Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (7 milliseconds)
English
Persian
jobber
دلال یاکارگزار بورس
Other Matches
stock broker
دلال بورس
go between
دلال دلال محبت
stock exchnge
بورس
bourse
بورس
bulls
بورس تصنعی
transaction on change
معامله در بورس
gambler
بورس باز
bull
بورس تصنعی
gamblers
بورس باز
in stock
<idiom>
روی بورس
stock exchanges
بورس سهام
stock exchange
بورس سهام
bourse
[in a non-English-speaking country]
بورس سهام
stock exchange
بورس سهام
bourse
مبادله بورس
speculator
بورس باز
commodity exchange
بورس کالا
speculators
بورس باز
stock broker
کارگزار بورس
commodity exchange
بورس مواداولیه
commodities exchange
بورس کالا
jobber
دلال
middleman
دلال
go-betweens
دلال
middlemen
دلال
fixer
دلال
chapman
دلال
mediators
دلال
mediator
دلال
Solicitors General
دلال
Solicitor General
دلال
monger
دلال
go-between
دلال
brokering
دلال
dealers
دلال
brokers
دلال
brokered
دلال
dealer
دلال
broker
دلال
off-market purchases
خرید در بیرون از بورس
bulls
سفته باز بورس
stock exchange
بورس اوراق بهادار
bull
سفته باز بورس
baltic exchange
بازار بورس بالتیک
stock exchange
بورس اوراق بهادار
stock exchanges
بورس اوراق بهادار
grant
بورس تحصیلی یا پژوهشی
granted
بورس تحصیلی یا پژوهشی
grants
بورس تحصیلی یا پژوهشی
stock market
بورس سهام وارز
stock market
بورس کالاهای مختلف
stock markets
بورس سهام وارز
stock markets
بورس کالاهای مختلف
bourse
[in a non-English-speaking country]
بورس اوراق بهادار
procurer
دلال محبت
procuress
زن دلال محبت
scholastic agent
دلال تدریس
shipbroker
دلال حمل
stock broker
دلال سهام
rug dealer
دلال فرش
stock_broker
دلال سهام
insurance broker
دلال بیمه
house agent
دلال خانه
auctioneer
دلال حراج
commodity broker
دلال کالا
cambist
دلال برات
auctioneers
دلال حراج
brokerage
اجرت دلال
medium
واسطه دلال
agent de change
دلال ارزی
bill broker
دلال برات
bawd
دلال محبت
coper
دلال اسب
pimps
دلال محبت
agencies
کارگزار دلال
pimp
دلال محبت
agency
کارگزار دلال
exchange broker
دلال ارز
discount broker
دلال تنزیل
fellmonger
دلال پوست
mediums
واسطه دلال
horse dealer
دلال اسب
fruiterer
دلال میوه
over-the-counter
<adj.>
خارج از بورس
[فروخته شده ]
stockbroking
دلالی بورس واوراق بهادار
outside
[stock exchange]
<adj.>
خارج از بورس
[فروخته شده ]
off-market
<adj.>
خارج از بورس
[فروخته شده ]
over the counter
خارج از بورس فروخته شده
stockbrokerage
دلالی بورس واوراق بهادار
land agent
دلال معاملات ملکی
stockbroker
دلال سهام شرکتها
brokering
دلال اوراق بهادار
brokered
دلال اوراق بهادار
broker
دلال اوراق بهادار
bookmakers
دلال شرط بندی
software broker
دلال نرم افزار
drover
دلال گاوو گوسفند
bookmaker
دلال شرط بندی
brokers
دلال اوراق بهادار
stockbrokers
دلال سهام شرکتها
matchmakers
دلال یا دلاله ازدواج
aytomobile dealer
فروشنده یا دلال اتومبیل
pawnbrokers
دلال در بنگاه رهنی
pawnbroker
دلال در بنگاه رهنی
realtors
دلال معاملات ملکی
real estate broker
دلال اموال غیرمنقول
realtor
دلال معاملات ملکی
matchmaker
دلال یا دلاله ازدواج
exchanged
جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchanges
جای معاملات ارزی و سهامی بورس
outside market
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
over-the-counter market
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
over-the-counter trading of securities
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
exchanging
جای معاملات ارزی و سهامی بورس
kerb market
[British E]
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
curb market
[American E]
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
exchange
جای معاملات ارزی و سهامی بورس
settling days
روزهای مشخص تصفیه حسابها در بورس
ship broker
دلال خرید و فروش کشتی
over-the-counter interbank transactions
داد و ستد بین بانکی در خارج از بورس
constructive school credit
بورس تحصیلی برای پرسنل شایسته نظامی
burse
بورس وجهی که برای کمک هزینه تحصیلی داده میشود
traveling fellowship
بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
bears
سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
bear
سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
building material dealer
فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
stock watering
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
picker
دلال و واسطه فرش
[بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
stock jobber
محتکر سهام دلال سهام
option dealer
واسطه معاملات اختیاری دلال معاملات اختیاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com