English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 89 (6 milliseconds)
English Persian
distance man دونده استقامت
distance runner دونده استقامت
Other Matches
runner دونده
Runner دونده
runners دونده
runny دونده
cursorial دونده
orienteer دونده دو صحرانوردی
front-runners دونده پیشتاز
front-runner دونده پیشتاز
front runner دونده پیشتاز
road racer دونده ماراتون
marathoner دونده دو ماراتون
lane مسیر هر دونده
tie up بریدن دونده
dashman دونده سرعت
hurdler دونده دو با مانع
lanes مسیر هر دونده
sprinter دونده دوهای سرعت
metric miler دونده دو 0051 متر
staggers خط اغاز مسیر هر دونده
gressorial وابسته به حشرات دونده
stagger خط اغاز مسیر هر دونده
staggering خط اغاز مسیر هر دونده
miler دونده دو 0051 متر
on deck دونده منتظر نوبت
sprinters دونده دوهای سرعت
serpiginous دونده جابجا شونده
joggers دونده با گامهای اهسته ومنظم
intermediate hurdler دونده دو 004 متر با مانع
take off بلند شدن دونده از زمین
steeplechaser دونده 003 متر با مانع
takeoff برخاستن هواپیما از جا کندن دونده
jogger دونده با گامهای اهسته ومنظم
takeoffs برخاستن هواپیما از جا کندن دونده
endurance استقامت
stand up با استقامت
stand-up با استقامت
strenght استقامت
perseverant با استقامت
perseverance استقامت
flags خسته شدن دونده دراخر مسابقه
flag خسته شدن دونده دراخر مسابقه
dogged persererance استقامت سخت
holdout استقامت کردن
stamina طاقت استقامت
backbone استقامت استواری
resist استقامت کردن
muscular endurance استقامت عضلانی
staminal با اسطقس با استقامت
shear strength استقامت برشی
resisted استقامت کردن
resists استقامت کردن
power endurance توان استقامت
reluct استقامت کردن
holdouts استقامت کردن
assiduity استقامت مداومت
backbones استقامت استواری
perseveringly با استقامت مصرانه
endurance race مسابقه استقامت
enduro مسابقه استقامت
fartlek تمرین دو استقامت
resisting استقامت کردن
endurance race مسابقه اتومبیلرانی استقامت
enduro مسابقه اتومبیلرانی استقامت
persevere استقامت بخرج دادن
persevered استقامت بخرج دادن
perseveres استقامت بخرج دادن
thermoduric قادر به استقامت در برابرحرارت زیاد
withstands مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstanding مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstood مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstand مخالفت کردن استقامت ورزیدن
marathons یک نوع مسابقه ورزشی استقامت
marathon یک نوع مسابقه ورزشی استقامت
interval trailing تمرین استقامت و اماده سازی
middle distance race دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
deutsch rivet نوعی پرچ کور با استقامت زیاد
Let's see how much you can take. <idiom> ببینیم تا چه حد توانایی [استقامت] داری . [اصطلاح روزمره]
tolerance dose دوز دریافتی قابل استقامت ازتشعشعات اتمی
chopped کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
block the plate موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
chop کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
underdistance روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
madison مسابقه دوچرخه سواری استقامت 6 روزه بین 2 تیم
distance medley دو استقامت امدادی شامل 004 008 0021 و 0061متر
kill off سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
y alloys الیاژهایی از الومینیم که میتواند استقامت خود را تادمای 052 تا 033 درجه سانتیگراد حفظ کند
whisker کریستال منفرد کوچک عدسی شکلی که استحکام یا استقامت ان به بیشترین مقداری که به صورت تئوریک قابل دستیابی است بسیار نزدیک است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com