Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
Two cas and a mouse , two wives in one house , two.
<proverb>
دو گربه و یک موش ,دو زن در یک خانه و دو سگ و یک استخوان هرگز سلوکشان نشود .
Other Matches
The cat ate the whole mouse.
گربه تمام موش راخورد ( گوشت ،استخوان وغیره )
hyprostosis
رویش غیر طبیعی استخوان کلفت شدگی استخوان برامدگی استخوان
genet
جانور پستاندارکوچک گوشت خواری شبیه گربه زباد یا گربه معمولی
feline
وابسته به تیره گربه گربه صفت
green stick
شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
osteotomy
برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
syynostosis
ترکیب دو استخوان وتکمیل استخوان واحدی
zygoma
استخوان قوس وجنه استخوان گونه
astragalus
استخوان قوزک یا اشتالنگ استخوان کعب
condyle
مهره استخوان- برامدگی استخوان
ischium
استخوان ورک استخوان نشیمنگاهی
periosteum
پوشش استخوان ضریع استخوان
not for an instant
هرگز
over one's dead body
<idiom>
هرگز
neer
هرگز
never
هرگز
when hell freezes over
<idiom>
هرگز
nulipara
زن هرگز نزاییده
Eternal (everlasting)life.
ابدا" (هرگز ) !
ever
هرگز هیچ
nevermore
هرگز دیگر
ever-
هرگز هیچ
never more
هرگز دیگر
lady help
زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole
کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
insolubly
چنانکه اب نشود
it is but a step to my house
تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
nonwinner
هرگز برنده نشده
the jealouse never had tranquillity.
<proverb>
یسود هرگز نیاسود .
interminably
چنانکه تمام نشود
thank you
سایه شما کم نشود
invisibly
چنانکه دیده نشود
mansion house
خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
that will be the day
<idiom>
چیزی که هرگز تکرار نخواهد شد
he never saw a lion
او هرگز شیر ندیده است
he has never seen a lion
او هرگز شیر ندیده است
I could never make her understand .
هرگز موفق نشدم به او بفهمانم
Better late then never.
<proverb>
تاخیر بهتر از هرگز است .
i had never seen such a book
من هرگز چنین کتابی ندیده ام
indelible disgrace
رسوایی که اثاران محویافراموش نشود
May no one go thru such an ordeal.
نصیب گرگ بیابان نشود
poverty parts friends
<idiom>
بی زر میسر نشود کام دوستان
inexhaustibly
چنانکه تهی یاتمام نشود
occiput
استخوان قمحدوه استخوان پس سر
I never saw anything like it.
من تا اکنون هرگز چنین چیزی را ندیده ام.
hound's tooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
toft
عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
houndstooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
tricotine
پارچه زبر لباسی خانه خانه
honeycomb
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
our neighbour door
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
honeycombs
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
homebody
ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
A tale never loses in the telling .
<proverb>
یک یکایت هرگز با نقل گشتن کاسته نگردد.
Better late than never.
<proverb>
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
an impersonal deity
خدایی که هرگز مجسم بصورت شخص نمیشود
THe flesh will never be separated from the finger .
<proverb>
گوشت هرگز از ناخن جدا نمى شود .
Better late than never!
<proverb>
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
Not on your life !
هرگز توعمرم ( چنین کاری نخواهم کرد) !
Never look a gift horse in the mouth.
<proverb>
دهان اسب پیشکشى را هرگز معاینه نکن .
one in the dark
میلهای که پشت میله دیگربماند و دیده نشود
seal
بستن چیزی بسیارمحکم به طوری که دیگرباز نشود
transfer payment
پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
seals
بستن چیزی بسیارمحکم به طوری که دیگرباز نشود
Honey comb design
طرح خانه زنبوری
[یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
vomer
استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
Time and tide wait for no man .
<proverb>
زمان و جریان آب هرگز منتظر کسى نمى مانند.
maiden race
مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
A watched pot never boils.
<proverb>
چون به قورى چشم دوزى هرگز بجوش نیاید .
Borrowed garments never fit well .
