
sixth form
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
reworked
برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworking
برای کاربرد مجدد آماده کردن
standbys
که در صورت خرابی آماده استفاده است
standby
که در صورت خرابی آماده استفاده است
design development
آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
drilling pattern
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
to square up
خود را آماده کردن
[برای دعوی یا حمله]
It's time to prepare the meal.
وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
on tap
<adj.>
همیشه آماده
[برای ریختن از شیره بشکه]
on-call service
آماده برای ترک در خدمت
[اصطلاح رسمی]
to be on-call
در آماده باش برای ترک درخدمت بودن
I am prepared for any eventuality.
برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
interleaving
به طوری که در حین اجرا همزمان آماده می شوند
To stand at attention(ease).
بحالت آماده باش ( آزاد ) ایستادن ( ؟ رآمدن )
paged
عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
page
عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
pages
عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
microprogram
مجموعه کامل ریز دستورات ابتدایی آماده در CPU
To work on someone
کسی را پختن
[از نظر فکری وذهنی آماده کردن]
clear
سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
clears
سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
clearest
سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
attended operation
فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
clearer
سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
finished
متنی که تایپ شده و آماده چاپ گرفتن است
focusses
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focussed
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
opened
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
demand
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demanded
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demands
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
action architecture
[معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
open
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opens
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
focus
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
handshaking
سیگنال ارسالی بین دو وسیله ارتباطی شامل آماده ارسال
focussing
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focuses
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focused
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
contentions
مدت زمانی که طول می کشد تا وسیلهای آماده استفاده شود
contention
مدت زمانی که طول می کشد تا وسیلهای آماده استفاده شود
print
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
greasy wool
پشم چرب
[پشمی که هنوز شسته نشده و آماده ریسندگی نیست.]
device driver
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device handler
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
empties
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
emptier
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
streams
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
emptiest
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
empty
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
prints
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
beta version
گونهای از برنامه کاربردی نرم افزار که تقریباگ آماده انتشار است
printed
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
streamed
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
preprocessor
نرم افزاری که داده را پیش از کامپایل یا ترجمه آماده و پردازش میکند
stream
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
mediums
رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
medium
رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
configured in
وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است
cts
CSR برای بیان اینکه یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
emptied
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
takedown
مدت زمانی که یک وسیله جانبی آماده برای کار دیگری میشود
feasibility
امتحان و گزارش درباره کارایی و هزینه محصول جدید که آماده فروش میشود
dataset
سیگنال RSC ازمودم به کامپیوتر برای بیان اینکه آماده استفاده است
processed silk
ابریشم پخته
[ابریشمی که صمغ آن گرفته شده و آماده ریسندگی و یا رنگرزی است.]
output
ثباتی که داده خروجی را ذخیره میکند تا گیرنده آماده شوند یا کانال خالی شود
microsoft
جستجوگر وب ساخت ماکرو سافت که آماده است و به کاربر امکان دیدن صفحه وب را میدهد
takedown
حذف نوار یا کاغذ یا دیسک از یک وسیله جانبی پس از یک کار و آماده کردن آن برای بعدی
drivers
نرم افزار مخصوص که دستورات کاربر را که آماده چاپ هستند کنترل و فرمت میکند
driver
نرم افزار مخصوص که دستورات کاربر را که آماده چاپ هستند کنترل و فرمت میکند
outputs
ثباتی که داده خروجی را ذخیره میکند تا گیرنده آماده شوند یا کانال خالی شود
pre
اجرای یک فرایند که وقتی شروع میشود که حافظه و رسانههای جانبی آماده استفاده هستند
lengths
تعداد داده هایی که در بافر ذخیره می شوند تا پردازنده آماده دریافت آنها شود
length
تعداد داده هایی که در بافر ذخیره می شوند تا پردازنده آماده دریافت آنها شود
pre-
اجرای یک فرایند که وقتی شروع میشود که حافظه و رسانههای جانبی آماده استفاده هستند
dual
دادههای ترکیبی هر مجموعهای از داده در پاس یا لبه ساعت مختلف آماده و معتبر است
workspace
فضایی در حافظه که برای استفاده آماده است یا در حال حاضر اپراتور در آن کار میکند
buffer
استفاده از فضای ذخیره سازی موقت تا وقتی که پردازنده یا رسانه آماده پردازش آن شود
opened
آماده سازی فایل پیش از دستیابی یا ویرایش یا تراکنش روی سایر رکوردهای ذخیره شده
dos
نشانگری که می گوید DOS آماده پذیرش یک دستور تایپ شده روی صفحه کلید است
Internet
می را می سازد که اینترنت و اتصالات فروش را آماده میکند تا کاربران خصوصی به آنها دسترسی داشته باشند
open
آماده سازی فایل پیش از دستیابی یا ویرایش یا تراکنش روی سایر رکوردهای ذخیره شده
invite
حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com