English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
game cycle دورههای عملیاتی بازی جنگ
Other Matches
cycles of loading دورههای بار
career courses دورههای تخصصی
late latinu لاتین دورههای بعد
career courses دورههای عرضی نظامی
low latin لاتین دورههای بعد
students دانشجوی دورههای تخصصی نظامی
student دانشجوی دورههای تخصصی نظامی
current operating allowance سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
glaciology علمی که در باره تجمع برف ویخ و انجماد در دورههای یخبندان بحث میکند
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
dma UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
operational عملیاتی
operational code کد عملیاتی
operation code کد عملیاتی
operations code کد عملیاتی
operating عملیاتی
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
operation research پژوهش عملیاتی
operation order دستور عملیاتی
operation overlay کالک عملیاتی
operational management مدیریت عملیاتی
operational problems مسائل عملیاتی
operational definition تعریف عملیاتی
operational costs هزینههای عملیاتی
operational headquarters ستاد عملیاتی
operational readiness امادگی عملیاتی
staging area منطقه عملیاتی
endurance برد عملیاتی
operational environment محیط عملیاتی
preoperational پیش عملیاتی
operating expenses مخارج عملیاتی
operations code رمز عملیاتی
operationalism عملیاتی نگری
operational route جاده عملیاتی
operational route مسیر عملیاتی
incidents حادثه عملیاتی
incident حادثه عملیاتی
operational reserve ذخیره عملیاتی
operational reserve احتیاط عملیاتی
operational research تحقیق عملیاتی
action parameters پارامترهای عملیاتی
operation map نقشه عملیاتی
element عنصر عملیاتی
operating cost مخارج عملیاتی
operating profit سود عملیاتی
operating cost هزینه عملیاتی
operating budget بودجه عملیاتی
component operation عناصر عملیاتی
concept of operation تدبیر عملیاتی
mission load اماد عملیاتی
cruising range برد عملیاتی
elements عنصر عملیاتی
flowchart شمای عملیاتی
functional specification مشخصه عملیاتی
operating loss زیان عملیاتی
operating temperature دمای عملیاتی
operating weight وزن عملیاتی
throughput توان عملیاتی
operation annexes پیوستهای عملیاتی
operating ratio نرخ عملیاتی
operating staff کارمندان عملیاتی
operating speed سرعت عملیاتی
operating ratio نسبت عملیاتی
harlepuinade نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
operational performance category طبقه امادگی عملیاتی
fleet operating base پایگاه عملیاتی ناوگان
operational performance category امادگی عملیاتی از طبقه
operational command فرماندهی از نظر عملیاتی
action کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
standing operating procedures روش جاری عملیاتی
scheme of command طرح عملیاتی یکان
effective through put توان عملیاتی موثر
operational weapon جنگ افزار عملیاتی
radius of action برد عملیاتی هواپیما
functional units of a computer واحدهای عملیاتی یک کامپیوتر
operational amplifier تقویت کننده عملیاتی
mission load بار مبنای عملیاتی
commander's concept تدبیر عملیاتی فرمانده
actions کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
chop تعویض کنترل عملیاتی یکانها
chopped تعویض کنترل عملیاتی یکانها
not operationally ready غیر اماده ازنظر عملیاتی
base of operations پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
zeroed out غیر عملیاتی شدن یکان
present work عملیاتی که اکنون انجام شده است
alternate escort operating base پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
sop رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
sequential عملیاتی که یکی پس از دیگری اجرا می شوند
change of operation control تغییر در نوع کنترل عملیاتی یاتعویض ان
operationally ready حاضر به عمل اماده از نظر عملیاتی
sops رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
Bureaucracy . Red tape . کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
routing عملیاتی که درحین مسیریابی پیام انجام می شوند
radiological operations عملیاتی که در ان از موادرادیواکتیو استفاده میشود عملیات رادیولوژیک
monadic مربوط است به عملیاتی که فقط از یک اپراند استفاده میکند
target offset methode روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
rated through put ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
cold rolling عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
fix 1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
fixes 1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
counter revolution عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
process bound برنامه عملیاتی و محاسباتی شرایطی که در ان سیستم کامپیوتری توسط سرعت پردازنده محدود میشود
atomic 1-مربوط به یک اتم 2-عملیاتی که اگر در حین پردازش قط ع شود داده را به وضع اولیه خود بر می گرداند
unmodified instruction دستور برنامه که مستقیماگ و بدون تغییرات اجرا میشود تا عملیاتی که باید انجام شود را بدست آورد
simulation عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulations عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
finder عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
master clear کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
Perl برای تولید متنهای CGI که میتواند فراهم را پردازش کند و روی وب سرور عملیاتی انجام دهد تا وب سایت را بهبود بخشید
niladic مربوط است به عملیاتی که برای ان هیچ عملوندی مشخص نشده است
availability factor ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
commissions بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commission بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissioning بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
parkerizing عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
operation عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
flight ration جیره عملیاتی درحین پرواز جیره هوایی
round robin (tournament or contest) <idiom> بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
periodic stock check کنترل متناوب موجودی کنترل موجودی در دورههای متناوب
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
automonitor ثبت کننده عملیات کامپیوتر برنامه کامپیوتری که وفایف عملیاتی کامپیوتر را ثبت میکند
function key کلید عملیاتی کلید تابعی
ripple through carry عملیاتی که رقم نقلی خروجی از جمع و رقم نقلی ورودی ایجاد کند
set the game افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the score افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
multiprocessor عملیاتی که هر پردازنده در سیستم چند پردازنده با بخشی از یک یا چند پردازنده دیگر کار میکند
patulousness بازی
played بازی
partie بازی
playing بازی
solitaires تک بازی
basic بازی
basics بازی
game بازی
homes بازی
solitaire تک بازی
clearance بازی
home بازی
plays بازی
action بازی
sportiveŠetc بازی کن
watermanship اب بازی
falconine بازی
fun بازی
slackness بازی
play بازی
gaming بازی
actions بازی
grey hound سگ بازی
dibasic دو بازی
openness بازی
plain dealing بازی
hopscotch بازی لی لی
flimflam حقه بازی
monkey business کچلک بازی
bandied چوگان بازی کچ
computer game بازی کامپیوتری
doubled بازی دوبل
fencing ششمشیر بازی
bonfire اتش بازی
playthings اسباب بازی
fornication جنده بازی
fireworks اتش بازی
skating اسکیت بازی
free handedness دست بازی
four handed game بازی چهارنفره
conjury شعبده بازی
paperwork کاغذ بازی
firework آتش بازی
bonfires اتش بازی
cunningly به حیله بازی
hanky-panky روباه بازی
playfully با خنده و بازی
dibs بازی نرد
hanky-panky حقه بازی
charade نوعی بازی
full-time 09 دقیقه بازی
speculation سفته بازی
dangerous play بازی خطرناک
dib قاپ بازی
doll play عروسک بازی
double بازی دوبل
fitting clearance بازی مناسب
chicanery حیله بازی
first hand نخستین بازی کن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com