<proverb>
لباس عاریه هرگز به خوبى اندازه نمى شود.
irremovability
حالت چیزی یا کسی که از جای خود برداشته نشود
Don't get annoyed at this!
بخاطر این دلخور نشو !
[اوقاتت تلخ نشود!]
stables
وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
stable
وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
bagnio
فاحشه خانه جنده خانه
weigh house
قپاندار خانه ترازودار خانه
cellular
لانه زنبوری خانه خانه
garde manger
سرد خانه اشپز خانه
Never put off till tomorrow what maybe done today.
<proverb>
آنچه امروز مىتوانى انجام دهى هرگز براى فردا مگذار.
pregnant use of a verb
بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
lost ball
گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
bypass
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypasses
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassed
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassing
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
defaulting
نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
defaults
نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
default
نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
defaulted
نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
powering
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powers
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powered
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
i do not know your house
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cells
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
formula
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
timeout
1-تابع خروج روی ترمینال -On line وقتی هیچ دادهای وارد نشود.2-مدت زمان یک عمل
tom cat
گربه نر
air drain
گربه رو
flue
گربه رو
felid
گربه
malkin
گربه
tomcat
گربه نر
puss
گربه
grimalkin
گربه
gib cat
گربه نر
neko
گربه
flues
گربه رو
cats
گربه
moggy
گربه
cat
گربه
ventus's shell
کس گربه
the cat has nine lives
گربه
tomcats
گربه نر
cat's paw
پنجه گربه
cat's paws
پنجه گربه
mewing
صدای گربه
cowry
نوعی کس گربه
mew
صدای گربه
galeophobia
گربه هراسی
gatophobia
گربه هراسی
catfish
گربه ماهی
lemon grass
گربه دشتی
to lead one a dance
گربه رقصاندن
lead one a dance
گربه رقصاندن
kitty
بچه گربه
kitties
بچه گربه
wildcats
گربه وحشی
wildcat
گربه وحشی
ailurophobia
گربه هراسی
cowries
نوعی کس گربه
mewed
صدای گربه
pussies
گربه وار
pussy
گربه وار
kitling
بچه گربه
meow
صدای گربه
kits
بچه گربه
tiger cat
گربه وحشی
to pull the strings
گربه رقصاندن
silure
گربه ماهی
kitten
بچه گربه
tabby
گربه ماده
tabbies
گربه ماده
kittens
بچه گربه
sheat fish
گربه ماهی
meaow
صدای گربه
reflecting stud
چشم گربه
kit
بچه گربه
cowrie
نوعی کس گربه
tabby cat
گربه خط دار
catty
گربه صفت
cattily
گربه وار
cattiness
گربه صفتی
felinity
گربه صفتی
civet
گربه زباد
heating flue
تنوره گربه رو
Persian cat
گربه ایرانی
grimalkin
گربه ماده
cats eye
چشم گربه
catling
بچه گربه
cattish
گربه وار
catty
شبیه گربه
cattiest
شبیه گربه
cattier
گربه صفت
cattier
شبیه گربه
caracal
گربه صحرایی
cathead
کله گربه
toms
جنس نر گربه نر
tom
جنس نر گربه نر
catlike
گربه وار
cri du chat
گربه اوایی
abyssinian
نژادی از گربه
gib cat
گربه اخته
fitchet
گربه قطبی
cattiest
گربه صفت
felid
گربه مانند
felidae
تیره گربه
gib
گوه گربه نر
foumart
گربه قطبی
foumart
گربه شمالی
smoke test
بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
miaow
صدای گربه میومیو
catamount
یکجور گربه دشتی
tabby cat
گربه ببری یا پلنگی
miaowing
صدای گربه میومیو
miaows
صدای گربه میومیو
viverrine
خانواده گربه زباد
to pull the wires
گربه رقصانی کردن
catamountain
یکجور گربه دشتی
They fight like cat and dog.
مانند سگ و گربه به هم می پرند.
miaowed
صدای گربه میومیو
serval
گربه دشتی افریقایی
viverrine
شبیه گربه زباد
cat gets one's tongue
<idiom>
گربه زبونش را خورده
gib
گربه صفت بودن
beom seogi
گربه سان ایستادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com