English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
to bear enmity دشمنی داشتن
Other Matches
repulsion دشمنی
enmity دشمنی
ill will دشمنی
hatred دشمنی
feuding دشمنی
animosity دشمنی
hostility دشمنی
hating دشمنی
hates دشمنی
hated دشمنی
enemity دشمنی
opposition دشمنی
hate دشمنی
feud دشمنی
feuded دشمنی
feuds دشمنی
hostilities دشمنی
odium دشمنی
antagonise دشمنی کردن
slick enmity دشمنی صرف
war دشمنی کردن
hostilely از روی دشمنی
disarming دشمنی زدا
wars دشمنی کردن
to bear enmity دشمنی ورزیدن
adversarial وابسته به مخالفت یا دشمنی
animus روح دشمنی و غرض
despiteful دارای حس دشمنی مغرض
vendetta دشمنی خونی خانوادگی
vendettas دشمنی خونی خانوادگی
antagonistically از روی مخالفت یا دشمنی
to locate the enemy جای دشمنی را معین کردن
contrarious از روی دشمنی عناد امیز
rancorous دارای عداوت و دشمنی دیرین
vandalism دشمنی با علم و هنر وحشیگری
He hates my gusts. He detests me . He loathes the sight of me . سایه ام را با تیر می زند ( دشمنی وعداوت )
anti-Semitic مقرون به دشمنی با نژاد سامی یایهود
blood feud کینه وعداوت خانوادگی دشمنی دیرین
misoneism دشمنی وعداوت باهر چیز نو وجدید یاتغییریافته
snake in the grass <idiom> دشمنی که وانمود به دوستی میکند (دشمن دوست نما)
mis- پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
mis پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
having داشتن
to go hot تب داشتن
lack کم داشتن
monogyny داشتن یک زن
lacked کم داشتن
lacks کم داشتن
to hold داشتن
wanted کم داشتن
to have داشتن
want کم داشتن
to possess داشتن
lackvt کم داشتن
redolence بو داشتن
have داشتن
possess داشتن
doubts شک داشتن
possesses داشتن
doubting شک داشتن
possessing داشتن
doubted شک داشتن
to have f. تب داشتن
to be in a f. تب داشتن
doubt شک داشتن
to be feverish تب داشتن
to hold a meeting داشتن
to have possession of داشتن
intercommon داشتن
own داشتن
relieving داشتن
owned داشتن
bears داشتن
relieves داشتن
bear در بر داشتن
bears در بر داشتن
owning داشتن
owns داشتن
relieve داشتن
bear داشتن
suspends معوق داشتن
suspending معوق داشتن
valuing گرامی داشتن
raise برپا داشتن
values گرامی داشتن
raises برپا داشتن
overlaps اشتراک داشتن
spare دریغ داشتن
importing اهمیت داشتن
imported اهمیت داشتن
import اهمیت داشتن
value گرامی داشتن
suspend معوق داشتن
lasts دوام داشتن
bestowing ارزانی داشتن
may امکان داشتن
bestowed ارزانی داشتن
hungered اشتیاق داشتن
bestow ارزانی داشتن
leans تمایل داشتن
hungering اشتیاق داشتن
hungers اشتیاق داشتن
like دوست داشتن
roll تلاطم داشتن
hunger اشتیاق داشتن
lasted دوام داشتن
liked دوست داشتن
likes دوست داشتن
declares افهار داشتن
declaring افهار داشتن
last دوام داشتن
bestows ارزانی داشتن
fluctuates نوسان داشتن
spared دریغ داشتن
minding تصمیم داشتن
desire میل داشتن
affects دوست داشتن
affect تمایل داشتن
desires میل داشتن
affect دوست داشتن
outclass برتری داشتن بر
outclassed برتری داشتن بر
mind در نظر داشتن
desiring میل داشتن
represents نمایندگی داشتن
minds در نظر داشتن
requiring لازم داشتن
represent نمایندگی داشتن
required لازم داشتن
require لازم داشتن
minding در نظر داشتن
minds تصمیم داشتن
affects تمایل داشتن
represented نمایندگی داشتن
requires لازم داشتن
outclasses برتری داشتن بر
declare افهار داشتن
confide اعتماد داشتن به
overlapped اصطکاک داشتن
fluctuated نوسان داشتن
fluctuate نوسان داشتن
debts بدهی داشتن
debt بدهی داشتن
overlapped اشتراک داشتن
confided اعتماد داشتن به
confides اعتماد داشتن به
mind تصمیم داشتن
outclassing برتری داشتن بر
rolls تلاطم داشتن
rolled تلاطم داشتن
correlation ارتباط داشتن
thirst اشتیاق داشتن
overlap اصطکاک داشتن
overlap اشتراک داشتن
overlaps اصطکاک داشتن
abhors تنفر داشتن از
contradict تناقض داشتن با
implying دلالت داشتن
wish [would like] تمایل داشتن
imply دلالت داشتن
implies دلالت داشتن
tolerating طاقت داشتن
tolerates طاقت داشتن
tolerated طاقت داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com