English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
The smoke rose straight up. دود راست رفت بالا
Search result with all words
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
arrow keys مجموعهای از چهار کلید در صفحه کلید که نشانه گر را در صفحه به بالا و پایین و چپ و راست
Other Matches
dexiotropic واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropous واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
attention to port احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right. این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
bi directional چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
To lead an idle life. راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
orthotropous دارای تخمک راست راست اسه
one two ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
plain dealing معامله راست حسینی راست باز
off خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
half face نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
columnleft فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
underhook گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
side step فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
right justify هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
guide left فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
spinwriter چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
half left فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pull up بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
up front رک و راست
wrapover skirt راست
wrapover dress راست
turnabouts به راست راست
turnabout به راست راست
apeak راست
uninhibited رک و راست
vertically راست
four-square رک و راست
straightforward راست
outspoken رک و راست
upright راست
straightish سر راست
straightish راست
true راست
right turn به راست راست
candid راست
plain dealing راست
plain spoken یر راست
righting راست
right footed راست پا
right face به راست راست
righted راست
right back بک راست
plumply سر راست
on end راست
truer راست
truest راست
bee line خط راست
bolt upright راست
forthrights سر راست
dextrogyrous راست بر
dextrorotatory راست بر
freehearted رک و راست
directly سر راست
right راست
wrapover top راست
straightest راست
erecting راست
prick راست
pricked راست
pricking راست
pricks راست
erect راست
sheer یک راست
vertical beam راست رو
straighter راست
erected راست
straight راست
blankly سر راست
straightforward رک سر راست
wooden راست
beeline خط راست
rectilineal راست خط
erects راست
open heartedness راست بازی
erecting راست کردن
unbends راست کردن
orthogonal راست گوشه
grape sugar گلوکز راست بر
orthognathous راست ارواره
erected راست کردن
erects راست کردن
ingenuousness راست بازی
orthoptera راست بالان
outside right گوش راست
partially true تا یک اندازه راست
sheer راست تند
ragged left alignment هم ترازی راست
right justification هم ترازی راست
ragged right راست ناهموار
righted درسمت راست
rectification راست گردانی
right درسمت راست
righting درسمت راست
prink راست کردن
prick eared راست گوش
orthopteran راست بال
orthopterous راست بال
orthotropism راست رویی
erectile راست شدنی
erect راست کردن
partially true فی الجمله راست
unbend راست کردن
point device کاملا راست
square راست حسینی
fastigiate راست بالارونده
verities سخن راست
rectums راست روده
rectum راست روده
rectilinear راست خطی
squaring راست حسینی
squares راست حسینی
squared راست حسینی
upending راست نشاندن
upended راست نشاندن
as the crow files بخط راست
upend راست نشاندن
upends راست نشاندن
roll انحراف به چپ یا راست
verity سخن راست
sincere راست نما
orthodoxy راست دینی
orthodoxies راست دینی
rectangular راست گوشه
right-angled راست گوشه
rolls انحراف به چپ یا راست
starboard سمت راست
rolled انحراف به چپ یا راست
antiform شکل راست
straightens راست کردن
straightening راست کردن
dexter در طرف راست
dextrad راست سویه
dextrality راست برتری
dextrogyrous راست گردان
dextrorotatory راست گردان
dextrosal راست گرد
erectile راست کردنی
erective راست کننده
eton collan یقه راست
unbent راست کردن
deskew راست کردن
deasil طرف راست
backstitch کوک چپ و راست
battery left رگبار از راست یا از چپ
rectangle راست گوشه
rectangle راست گوش
rectangles راست گوشه
rectangles راست گوش
straightened راست کردن
straighten راست کردن
clockwise rotation گردش به راست
cross brace بادبند چپ و راست
eyes right نظر به راست
rectus ماهیچه راست
right wing toward دست راست
the parting on the right فرق سر به راست
rightism راست گرایی
rightmost سمت راست
rightmost راست ترین
stand راست شدن
righty راست دست
round unvarnished tale حرف سر راست
simon pure راست حسینی
rightable راست شدنی
to make a turn to the left [right] به چپ [راست] پیچیدن
to turn left [right] به چپ [راست] پیچیدن
righting lever اهرم راست کن
truthful <adj.> راست [با حقیقت]
sit up راست نشستن
come clean <idiom> راست گفتن
A straightforward answer. جواب سر راست
right atrium آتریوم راست
straight out راست حسینی
verisimilitude راست نمایی
straight stairs پلکان راست
hard shouder شانه راست
to come to good راست امدن
to tell the truth راست گفتن
to sit up راست نشستن
counterclockwise حرکت از راست به چپ
right wing جناح راست
right-wing جناح راست
speak the trurh راست گفتن
To become straight. راست شدن
straight bow کمان راست
reef knots گره راست
Is it true that. . . ? راست است که ...؟
reef knot گره راست
to spoke the t. راست گفتن
right wing to ward دست راست
right halfback هافبک راست
right handed راست دست
truthfully صادق راست
right handed راست گرد
Z-twist [Z-spun] راست تاب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com