Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
muzzle
دهانه لوله اسلحه
muzzled
دهانه لوله اسلحه
muzzles
دهانه لوله اسلحه
muzzling
دهانه لوله اسلحه
Other Matches
caliber
قطر داخلی لوله اسلحه
bore
قطر داخلی لوله اسلحه
bores
قطر داخلی لوله اسلحه
beaks
دهانه لوله
muzzling
دهانه لوله
beak
دهانه لوله
tuyere
دهانه لوله
muzzles
دهانه لوله
point bland
از دهانه لوله
muzzled
دهانه لوله
muzzle
دهانه لوله
tompion
دهانه بند لوله توپ دهانه بند
boresight
میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
point bland
نزدیک به دهانه لوله
barrels
قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
barrel
قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
gun wave
موج ضربت دهانه لوله
cutting nozzle
دهانه لوله برش
[ابزار]
muzzle end
دهانه لوله توپ یا تفنگ
gun wave
موج دهانه لوله توپ
muzzle compensator
دافع دهانه لوله توپ یا تفنگ
origins
نقطه شروع سرچشمه دهانه لوله
origin
نقطه شروع سرچشمه دهانه لوله
muzzle wave
موج ضربتی دهانه لوله توپ
barrel offtake regulator
دهانه ابگیر با لوله دریچه دار
muzzle bell
دافع دهانه شیپوری لوله توپ
chokes
از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
choke
از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
choked
از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
point of fall
نقطه فرود گلوله به زمین به طور فرضی که با دهانه لوله در یک افق قرار دارد
intubate
لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
muzzle energy
انرژی جنبشی پرتابه درلحظه خروج از دهانه که نسبت به دهانه اندازه گیری میشود
inspection arms
سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
preyer
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
robber
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
bandit
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
brigand
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
heister
[American E]
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
raider
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
bays
دهانه خلیج دهانه گشاد
bayed
دهانه خلیج دهانه گشاد
baying
دهانه خلیج دهانه گشاد
bay
دهانه خلیج دهانه گشاد
hoses
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
go devil
لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
muzzle burst
ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
breech end
انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
thermionic tube
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannons
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannon
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
jack ring
حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
flash defilade
پنهان کردن برق دهانه توپ استتار برق دهانه توپ
vas deferens
لوله خروجی بیضه لوله منی
rigatoni
رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
sockets
بست لوله دوراهی لوله
to pipeline
با خط لوله لوله کشی کردن
water pipe
لوله مخصوص لوله کشی اب
spigot
لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
oviduct
لوله رحمی لوله فالوپ
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
flash tube
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
back to battery
برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
weapons
اسلحه
armless
بی اسلحه
weapon
اسلحه
bare handed
بی اسلحه
unarmed
بی اسلحه
triggers
ماشه اسلحه
triggered
ماشه اسلحه
trigger
ماشه اسلحه
Ten firearms .
ده قبضه اسلحه
misfire
گیرکردن اسلحه
armourer
اسلحه ساز
cold steel
اسلحه سرد
thumb
شستی اسلحه
thumbed
شستی اسلحه
thumbing
شستی اسلحه
fire arms
اسلحه ی گرم
armory
اسلحه خانه
Elaborate
اسلحه بزرگ
weapons
اسلحه حربه
firearms
اسلحه گرم
weapon
اسلحه حربه
weaponry
اسلحه سازی
antiaircraft
اسلحه ضد هوایی
arm of precision
اسلحه دقیق
arm
اسلحه گرم
armorer
اسلحه ساز
misfires
گیرکردن اسلحه
misfired
گیرکردن اسلحه
d. armour
اسلحه دفاع
ordnance
اسلحه ومهمات
stoppage
گیر در اسلحه
firearm
اسلحه گرم
shooting iron
اسلحه گرم
armouries
اسلحه خانه
armouries
اسلحه قوزخانه
piece
اسلحه گرم
pieces
اسلحه گرم
armoury
اسلحه خانه
armoury
اسلحه قوزخانه
safety lock
ضامن اسلحه
weaponary
مربوط به اسلحه
heavy armed
سنگین اسلحه
repeating firearm
اسلحه خودکار
light armed
سبک اسلحه
holsters
جلد اسلحه
holster
جلد اسلحه
single shot
اسلحه تک تیر
maximum range
بردنهایی اسلحه
side arms
اسلحه کمری
stoppages
گیر در اسلحه
side arm
اسلحه کمری
thumbs
شستی اسلحه
collimating sight
دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
hold-ups
با اسلحه سرقت کردن
missiles
اسلحه پرتاب کردنی
magazines
مخزن خشاب اسلحه
ranging
تنظیم کردن اسلحه
to sight gun
نشان کردن اسلحه
hold-up
با اسلحه سرقت کردن
chamber
خزانه فشنگ در اسلحه
poppers
اسلحه صدا دار
chambers
خزانه فشنگ در اسلحه
velite
سرباز سبک اسلحه
popper
اسلحه صدا دار
magazine
مخزن خشاب اسلحه
missile
اسلحه پرتاب کردنی
To lay down ones arms .
اسلحه رابزمین گذاشتن
ordnance
مربوط به اسلحه و مهمات
biathlon
اسکی صحرانوردی با اسلحه
stock
دسته ابزار و اسلحه
armory
کارخانهء اسلحه سازی
cleaning rod
سمبه نظافت اسلحه
to decommission weapons
اسلحه ها را از کار انداختن
to decommission weapons
اسلحه ها را غیردایر کردن
armor bearer
حامل اسلحه زرهدار
gunrunner
قاچاقچی اسلحه و مهمات
armorer
نگهبان اسلحه زراد
light infantry
پیاده سبک اسلحه
hold up
با اسلحه سرقت کردن
lift fire
زیادکردن برد اسلحه
disassemble
بازکردن اسلحه یا موتور
light horse
سوار نظام سبک اسلحه
to carry a weapon
اسلحه ای با خود حمل کردن
to pack a weapon
[colloquial]
اسلحه ای با خود حمل کردن
clangs
صدای بهم خوردن اسلحه
clang
صدای بهم خوردن اسلحه
clanging
صدای بهم خوردن اسلحه
clanged
صدای بهم خوردن اسلحه
gun running
واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
To drow ( pull ) a gun on some one .
بروی کسی اسلحه کشیدن
gun-running
واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
to be packing
[heat]
[colloquial]
اسلحه ای با خود حمل کردن
firing pin
سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
to call to arms
اعلام دست به اسلحه کردن
frees
کمی محدودیت نوع اسلحه
freeing
کمی محدودیت نوع اسلحه
cant
اسلحه را درهدفگیری کمی کج کردن
freed
کمی محدودیت نوع اسلحه
shooting position
حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
gunfighter
کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
free
کمی محدودیت نوع اسلحه
arm
اسلحه دستهء صندلی یا مبل
hussar
سرباز سواره نظام سبک اسلحه
karate
فن ژاپونی دفاع بدون اسلحه کاراته
flatling
زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
judo
فن دفاع بدون اسلحه ژاپونی کشتی جودو
big bore
اسلحه دارای کالیبر بزرگ بیش از 220
tacit
تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
brigand
سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
brigands
سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
flatlings
زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
assembly
بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
doubled up
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
doubled
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
phalanxes
دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
phalanx
دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
double
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
bays
دهانه
spouts
دهانه
muzzled
دهانه
throats
دهانه
jets
دهانه
orifice of the stomack
دهانه
muzzle
دهانه
bay
دهانه
bayed
دهانه
spouting
دهانه
baying
دهانه
spanned
دهانه
throat
دهانه
head
دهانه
firth
دهانه
inlets
دهانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com