English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
harbor master رئیس بندر
harbour master رئیس بندر
wharfmaster رئیس بندر
Other Matches
cabotage کشتیرانی و حمل کالا از یک بندر به بندر دیگر بدون دورشدن از ساحل
terminal port بندر بارانداز اخرین بندر حرکت
cabotage کشتیرانی از یک بندر به بندر دیگردرامتداد ساحل
lord high stew of england رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
paymaster general رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
letter of recall نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
emcee بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
emcees بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
republics حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
harboured بندر
cril سد بندر
wayside بندر
port بندر
seaport بندر
harbored بندر
harbouring بندر
harbour بندر
harbours بندر
harbourless بی بندر
seaports بندر
harboring بندر
harbors بندر
recredential نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
port of entry بندر مقصد
destination port بندر مقصد
Abidjan بندر ابیجان
port of embarkation بندر عزیمت
port بندر گاه
registered port بندر مشخص
Yangon بندر یانگون
seaport بندر دریایی
Tel Aviv بندر تلآویو
Plymouth بندر پلیموت
harbour dues حقوق بندر
harbor master راهنمای بندر
seaport دریا بندر
Douala بندر دوالا
seaports بندر دریایی
seaports دریا بندر
Calcutta بندر کلکته
Bissau بندر بیسائو
port بندر ورودی
Sydney بندر سیدنی
inner harbor بندر داخلی
port watch نگهبان بندر
harbour master متصدی بندر
terminal port بندر مقصد
bar پیش بندر
treaty port بندر پیمانی
jetty اسکله بندر
main port بندر اصلی
malaga بندر مالاگا
outer harbor پیش بندر
aport بسوی بندر
minor port بندر کوچک
on berth در داخل بندر
naval port بندر دریایی
aport روبه بندر
jetties اسکله بندر
bars پیش بندر
free port بندر ازاد
longshoremen باربرلنگرگاه بندر
port of destination بندر مقصد
way port بندر سر راه
port of call بندر لنگراندازی
port of call بندر توقف
longshoreman باربرلنگرگاه بندر
ports of call بندر لنگراندازی
ports of call بندر توقف
secondary port بندر فرعی
free ports بندر ازاد
George Town بندر جرج تاون
cril مانع دهانه بندر
destination port بندر تحویل کالا
harbourage پهلو گرفتن در بندر
Cape Town بندر کیپ تاون
captain of the port افسر انتظامات بندر
cargo handling at port جابجایی کالا در بندر
put into port وارد بندر شدن
entry plan طرح ورود به بندر
harbor control tower برج مراقبت بندر
bender gestalt test ازمون طرحهای بندر
Georgetown بندر جرج تاون
ex quay تحویل در بندر مقصد
jetty موج شکن بندر
embargoes توقیف کشتی در بندر
lay day روز معطلی در بندر
lay an embargo on در بندر توقیف کردن
jetties موج شکن بندر
port watch پست نگهبانی بندر
embargo توقیف کشتی در بندر
named port of destination بندر مقصد مشخص
out port بندر دور از مقصد
harbour master مسئول بندر متصدی لنگرگاه
to lay one on a ship کشتی را در بندر توقیف کردن
portcall زمان رسیدن وسایل به بندر
named port of shipment بندر مشخص برای حمل
clearance papers اسناد خروج کشتی از بندر
roustabout کارگر اسکله یا بندر گاه
port of debarkation بندر مقصد حمل کالا
water bailiffs مامور تفتیش کشتیها در بندر
controlled port بندر نظامی کنترل شده
out bound عازم بیرون رفتن از بندر
afloat support لجستیکی به طورشناور یا خارج از بندر
Free pree (trade,port). مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
fast cruise ازمایش سریع ناو در بندر
convoy assembly port بندر محل تجمع کاروان دریایی
convoy assembly port بندر محل تجمع ستون موتوری
bender visual motor gestalt test ازمون طرحهای دیداری-حرکتی بندر
visual bender motor gestalt test ازمون طرح دیداری- حرکتی بندر
portcapacity فرفیت بندر از نظر بارگیری یاتخلیه بار
yhis port is not yet peopled این بندر هنوز اباد نشده است
port of embarkation بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
sandbar جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
free on quay قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
prize of war کشتیها یا کالاهای به غنیمت گرفته شده در بندر یا دریا درزمان جنگ
portmark علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
transient پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
transients پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
administrators رئیس
chief رئیس
chiefs رئیس
superior رئیس
director رئیس
superiors رئیس
chairman رئیس
provosts رئیس
provost رئیس
directors رئیس
sheik رئیس
header رئیس
mugwump رئیس
chairmen رئیس
ruler رئیس سر
rulers رئیس سر
Dean رئیس
administers رئیس
administering رئیس
administered رئیس
administer رئیس
Deans رئیس
headers رئیس
warden رئیس
syndic رئیس
head رئیس
directors general رئیس کل
director general رئیس کل
higher up رئیس
president رئیس
director generals رئیس کل
commandants رئیس
head master رئیس
headsman رئیس
administrator رئیس
presidents رئیس
commandant رئیس
masters رئیس
sheikh رئیس
superintendent رئیس
master رئیس
sheikhs رئیس
wardens رئیس
headmen رئیس
warden رئیس
leaders رئیس
headman رئیس
mastered رئیس
sheiks رئیس
leader رئیس
superintendents رئیس
captain a protest افهار نامه صادره از طرف مقامات بندر در مورد شرح کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده
site manager رئیس کارگاه
office manager رئیس اداره
chairmen رئیس جلسه
head of the state رئیس دولت
office manager رئیس دفتر
beach master رئیس بارانداز
president of the court رئیس دادگاه
speaker of parliament رئیس پارلمان
speaker of parliament رئیس مجلس
staff manager رئیس کارگزینی
head of business firm رئیس تجارتخانه
mint master رئیس ضرابخانه
president of the republic رئیس جمهور
hierarch رئیس روحانی
chief of police رئیس شهربانی
chief of protocol رئیس تشریفات
chief of state رئیس دولت
communication chief رئیس ارتباطات
presidentess زن رئیس جمهور
leadden limbs رئیس اسپ
lady principal خانم رئیس
dominie رئیس اموزشگاه
kapell meister رئیس ارکستر
jurat رئیس شهرداری
ring master رئیس سیرک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com