Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
box connector
رابط جعبه
Other Matches
containers
جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف
container
جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف
principal line
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
magazines
مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
magazine
مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
limber chest
جعبه حمل مهمات توپخانه جعبه پیش قطار
box pass
جعبه کالیبر جعبه پاس
modification kit
جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
oil gear
جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
kit
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
liaisons
رابط
liaison
رابط
connective
رابط
connector
رابط
internuncial
رابط
copulative
رابط
go between
رابط
adapter
رابط
link
رابط
interfaces
رابط
point of intersection
رابط
wiring connector
رابط
fitting
رابط
interface
رابط
edge connector
رابط لبه
enlarging adapter
رابط فزاینده
ediswan connector
رابط ادیسوان
trunk line
رابط ترانک
feeder canal
نهر رابط
cylinderical fit
رابط استوانهای
fuse link
رابط فیوز
ground liaison
رابط زمینی
high fidelity receiver
گیرنده رابط
high line
پل رابط اصلی
centronics interface
رابط موازی
continuity equation
رابط پیوستگی
bent adaptor
رابط خمیده
connections
میلههای رابط
connecting cable
کابل رابط
connecting tube
لوله رابط
bays
پل رابط در پل شناور
baying
پل رابط در پل شناور
bayed
پل رابط در پل شناور
lamp connector
رابط لامپ
connecting rod
میله رابط
connector plug
دوشاخه رابط
bay
پل رابط در پل شناور
connector switch
کلید رابط
journals
شفت رابط
journal
شفت رابط
inductor hose
لوله رابط
interface card
کارت رابط
patch cord
سیم رابط
logical connective
رابط منطقی
lead
رابط برق
leads
رابط برق
logical connector
رابط منطقی
push rod
میله رابط
parallel interface
رابط موازی
push rod
میل رابط
reducer
لوله رابط
reducing adaptor
رابط کاهنده
standard interface
رابط استاندارد
link chain
زنجیر رابط
link belt
تسمه رابط
internuncial neuron
نورون رابط
fuse wire
رابط فیوز
lead in wire
سیم رابط
liaison officer
افسر رابط
serial interface
رابط سری
interneuron
نورون رابط
link
شاخه رابط
internuncio
رابط پیک
expression
فرمول یا رابط ه ریاضی
switch position
موضع رابط دفاعی
test lead
رابط برق ازمایش
cell connector
رابط پیل باتری
command liaison
افسر رابط فرماندهی
expressions
فرمول یا رابط ه ریاضی
battery connector
رابط پیل باتری
triatic stay
بکسل رابط ناو
liaising
رابط نظامی بودن
liaises
رابط نظامی بودن
liaised
رابط نظامی بودن
liaise
رابط نظامی بودن
cross-tree
[رابط عرضی دکلها]
anterior commissure
بافت رابط قدامی
apple desktop interface
رابط رومیزی اپل
artillery liaison officer
افسر رابط توپخانه
air liaison officer
افسر رابط هوایی
machine address
محل یک شی در رابط ه با مبدا
cross tree
رابط عرضی دکلها
flared fitting
رابط قیفی شکل
intervening variable
متغیر فرضی رابط
dry cell connector
رابط پیل خشک
commissure
بافت عصبی رابط
crawl trench
خطوط رابط سنگرها
commissural fibres
رشتههای عصبی رابط
command liaison
شبکه رابط یکان
relay post
پست رابط ستون
interfaces
وصل کردن از طریق رابط
interface
وصل کردن از طریق رابط
api
رابط یامیانجی برنامه کاربردی
application program interface
میانجی یا رابط برنامه کاربردی
programmable communications interface
رابط مخابراتی برنامه پذیر
to catch the connection
وسیله نقلیه رابط را گرفتن
commissurotomy
برداشتن بافت عصبی رابط
air transport liaison officer
افسر رابط ترابری هوایی
cylinderical limit gage
دستگاه اندازه گیر رابط استوانهای
cross bleed
سیستم نیوماتیکی رابط بین موتورها
crawl trench
سنگرهای رابط بین خطوط مواضع
floating
محل مخصوص در رابط ه با آدرس مرجع
sbc
RA و رابط دستگاه جانبی RO ,Computer SmallBusiness
ditch
گودال سنگر رابط خندق کندن
ditches
گودال سنگر رابط خندق کندن
ditched
گودال سنگر رابط خندق کندن
logical connective
رابط های منطقی
[ریاضی]
[زبان شناسی]
I missed the connection.
من اتوبوس
[قطار هواپیمای]
رابط را از دست دادم.
logical operators
رابط های منطقی
[ریاضی]
[زبان شناسی]
relations between load, shear and moment
رابط بین بار و نیروی برشی و لنگر خمشی
relative
محل مشخص در رابط ه با یک مرجع یا آدرس مربوطه پایه
interface human machine interface
امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
venn diagram
نمایش گرافیکی رابط ه بین وضعیتهای سیستم یا مدار
eia interface
یک رابط استاندارد میان دستگاههای جانبی وریزکامپیوترها و مدمها وترمینالها
line haul
خط رابط بین کلماتی که نصف ان در سطر بعد واقع شده
relational database
پرش پایگاه داده که حاوی عملگرهای رابط های است
function
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
functions
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
functioned
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
tac log group
گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
graph
نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
ccitt v.
در ارتباطات داده سری ای ازاستانداردها است که خصوصیات رابط را توصیف میکند
graphs
نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
crankpin
قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
quick disconnect
نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
decision
جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
presentation manager
تهیه شده است IB , icrosoftیک میانجی رابط نگارهای ورابط برنامه نویسی کاربردی
privilege
وضعیت کاربرد در رابط ه با نوع برنامه که اجرا میکند ومنابعی که میتواند استفاده کند
decisions
جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
cage
جعبه
cases
جعبه
chests
جعبه
hutches
جعبه
boxes
جعبه
box
جعبه
case
جعبه
hot bus bar
جعبه
chest set
جعبه
chest
جعبه
cist
جعبه
cages
جعبه
kits
جعبه
drawer
جعبه
drawers
جعبه
box pass
جعبه رخ ده
air box
جعبه دم
kit
جعبه
incasement
جعبه
hutch
جعبه
tables
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tabling
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tabled
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
goal box
جعبه هدف
receivers
جعبه خزانه
receiver
جعبه خزانه
gear box
جعبه دنده
distribution box
جعبه تقسیم
distribution box
جعبه انشعاب
gear case
جعبه دنده
phantom target
جعبه بازاوا
echo box
جعبه بازاوا
drive mechanism
جعبه دنده
splice box
جعبه تقسیم
distributing box
جعبه تقسیم
crates
جعبه بندی
conduit box
جعبه انشعاب
completed case
جعبه پر شده
junction box
جعبه اتصال
colour box
جعبه رنگ
coil box
جعبه پیچک
chain case
جعبه زنجیر
junction box
جعبه تقسیم
crate
جعبه بندی
tool kits
جعبه ابزار
connection box
جعبه اتصال
demolition kit
جعبه تخریب
decision box
جعبه تصمیم
case
صندوق جعبه
crankcase
جعبه کارتر
cotainer
جعبه باطری
cases
صندوق جعبه
tool box
جعبه ابزار
tool boxes
جعبه ابزار
tool kit
جعبه ابزار
discrimination box
جعبه افتراق
sandtable
جعبه شنی
zoom box
جعبه درشتنمایی
repair kit
جعبه تعمیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com