Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
quartermaster general
رئیس کل کارپردازی ارتش
Other Matches
paymaster general
رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
commissariats
اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
commissariat
اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
claimant agency
شعبه کارپردازی شعبه تعیین امادو تجهیزات عمومی ارتش
joint chief of staff
رئیس ستاد ارتش
jcs
رئیس ستاد ارتش
surgeon general
رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
judge advocate general
رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
combined arms army
ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
gl
مخفف issue generalملزومات ارتش تدارکات ارتش
active army
ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
supply department
کارپردازی
commissarial
کارپردازی
claimant agency
اداره کارپردازی
issue commissary
کارپردازی یادفتر توزیع
subsistence department
اداره کارپردازی وخواربارارتش
commissariats
اداره کارپردازی وخواربارارتش
commissariat
اداره کارپردازی وخواربارارتش
army of occupation
ارتش فاتح ارتش اشغالگر
lord high stew of england
رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
letter of recall
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
in service
درخدمت ارتش در ارتش
emcees
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
emcee
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
republic
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
recredential
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
armies
ارتش
army
ارتش
field army
ارتش
standing army
ارتش دائمی
standing army
ارتش منظم
active army
ارتش کادر
army stores
فروشگاه ارتش
army artillery
توپخانه ارتش
active duty
ارتش کادر
army commander
فرمانده ارتش
army corps
سپاههای ارتش
army group
گروه ارتش
state guard
ارتش ایالتی
constable
افسر ارتش
the rank and file
توده ارتش
the red army
ارتش سرخ
pentagons
ارتش امریکا
irregulars
ارتش نامنظم
pentagon
ارتش امریکا
military
جنگی ارتش
militarism
ارتش سالاری
military campaign
لشکرکشی
[ارتش]
women's army corps
ارتش زنان
the losses of the army
تلفات ارتش
the a of the army
پیشرفت ارتش
constables
افسر ارتش
serviceman
عضو ارتش
servicemen
عضو ارتش
regular
ارتش کادر
regulars
ارتش کادر
standing
ارتش ثابت
supreme commander's staff
ستاد کل ارتش
general issue
ملزومات ارتش
field army
ارتش رزمی
general staff
ستاد ارتش
field army
ارتش صحرایی
major
سرگرد ارتش
majored
سرگرد ارتش
regular army
ارتش منظم
regular army
ارتش دائمی
majoring
سرگرد ارتش
combined arms army
ارتش مرکب
to fall out
معاف کردن
[ارتش]
foreignlegion
سرباز داوطلب در ارتش
vivandiere
اغذیه فروش ارتش
USA
ارتش ایالات متحده
to dismiss
[American E]
مرخص کردن
[ارتش]
to fall out
مرخص کردن
[ارتش]
the main army
بخش عمده ارتش
to dismiss
[American E]
معاف کردن
[ارتش]
marching order
[travel order]
دستور پیشروی
[ارتش]
industrial reserve army
ارتش ذخیره صنعتی
military justice
قوانین جزایی ارتش
general officer
امرای ارتش امیران
general issue
تدارکات عمومی ارتش
women's army corps
قسمت زنان ارتش
martial
وابسته به ارتش نظامی
yeomanry
ارتش داوطلب از زارعین
armies
ارتش نیروی زمینی
rifleman
تفنگ دار
[ارتش]
conscript army
ارتش سربازان وفیفه
dismissal of the armey
مرخص کردن از ارتش
army alpha test
ازمون الفای ارتش
army troops
یکانهای رده ارتش
reserve components
قسمتهای احتیاط ارتش
army service area
منطقه عقب ارتش
reserve army of unemployed
ارتش ذخیره بیکاران
army general staff
ستاد عمومی ارتش
army beta test
ازمون بتای ارتش
army
ارتش نیروی زمینی
regular army
ارتش کادر ثابت
punitive article
قوانین جزایی ارتش
regiments
گردان در ارتش انگلیس
regiment
گردان در ارتش انگلیس
supreme commander's staff
ستاد عالی ارتش
field grade
افسر ارشد ارتش
brass hat
افسر ارشد ارتش
standing army
ارتش کادر ثابت
brass hats
افسر ارشد ارتش
post exchange
فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
army in the field
ارتش مستقر در صحنه عملیات
warlord
افسر عالی رتبه ارتش
seasoned troops
ارتش ورزیده و جنگ دیده
fusileer
هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
countermarch
تغییر جهت حرکت ارتش
MI5
بخش 5 اطلاعات ارتش انگلستان
MI6
بخش 6 اطلاعات ارتش انگلستان
to see service
در ارتش یانیروی دریایی خدمت
reenlistment
دوباره در ارتش استخدام شدن
fusilier
هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
the army lost heavily
ارتش تلفات سنگین داد
theater army
ارتش مستقر در صحنه عملیات
invasion currency
پول رایج ارتش اشغالگر
defense
[American E]
دفاع
[قانون]
[ورزش]
[ارتش]
candidate
داوطلب خدمت در ارتش نامزد
combat helmet
کلاه ایمنی جنگی
[ارتش]
staffs
چوب پرچم ستاد ارتش
staffed
چوب پرچم ستاد ارتش
staff
چوب پرچم ستاد ارتش
to issue marching order
دستور پیشروی دادن
[ارتش]
pole position
آغازگاه
[ستاره شناسی]
[ارتش]
defence
[British E]
دفاع
[قانون]
[ورزش]
[ارتش]
candidates
داوطلب خدمت در ارتش نامزد
marksman
تیرانداز ماهر
[ارتش و ورزش]
marksman
نشانه گیر
[ارتش و ورزش]
agct
ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
army genetal classification test
ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
conscription
داوطلب شدن برای ارتش سربازگیری
v , device
ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
To what do you attributeThe failure of the army?
شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
american defense service medal
نشان خدمت ارتش امریکا درسال 14- 9391
The army had to retreat from the battlefield.
ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
civil military action
عملیات کمک رسانی به مردم توسط ارتش
unmilitary
بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
ration credit
تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
militarists
ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
militarist
ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
After his discharge from the army, he came to Tehran .
پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
joint operations
عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
general
ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
generals
ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
war footing
حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
veterinarian
پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
veterinarians
پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
warden
رئیس
commandant
رئیس
sheiks
رئیس
Dean
رئیس
commandants
رئیس
director
رئیس
directors
رئیس
president
رئیس
sheik
رئیس
sheikhs
رئیس
rulers
رئیس سر
headmen
رئیس
ruler
رئیس سر
mugwump
رئیس
head master
رئیس
headsman
رئیس
headers
رئیس
headman
رئیس
Deans
رئیس
higher up
رئیس
header
رئیس
sheikh
رئیس
warden
رئیس
directors general
رئیس کل
director generals
رئیس کل
director general
رئیس کل
masters
رئیس
administers
رئیس
provost
رئیس
provosts
رئیس
mastered
رئیس
administrator
رئیس
administrators
رئیس
wardens
رئیس
leader
رئیس
superior
رئیس
superiors
رئیس
administer
رئیس
administered
رئیس
administering
رئیس
leaders
رئیس
master
رئیس
chiefs
رئیس
superintendents
رئیس
head
رئیس
chief
رئیس
chairmen
رئیس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com