English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
lorgnette ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnettes ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
Other Matches
earpiece دسته عینک
temple دسته عینک
churchwardens چپق دسته بلند
poles دسته بلند چیزی
churchwarden چپق دسته بلند
scythe داس دسته بلند
pole دسته بلند چیزی
d. of macabre تصویری که دسته مردن راازپست و بلند نشان میدهد
mounting دسته و پشت بند دسته شمشیر
glass eye عینک
winker عینک
glasses عینک
specs عینک
barnacles عینک
spectacle عینک
eyeglass عینک
lorgnette عینک
goggles عینک
lorgnettes عینک
spectacles عینک
glass عینک
interpupillary عینک
nosepiece پل عینک
landing net تور ماهیگیری با دسته کوتاه یا بلند, دامی که باماهیهای بزرگ راباان به خشکی میکشند
eye glass عینک دستی
eyeglass عینک فنری
optometrist عینک ساز
dark glasses عینک آفتابی
goggles عینک افتابی
butt-strap لبهمحلاتصالدستهبهفرم عینک
half-glasses عینک یک چشمی
bespectacled عینک زده
goggles عینک صحرائی
To wear glasses. عینک زدن
earpieces دستهی عینک
peeper ایینه عینک
goggles عینک محافظ
sun glasses عینک آفتابی
burning glass عینک جوشکاری
goggles عینک ایمنی
optometry عینک فروشی
optometry عینک سازی
smoked glasses عینک دودی
rims قاب عینک
safety glasses عینک ایمنی
safety glass عینک ایمنی
sunglasses عینک افتابی
optician عینک ساز
opticians عینک ساز
smoked عینک دودی
optic شیشه عینک
snow goggles عینک توفان
snow goggles عینک افتابگیر
oculist عینک ساز
oculists عینک ساز
goggle عینک پرواز
goggled عینک پرواز
goggling عینک پرواز
pince nez عینک دماغی
monocle عینک یک چشمی
lorgnettes عینک پنسی
lorgnette عینک پنسی
gig lamps نمایش عینک
gig lamps عینک شاخدار
spectacled عینک دار
rim قاب عینک
eyeglass عینک یک چشم
monocles عینک یک چشمی
field glasses عینک صحرایی
field glasses عینک رزمی
nosegay دسته گل یایک دسته علف
prismatic spectacles عینک نادرست نما
bifocals دو دید عینک دو کانونی
rose-coloured spectacles عینک خوش بینی
bifocal دو دید عینک دو کانونی
to wear glasses عینک گذاشتن یازدن
scissors-glasses عینک قیچی شکل
goggles عینک حفاظ دار
pebbles شیشه عینک نوعی عقیق
wear عینک یا کراوات زدن فرسودن
pebble شیشه عینک نوعی عقیق
wears عینک یا کراوات زدن فرسودن
lorgnettes عینک مخصوص روی بینی
he wears glasses عینک زده است یادارد
optician عینک فروش دوربین ساز
opticians عینک فروش دوربین ساز
lorgnette عینک مخصوص روی بینی
optometric وابسته به میزان دید و عینک سازی
vectograph عکس مخصوص استفاده از عینک برجسته بینی
regiment دسته دسته کردن
groups دسته دسته کردن
scores of people دسته دسته مردم
troop دسته دسته شدن
distribute دسته دسته کردن
trooped دسته دسته شدن
streams of people دسته دسته مردم
classify دسته دسته کردن
assort دسته دسته شدن
trooping دسته دسته شدن
assort دسته دسته کردن
sect دسته دسته مذهبی
windrow دسته دسته کردن
they came in bands دسته دسته امدند
regiments دسته دسته کردن
in detail مفصلا دسته دسته
shoals of people دسته دسته مردم
group دسته دسته کردن
sorts دسته دسته کردن
sorted دسته دسته کردن
sort دسته دسته کردن
sects دسته دسته مذهبی
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
coaction عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
bundles متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundling متمرکز کردن دسته کردن دسته
glass عینک دار کردن شیشهای کردن
stereoscope جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
teams دسته
skulking دسته
range دسته
armies دسته
lugs دسته
ranges دسته
gang دسته
team دسته
cluster دسته
lugging دسته
ranged دسته
clan دسته
clans دسته
army دسته
lug دسته
gangs دسته
lugged دسته
A bunch ( bouquet ) of flowers . دسته گل
category دسته
assortments دسته
drove دسته
cranks دسته
handle دسته
handles دسته
bunch دسته
bouquets دسته گل
droves دسته
assortment دسته
sheaf دسته
kinds دسته
crank دسته
sections دسته
kindest دسته
kind دسته
cranked دسته
cranking دسته
bunches دسته
bunched دسته
hilts دسته
shook دسته
bouquet دسته گل
tufts دسته
clique دسته
cliques دسته
ringleaders سر دسته
trooping دسته
trooped دسته
troop دسته
ringleader سر دسته
groups دسته
hilt دسته
A bouquet (bunch)of flowers. دسته گه
helms دسته
helm دسته
bail arm دسته
wisp دسته
wisps دسته
platoons دسته
bracket دسته
batches دسته
group دسته
skulked دسته
skulk دسته
cluster bombs دسته
section دسته
genus دسته
lever دسته
levers دسته
cluster bomb دسته
platoon دسته
skulks دسته
hosts دسته
hosting دسته
work team دسته
tuft دسته
parcel دسته
hosted دسته
host دسته
procession دسته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com