Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
stud
دکمه سردست دسته
Other Matches
cuffed
دکمه سردست
cuffs
دکمه سردست
cuff
دکمه سردست
cuffing
دکمه سردست
single-breasted
دارای دکمه در یک طرف کت کت دو یا سه دکمه
single breasted
دارای دکمه در یک طرف کت کت دو یا سه دکمه
sleeve
سردست
sleeves
سردست
sleeve
روپوش سردست
chevron
یراق سردست
sleeves
روپوش سردست
chevrons
یراق سردست
cufflinks
دکمهی سردست
sleeve emblem
علامت سردست
shoulder
گوشت سردست
cufflink
دکمهی سردست
cuffs
سردست پیراهن مردانه
chairlift
سردست بلند کردن
cuffing
سردست پیراهن مردانه
cuffed
سردست پیراهن مردانه
chairlifts
سردست بلند کردن
cuff
سردست پیراهن مردانه
mounting
دسته و پشت بند دسته شمشیر
nosegay
دسته گل یایک دسته علف
knobs
دکمه
botton
دکمه
stop knob
دکمه
knop
دکمه
buttons
دکمه
knob
دکمه
reset button
دکمه
gemma
دکمه
tuberculum
دکمه
tubercle
دکمه
bottle flower
گل دکمه
tubers
دکمه
buttoned
دکمه
buttoning
دکمه
shooting adjustment keys
دکمه
button hole
جا دکمه
shutter release button
دکمه
button
دکمه
tuber
دکمه
lorgnette
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnettes
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
mouse button
دکمه ماوس
sleeve link
دکمه زنجیری
flue stop
دکمه ارگ
snap fastener
دکمه قابلمه
Buttonhole
کتی که در دو طرف دکمه دارد
gemmiparous
دکمه اور
gemmule
دکمه گیاهک
snap fastener
دکمه فشاری
radio button
دکمه رادیو
knobbed
دکمه دار
push button
دکمه فشاری
alarm push
دکمه اژیر
buttonholing
سوراخ دکمه
buttonholed
سوراخ دکمه
buttonhook
سگک دکمه
unbuttons
گشودن دکمه
buttonhole
سوراخ دکمه
buttonhook
دکمه انداز
buttonholes
سوراخ دکمه
unbuttoning
گشودن دکمه
double breasted
کت چهار دکمه
unbuttoned
گشودن دکمه
unbutton
گشودن دکمه
buttonhook
قلاب دکمه
viewfinder adjustment keys
دکمه یابنده هدف
olivette
دکمه هسته خرمایی
fine adjustment knob
دکمه تنظیم دقیق
olivet
دکمه هسته خرمایی
push botton
دکمه زنگ اخبار
film advance mode
دکمه رد کردن فیلم
condenser adjustment knob
دکمه تنظیم تراکم
door stop
دکمه کله قندی
buttoned
هرچیزی شبیه دکمه
coarse adjustment knob
دکمه تنظیم زیرین
canopy release knob
دکمه برقراری سایبان
beater ejector
دکمه تعویض سر همزن
button
هرچیزی شبیه دکمه
buttoning
هرچیزی شبیه دکمه
tuberculous
دارای برامدگی یا دکمه مسلول
boutonniere
بریدگی یاشکاف جای دکمه
eye
دکمه یا گره سیب زمینی
double breasted
کتی که در دو طرف دکمه دارد
farcy button
دکمه یابرامدگی درناخوشی سراجه
farcy bud
دکمه یابرامدگی درناخوشی سراجه
seat back adjustment knob
دکمه تنظیم پشتی صندلی
exposure adjustment knob
دکمه نمایش تعداد فیلم
eyes
دکمه یا گره سیب زمینی
eying
دکمه یا گره سیب زمینی
eyeing
دکمه یا گره سیب زمینی
cornet a pistons
یکجورسازشیپوری که چندین دکمه دارد
right
دکمه سمت راست از Mouse با دو یا سه کلید
righting
دکمه سمت راست از Mouse با دو یا سه کلید
righted
دکمه سمت راست از Mouse با دو یا سه کلید
shell jacket
بالاتنه کوتاه دکمه دار نظامی
boutonniere
گلی که درسوراخ دکمه کت زده میشود
etui
جعبهء کوچک زینتی سوزن نخ و دکمه
double click
احضار یک فرمان توسط دکمه دستگاه OUSE
pushbutton
آنچه با فشار دادن یک دکمه کار کند
reefing jacket
یکجور نیمتنه چسبان که از دوطرف دکمه میخورد
programmable function keyboard
صفحه کلید دکمه یی برای سیستمهای گرافیکی
pelican crossing
دکمه ای که با زدن آن عبور و مرور قطع میشود
to make a typo
[American E]
اشتباه روی دکمه ای فشار دادن
[کلید یا تلفن]
click
تلنگر زدن فرایند فشار دکمه دستگاه OUSE
O.K.
