Dictiornary-Farsi | رئیس اداره | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (11 milliseconds)

English	Persian
office manager	رئیس اداره


Search result with all words

Chancellor	صدر اعظم نخست وزیر رئیس اداره
Chancellors	صدر اعظم نخست وزیر رئیس اداره
post general	رئیس اداره پست
Other Matches

lord high stew of england	رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
paymaster general	رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
yamen	اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
letter of recall	نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
public relations officers	رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
emcee	بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
public relations officer	رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
emcees	بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
republic	حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics	حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
scotland yard	اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
headquarters	اداره کل اداره مرکزی
personnel	کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
recredential	نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
headman	رئیس
wardens	رئیس
superior	رئیس
administer	رئیس
higher up	رئیس
director general	رئیس کل
ruler	رئیس سر
rulers	رئیس سر
mugwump	رئیس
Dean	رئیس
Deans	رئیس
superiors	رئیس
sheikh	رئیس
warden	رئیس
sheikhs	رئیس
superintendents	رئیس
warden	رئیس
syndic	رئیس
administrators	رئیس
administrator	رئیس
master	رئیس
mastered	رئیس
masters	رئیس
superintendent	رئیس
sheik	رئیس
leaders	رئیس
leader	رئیس
sheiks	رئیس
commandant	رئیس
president	رئیس
presidents	رئیس
head	رئیس
directors general	رئیس کل
administered	رئیس
commandants	رئیس
chairmen	رئیس
directors	رئیس
chiefs	رئیس
chief	رئیس
headsman	رئیس
provosts	رئیس
director	رئیس
head master	رئیس
provost	رئیس
headmen	رئیس
administers	رئیس
chairman	رئیس
director generals	رئیس کل
header	رئیس
administering	رئیس
headers	رئیس
abbot	رئیس راهبان
speaker of parliament	رئیس مجلس
speaker of parliament	رئیس پارلمان
social secretary	رئیس دفتر
staff manager	رئیس کارگزینی
sheik	رئیس خانواده
site manager	رئیس کارگاه
head mistress	خانم رئیس
sagamore	رئیس ایل
chairman	رئیس جلسه
section chief	رئیس قبضه
sheik	رئیس قبیله
shipmaster	رئیس کشتی
wharfmaster	رئیس اسکله
subprincipal	نایب رئیس
chairmen	رئیس جلسه
anchor men	رئیس گروه
gun captain	رئیس قبضه
beach master	رئیس بارانداز
dominie	رئیس اموزشگاه
chief of police	رئیس شهربانی
chief of protocol	رئیس تشریفات
chief of state	رئیس دولت
anchormen	رئیس گروه
chairperson	رئیس جلسه
chairpersons	رئیس جلسه
First Ladies	زن رئیس جمهور
First Lady	زن رئیس جمهور
shop steward	رئیس گروه
anchor man	رئیس گروه
gun captain	رئیس توپ
the pro tem chief	رئیس موقت
veep	نایب رئیس
vice chairman	نایب رئیس
vice president	نایب رئیس
wagon master	رئیس قطار
wharfmaster	رئیس بندر
head of business firm	رئیس تجارتخانه
abbots	رئیس راهبان
harbour master	رئیس بندر
harbor master	رئیس بندر
premiers	مهمتر رئیس
premier	مهمتر رئیس
communication chief	رئیس ارتباطات
sachem	رئیس ایل
lord chancellor	رئیس کل داوران
boss	رئیس کارفرما
bossed	رئیس کارفرما
bosses	رئیس کارفرما
office manager	رئیس دفتر
bossing	رئیس کارفرما
station master	رئیس ایستگاه
phylarch	رئیس قبیله
podesta	رئیس شهربانی
stationmaster	رئیس ایستگاه
stationmasters	رئیس ایستگاه
vice chancellor	نایب رئیس
vice-chancellor	نایب رئیس
chieftain	رئیس قبیله
chieftains	رئیس قبیله
leadden limbs	رئیس اسپ
lady principal	خانم رئیس
patriarchs	رئیس خانواده
patriarch	رئیس خانواده
mess president	رئیس باشگاه
postmasters	رئیس پست
postmaster	رئیس پست
Chief Justice	رئیس دادگاه
Chief Justices	رئیس دادگاه
kapell meister	رئیس ارکستر
jurat	رئیس شهرداری
mint master	رئیس ضرابخانه
vice-chancellors	نایب رئیس
post general	رئیس کل پست
Prime Ministers	رئیس الوزرا
Prime Minister	رئیس الوزرا
principals	رئیس مدیر
principal	رئیس مدیر
president of the court	رئیس دادگاه
heguman	رئیس دیر
president of the republic	رئیس جمهور
presidentess	زن رئیس جمهور
warden	رئیس زندان
head of the state	رئیس دولت
Chancellor	رئیس دانشگاه
Chancellors	رئیس دانشگاه
heresiarch	رئیس رافضیون
hierarch	رئیس روحانی
magistrates	رئیس کلانتری
magistrate	رئیس کلانتری
premiering	مهمتر رئیس
premieres	مهمتر رئیس
premiered	مهمتر رئیس
premiere	مهمتر رئیس
figurehead	رئیس پوشالی
figurehead	رئیس بی نفوذ
wardens	رئیس زندان
figureheads	رئیس پوشالی
figureheads	رئیس بی نفوذ
ring master	رئیس سیرک
sheiks	رئیس قبیله
prefect	رئیس فرمانده
chamberlain	رئیس خلوت
chamberlains	رئیس خلوت
Chiefs of Staff	رئیس ستاد
Chief of Staff	رئیس ستاد
schoolmistresses	خانم رئیس
surgeons	رئیس بهداری
surgeon	رئیس بهداری
ringmasters	رئیس گود
presidents	رئیس دانشگاه
presidents	رئیس جمهور
prefects	رئیس فرمانده
sheiks	رئیس خانواده
sheikhs	رئیس قبیله
sheikh	رئیس خانواده
sheikh	رئیس قبیله
schoolmistress	خانم رئیس
vice president	معاون [رئیس]
arches	موذی رئیس
arch-	موذی رئیس
president	رئیس جمهور
president	رئیس دانشگاه
arch	موذی رئیس
sheikhs	رئیس خانواده
ringmasters	رئیس سیرک
ringmaster	رئیس گود
emcees	رئیس تشریفات
master of ceremonies	رئیس تشریفات
Chief of protocol. Master of ceremonies.	رئیس تشریفات
emcee	رئیس تشریفات
masters of ceremonies	رئیس تشریفات
prior	رئیس صومعه
He is in bad with the boss.	با رئیس اش بد است
shop stewards	رئیس گروه