Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (25 milliseconds)
English
Persian
hunt down
دنبال کردن و گرفتن
Other Matches
reopened
دنبال کردن
reopen
دنبال کردن
tracks
دنبال کردن
pursue
دنبال کردن
tracked
دنبال کردن
track
دنبال کردن
pursued
دنبال کردن
reopening
دنبال کردن
reopens
دنبال کردن
to give chase
دنبال کردن
trace
دنبال کردن
traced
دنبال کردن
traces
دنبال کردن
give chase
دنبال کردن
chased
دنبال کردن
course
:دنبال کردن
dogging
دنبال کردن
continues
دنبال کردن
chasing
دنبال کردن
courses
:دنبال کردن
dogs
دنبال کردن
continue
دنبال کردن
coursed
:دنبال کردن
chases
دنبال کردن
pursues
دنبال کردن
dog
دنبال کردن
chase
دنبال کردن
pursuing
دنبال کردن
pursues
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
stick with
<idiom>
دنبال کردن کاری
dog
مثل سگ دنبال کردن
to pursue a plan
نقشهای را دنبال کردن
dogging
مثل سگ دنبال کردن
To be on someone trail. To trace someone.
رد کسی را دنبال کردن
careerism
دنبال کردن شغل
run close
سخت دنبال کردن
dogs
مثل سگ دنبال کردن
To follow up (trace) a matter (case).
موضوعی را دنبال کردن
to run any one hard
کسیرا سخت دنبال کردن
to hang on the rear
برای حمله دنبال کردن
follow out
اخذ نتیجه دنبال کردن
track
دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracked
دنبال کردن یک مسیر به درستی
philander
زن بازی کردن دنبال زن افتادن
tracks
دنبال کردن یک مسیر به درستی
practise or tice
دنبال کردن مشق دادن
rungs
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
reoccupy
دنبال کردن دوباره بدست اوردن
run-down
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
run down
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
to keep at some work
د رکاری پافشاری کردن دنبال کاریراگرفتن
canvass
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
follow up
رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
follow through
چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی
rompish
مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
rompy
مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
prosecuted
دنبال کردن پیگرد کردن
followed
متابعت کردن دنبال کردن
follows
متابعت کردن دنبال کردن
chace
دنبال کردن شکار کردن
chase
دنبال کردن شکار کردن
prosecutes
دنبال کردن پیگرد کردن
prosecuting
دنبال کردن پیگرد کردن
chased
دنبال کردن شکار کردن
chases
دنبال کردن شکار کردن
chasing
دنبال کردن شکار کردن
prosecute
دنبال کردن پیگرد کردن
follow
متابعت کردن دنبال کردن
salami technique
کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
see about (something)
<idiom>
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
fail
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
married under a contract unlimited perio
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
persistence
مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
inflames
اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflame
اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflaming
اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
pursuits
تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
pursuit
تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
rearing
دنبال
rears
دنبال
philanderers
زن دنبال کن
philanderer
زن دنبال کن
parsmip nose
دنبال چه
attachment
دنبال
in the wake of
در دنبال
pursuits
دنبال
pickup artist
زن دنبال کن
pick-up artist
زن دنبال کن
reared
دنبال
pursuit
دنبال
player
[American E]
زن دنبال کن
dangler
دنبال رو
pope's nose
دنبال چه
rear
دنبال
seized
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seize
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seizes
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
chasers
دنبال کننده
tandom connection
اتصال دنبال هم
pursuant
دنبال کننده
What are you looking for ?
دنبال چی؟ می گردی ؟
roil
دنبال هم دویدن
continuator
دنبال کننده
He is looking for trouble.
دنبال شر می گردد
chaser
دنبال کننده
graph follower
دنبال گر گراف
trackers
دنبال کننده
tracker
دنبال کننده
One must let sleeping dogs lie.
