English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English Persian
pace lap دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
Other Matches
parade lap رژه اهسته دور پیست برای گرم کردن
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
machined ماشین کردن با ماشین رفتن
machines ماشین کردن با ماشین رفتن
walking ring پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
banked track پیست اتومبیلرانی با انحنای برجسته پیست انحناداربرجسته دوچرخه سواری
weight belt کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
to set by the ears باهم بدکردن باهم مخالف کردن
to go out باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
to date باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
leaders بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leader بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
arm 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
telephone ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephones ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoning ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoned ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
to go to ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to go away ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
in on <idiom> برای کای باهم جمع شدن
starter's pistol هفت تیر مخصوص اغازمسابقه
skate boat قایق بسته به ساحل در اغازمسابقه
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
to jump-start someone's car کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
to set at loggerheads باهم بد کردن باهم مخالف کردن
monitors برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitor برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitored برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
faxing مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
warm up اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد
snow farming اماده کردن پیست اسکی
consortiums ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortium ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortia ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
clearance diving شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
smoke test بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
tristimulus values مقادیر نسبی یه رنگ اصلی که برای ایجاد رنگهای دیگر باهم ترکیب می شوند
diptych دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
register که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
dead دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
key استفاده از بافر بین صفحه کلید و کامپیوتر برای تامین ذخیره سازی کلیدها برای ماشین نویس های سریع که چندین کلید را به سرعت انتخاب می کنند
compatibility توانایی دونرم افزار یا سخت افزار برای کارکردن باهم
for a car برای هر ماشین
pussyfoot دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
embedded code کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
dustcover پوشش محافظ برای یک ماشین
gig ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
synchronises همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronising همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronised همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronizes همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronize همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
interchanging باهم عوض کردن
spliced باهم متصل کردن
splices باهم متصل کردن
intercommon باهم شرکت کردن
chum باهم زندگی کردن
sums باهم جمع کردن
cohabit باهم زندگی کردن
splice باهم متصل کردن
splicing باهم متصل کردن
sum باهم جمع کردن
cohabiting باهم زندگی کردن
cohabits باهم زندگی کردن
symmetrize باهم قرینه کردن
chums باهم زندگی کردن
confuses باهم اشتباه کردن
interchanges باهم عوض کردن
to keep company باهم امیزش کردن
interchanged باهم عوض کردن
interchange باهم عوض کردن
to set at variance با هم بد کردن باهم مخالف ت
interwed باهم پیوند کردن
confuse باهم اشتباه کردن
cohabited باهم زندگی کردن
phoning تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
phones تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
phone تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
phoned تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
prompt to go اماده برای رفتن
trip the light fantastic <idiom> رفتن برای رقصیدن
to cotton together باهم ساختن یارفاقت کردن
to spar at each other باهم مشت بازی کردن
to cotton with each other باهم ساختن یارفاقت کردن
component efficiency میزانی برای اندازه گیری بازده یک قسمت از یک ماشین
name کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
names کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
rocker arm اهرم خود کار برای حرکت سوپاپ ماشین
smoke consumer اسباب استفاده از دود برای مصرف درونی ماشین
to stretch one's legs برای ورزش راه رفتن
gressorial مناسب برای راه رفتن
fluctuability امادگی برای بالاوپایین رفتن
sick call تجمع برای رفتن به بهداری
disunites باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
disuniting باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
to come to an explanation درتوضیح چیزی باهم موافقت کردن
disunite باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
