English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
plasmin دیاستاز عامل تجزیه لخته خون
Other Matches
plasmin دیاستاز تجزیه کننده پروتئین
cyanogen agent عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
blood agent عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
enzyme دیاستاز
enzymes دیاستاز
pancreatin دیاستاز شیره لوزالمعده
diastase دیاستاز واسطه پدیده های حیاتی
reserved character حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
lobed لخته لخته
floccule لخته
clod لخته
clods لخته
coagulum لخته
capital intensive goods کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shell نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shells نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
flocculate لخته شده
pig lead لخته سرب
dispergation لخته زدایی
peptization لخته زدایی
curdling chemistry شیمی لخته
coagulating لخته شدن
pig iron اهن لخته
coagulation لخته شدن
clot لخته خون
coagulates لخته شدن
lobulation لخته کوچک
coagulate لخته شدن
clots لخته خون
grume لخته خون
clotting لخته خون
gory لخته شده
coagulated لخته شدن
clog لخته شدن
clogged لخته شدن
clogs لخته شدن
lobule لخته کوچک
coagulation لختگی لخته شدن
gored خون بسته و لخته شده
goring خون بسته و لخته شده
gore خون بسته و لخته شده
bilobate دولختی منقسم بدو لخته
thrombus خون منعقد شده در رگ لخته
gores خون بسته و لخته شده
the lobes of the liver لخته ها یاگوشه ها یا تیکههای جگر
piggybacks سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
piggyback سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
class a agent officer افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
thromboses تشکیل لخته خون در عروق ترمبوزیس
thrombosis تشکیل لخته خون در عروق ترمبوزیس
EXE file در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
lobes اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
lobe اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
MS DOS سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
hemophilia بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
spectrophotometry اسپکتروفتومتر [در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
crater analysis تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
puddling تبدیل اهن لخته به اهن ساخته یا فولاد
pig iron اهن کوره قالگری لخته اهن
clotting دلمه شدن لخته شدن
clot دلمه شدن لخته شدن
clots دلمه شدن لخته شدن
resolution تجزیه
decomposition تجزیه
parsing تجزیه
severance تجزیه
separations تجزیه
separation تجزیه
segregation تجزیه
resolutions تجزیه
decays تجزیه
decaying تجزیه
dissolution تجزیه
analysis تجزیه
shake down تجزیه
sequestration تجزیه
catalysis تجزیه
separates تجزیه
decay تجزیه
separated تجزیه
separate تجزیه
break تجزیه
breaks تجزیه
decayed تجزیه
break up تجزیه
break down تجزیه
cracking تجزیه
dissociation تجزیه
analyzer تجزیه گر
disintegration تجزیه
dialysis تجزیه
anatomies تجزیه
anatomy تجزیه
decoupling تجزیه
dissection تجزیه
osmose نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
analyze تجزیه کردن
market segmentation تجزیه بازار
motion analysis تجزیه حرکت
prescind تجزیه کردن
analytical chemistry شیمی تجزیه
disintegrating تجزیه کردن
decomposable قابل تجزیه
electron decay تجزیه الکترون
disintegrates تجزیه شدن
disintegrate تجزیه کردن
analitical مربوط به تجزیه
disintegrate تجزیه شدن
analitics علم تجزیه
liberating تجزیه کردن
liberates تجزیه کردن
liberate تجزیه کردن
analytical balance ترازوی تجزیه
decomposer تجزیه کننده
electrolytic decomposition تجزیه الکترولیت
disembody تجزیه کردن
microconsumer تجزیه کننده
disassemble تجزیه کردن
parse tree درخت تجزیه
chemical analysis تجزیه شیمیایی
dialyze تجزیه شدن
chemical analyse تجزیه شیمیایی
capillarity analysis تجزیه مویینهای
dispersion of light تجزیه نور
disintegrable تجزیه پذیر
double decomposition تجزیه مضاعف
photodecomposition تجزیه نوری
dissolvable تجزیه شدنی
dissoluble تجزیه پذیر
parser تجزیه کننده
dissociative تجزیه کننده
parting of metals تجزیه فلزات
microcomoser تجزیه کننده
dialyze تجزیه کردن
disintegrates تجزیه کردن
detachable قابل تجزیه
irresolvable تجزیه ناپذیر
job analysis تجزیه کار
secessionists تجزیه طلب
secessionist تجزیه طلب
instrumental analysis تجزیه دستگاهی
gravimetric analysis تجزیه وزنی
gasometry تجزیه گازی
gas analysis تجزیه گاز
gravimetrical analysis تجزیه وزنی
decomposed تجزیه شده
frequency analysis تجزیه هارمونی ها
irrefrangible غیرقابل تجزیه
atomic تجزیه ناپذیر
parsing تجزیه کردن
analytically بطور تجزیه
analytically از راه تجزیه
hydrolyze تجزیه شدن
image resolution تجزیه تصویر
hydrolysis تجزیه بوسیله اب
indiscerptibility تجزیه ناپذیری
infrangible تجزیه ناپذیر
inseparability تجزیه ناپذیری
inverse segregation تجزیه وارونه
homolysis تجزیه شیمیایی
ionization تجزیه اتمها
decomposes تجزیه کردن
decomposes تجزیه شدن
parse تجزیه کردن
dismembers تجزیه کردن
dismembering تجزیه کردن
dismembered تجزیه کردن
fibrinolysis تجزیه فیبرین
elution analysis تجزیه شویشی
dismember تجزیه کردن
elemental analysis تجزیه عنصری
acid decomposition تجزیه اسیدی
fractionating column ستون تجزیه
decompose تجزیه کردن
decompose تجزیه شدن
parses تجزیه شدن
parses تجزیه کردن
parsed تجزیه شدن
parsed تجزیه کردن
parse تجزیه شدن
frequency analysis تجزیه فرکانس
disintegrating تجزیه شدن
refraction تجزیه انحراف
assay تجزیه کردن
analyze [American] تجزیه کردن
analyse [British] تجزیه کردن
analyzing تجزیه کردن
indissoluble تجزیه نا پذیر
research and analysis تجزیه و تحلیل
resoluble تجزیه شدنی
quantitative analysis تجزیه کمی
thermal decomposition تجزیه گرمایی
ultimate analysis تجزیه نهایی
evaluate تجزیه کردن
study تجزیه کردن
dissect [analyse] تجزیه کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com