دنبال شر نباید رفت
pound the pavement
<idiom>
دنبال کار گشتن
attends
از دنبال امدن منتظرشدن
attending
از دنبال امدن منتظرشدن
attend
از دنبال امدن منتظرشدن
look (someone) up
<idiom>
به دنبال کسی گشتن
to run on chapters
فصل ها را دنبال هم انداختن
tagger
تنکه دنبال کننده
tows
دنبال خود کشیدن
let sleeping dogs lie
<idiom>
[دنبال دردسر نگرد]
hitch one's wagon to a star
<idiom>
دنبال هدف رفتن
tow
دنبال خود کشیدن
follow in one's footsteps (tracks)
<idiom>
دنبال روی دیگری
ask for trouble
<idiom>
دنبال دردسر گشتن
phliander
دنبال زنی افتادن
to follow ones nose
دنبال قسمت خودرفتن
follow the ball
دنبال توپ فرستادن
circling
گرفتن احاطه کردن
holds
جا گرفتن تصرف کردن
obtain
گرفتن یا دریافت کردن
circles
گرفتن احاطه کردن
to smell out
گرفتن وپیدا کردن
obtained
فراهم کردن گرفتن
obtained
گرفتن یا دریافت کردن
obtains
فراهم کردن گرفتن
bevel
پخ کردن لبه گرفتن
surrendered
پس گرفتن و تبدیل کردن
surrender
پس گرفتن و تبدیل کردن
obtain
فراهم کردن گرفتن
educe
گرفتن استخراج کردن
circled
گرفتن احاطه کردن
circle
گرفتن احاطه کردن
strike root
ریشه کردن گرفتن
embrace
در بر گرفتن بغل کردن
surrenders
پس گرفتن و تبدیل کردن
engage
گرفتن استخدام کردن
embracing
در بر گرفتن بغل کردن
to fill up
گرفتن تکمیل کردن
fog
تیره کردن مه گرفتن
engages
گرفتن استخدام کردن
embraces
در بر گرفتن بغل کردن
hold
جا گرفتن تصرف کردن
obtains
گرفتن یا دریافت کردن
abalienate
منتقل کردن پس گرفتن
embraced
در بر گرفتن بغل کردن
fogs
تیره کردن مه گرفتن
to take medical advice
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
sink one's teeth into
<idiom>
با جدیت دنبال کاری رفتن
pursuit of happiness
به دنبال رضایت خاطر
[خرسندی]
to pursue pleasure
دنبال خوش گذرانی رفتن
I'll look into the matter.
من موضوع را دنبال خواهم کرد.
look (something) up
<idiom>
به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
to always look for things to find fault with
همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
fool's errands
فرستادن دنبال نخود سیاه
fool's errand
فرستادن دنبال نخود سیاه
To go about ones business.
دنبال کار خود رفتن
I sent him on an errand.
اورا دنبال یک کاری فرستادم
run down
<idiom>
انتقاد کردن ،ایراد گرفتن
ingurgitate
فرا گرفتن زیاد پر کردن
bath
ابتنی کردن حمام گرفتن
bathed
ابتنی کردن حمام گرفتن
mourns
ماتم گرفتن گریه کردن
embeds
دور گرفتن جاسازی کردن
mourned
ماتم گرفتن گریه کردن
borrows
وام گرفتن اقتباس کردن
hugging
بغل کردن محکم گرفتن
employ
مشغول کردن بکار گرفتن
gather
نتیجه گرفتن استباط کردن
to get to
شروع کردن دست گرفتن
rise
ترقی کردن سرچشمه گرفتن
fine
جریمه گرفتن از صاف کردن
embed
دور گرفتن جاسازی کردن
mourn
ماتم گرفتن گریه کردن
hug
بغل کردن محکم گرفتن
occupies
مشغول کردن به کار گرفتن
take on
گرفتن کارگر هیاهو کردن
occupy
مشغول کردن به کار گرفتن
occupying
مشغول کردن به کار گرفتن
borrowed
وام گرفتن اقتباس کردن
hugged
بغل کردن محکم گرفتن
to go to school to
یاد گرفتن یا تقلید کردن از
follow through
گرفتن زه پس از رها کردن تیر
borrow
وام گرفتن اقتباس کردن
conclude
نتیجه گرفتن استنتاج کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com