disunited باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
pilot engine ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
offices استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
compilations ترجمه برنامه کد گذاری شده به کد قابل خواندن برای ماشین
office استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
compilation ترجمه برنامه کد گذاری شده به کد قابل خواندن برای ماشین
windlass ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
windlasses ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
to come towards به طرف کسی رفتن برای برخورد
to approach به طرف کسی رفتن برای برخورد
sand shoes یکجور گیوه برای رفتن در شن زار
to come to meet به طرف کسی رفتن برای برخورد
to step out برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
turn out <idiom> رفتن برای دیدن یا انجام کاری
shop around <idiom> به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن
to be coming up to meet به طرف کسی رفتن برای برخورد
winching پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winches پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winched پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winch پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
hypnotizable اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
Where do I change for ... ? برای رفتن به ... کجا باید عوض کنم؟
to go clubbing به باشگاه [های] شب رفتن [برای رقص و غیره]
to be after somebody پی [دنبال] کسی رفتن [برای کیفری مجازاتی]
shore leave مرخصی ملوانان وافسران برای رفتن بخشکی
to ride on the bus سوار اتوبوس شدن [برای رفتن به جایی]
assembly نشانه هایی که برای نمایش دستورات کد ماشین در برنامه اسمبلی به کار می روند
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
ended نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
end نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ends نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
coach dog یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
Where do I change for ... ? برای رفتن به ... کجا باید مترو را عوض کنم؟
hanger اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
hangers اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
Which bus do I take for the opera? برای رفتن به اپرا کدام اتوبوس را باید سوار شوم؟
zone ride کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
Which bus do I take to Victoria Station? کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟
user نرم افزار یا سخت افزاری که برای این طراحی شده اند که ارتباط با ماشین ساده تر شود
users نرم افزار یا سخت افزاری که برای این طراحی شده اند که ارتباط با ماشین ساده تر شود
qwerty صفحه کلید زبان انگلیسی برای ماشین تایپ کامپیوتر که خط اول حروف شامل QWGRTY است
circuits پیست اتومبیلرانی
circuits پیست اسبدوانی
circuit پیست اسبدوانی
forerunners پیست بازکن
piste پیست اسکی
course پیست مسابقه
field of play پیست شمشیربازی
circuit پیست اتومبیلرانی
courses پیست مسابقه
coursed پیست مسابقه
forerunner پیست بازکن
infield پیست مسابقه
motordrome پیست مسابقه
bobrum پیست لوژسواری
motordrome پیست یا مسیر
apron کناره داخلی پیست
aprons کناره داخلی پیست
speedway پیست بیضی اتومبیلرانی
strip سطح پیست شمشیربازی
auto drome پیست اتومبیل رانی
velodrome پیست دوچرخه سواری
turf پیست چمن اسبدوانی
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
maintenance 1-قرار دادن ماشین در وضعیت کارایی خوب . 2-کارهایی که برای اجرای سیستم انجام می شوند مثل ترمیم خرابی ها
backstraight قسمت دراز و مستقیم پیست
apres ski تفریحات بعد از اسکی در پیست
back nine نیمه دوم پیست 81 قسمت
part قط عات کوچک ماشین برای جابجایی قطعهای که شکسته شده یا گم شده است
Linotype ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
man machine interface سخت افزار و نرم افزار طراحی شده برای ارتباط ساده تر کاربر با ماشین
toboggan وسیله حمل مجروحان پیست اسکی
under- در قوس داخلی پیست اتومبیل رانی
ski patrolman عضو گروه نجات در پیست اسکی
under در قوس داخلی پیست اتومبیل رانی
banked turn انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
toboggans وسیله حمل مجروحان پیست اسکی
tartan ماده شیمیایی مورد استفاده در پیست
clubhouse turn انحنای پیست اسبدوانی پس ازخط پایان
self binder ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
embedded code بخش ها یا توابعی که به زبان ماشین نوشته شده اند و در برنامه سطح بالا وارد می شوند برای سرعت بخشیدن یا انجام تابع خاص
banking track انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
ski patrol گروه نجات و حمل مصدومان در پیست اسکی
universal نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
MMI سخت افزار و نرم افزار طراحی شده برای اینکه کاربر راحت تر با ماشین ارتباط داشته باشد
reel to reel ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
reel-to-reel ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
bail out کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
tirm oval پیست مسابقه اتومبیل رانی به شکل مثلث با گوشههای قوسی
position مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
positioned مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
operated تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
operates تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
shut down خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
operate تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com