دکمه OK که برای شروع یا تایید یک عمل به کار می رود
clicked
تلنگر زدن فرایند فشار دکمه دستگاه OUSE
to hit the wrong key
[on the PC/phone/calculator]
اشتباه روی دکمه ای فشار دادن
[کلید یا تلفن]
to make a typing error
[mistake]
اشتباه روی دکمه ای فشار دادن
[کلید یا تلفن]
clicks
تلنگر زدن فرایند فشار دکمه دستگاه OUSE
trooping
دسته دسته شدن
scores of people
دسته دسته مردم
trooped
دسته دسته شدن
troop
دسته دسته شدن
sects
دسته دسته مذهبی
sect
دسته دسته مذهبی
group
دسته دسته کردن
regiments
دسته دسته کردن
regiment
دسته دسته کردن
groups
دسته دسته کردن
sorts
دسته دسته کردن
shoals of people
دسته دسته مردم
streams of people
دسته دسته مردم
sorted
دسته دسته کردن
distribute
دسته دسته کردن
they came in bands
دسته دسته امدند
sort
دسته دسته کردن
windrow
دسته دسته کردن
in detail
مفصلا دسته دسته
assort
دسته دسته شدن
classify
دسته دسته کردن
assort
دسته دسته کردن
Programs menu
زیر منوییکه از دکمه Start در ویندوز قابل دستیابی است
clicking
فشار دادن دکمه بالای دستگاه ماوس paste and cut
doubled up
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
doubled
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
coaction
عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
to form into groups
دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
to press the button
دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
clicked
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
click
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicks
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
contrast
دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
contrasted
دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
contrasting
دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
contrasts
دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
lie
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
taskbar
میلهای که درپایین صفحه ویندوز اجرا میشود و دکمه + Start و پیش از سایر برنامه ها پنجرههای جاری را نشان میدهد
shift click
ضرب دکمه ماوس همراه بافشردن کلید Shift صفحه کلید
bundling
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle
متمرکز کردن دسته کردن دسته
dial up
استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
pull down menu
فهرستی که میتواند توسط تیک کردن اشاره گر ماوس بر روی عنوان ان و یا توسط فشردن دکمه صفحه کلیدنمایش داده
tam o' shanter
کلاه منگوله دار یا دکمه دار
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
covey
دسته
confraternity
دسته
wisps
دسته
wisp
دسته
platoons
دسته
platoon
دسته
bundle
دسته
bundles
دسته
classis
دسته
tufts
دسته
tuft
دسته
ear
دسته
ears
دسته
bodle
دسته
boodle
دسته
cluster bomb
دسته
shook
دسته
cheque book
دسته چک
horde
دسته
fascicle
دسته
clusters
دسته
cluster bombs
دسته
lot
دسته
cluster
دسته
teams
دسته
team
دسته
kinds
دسته
kindest
دسته
helve
دسته
handhold
دسته
fascicle or cule
دسته
ringleaders
سر دسته
ringleader
سر دسته
fascicled
دسته دسته
fasciculate
دسته دسته
bundling
دسته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com