Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
character guidance
راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
Other Matches
preach
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
characterization
مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
concordat
پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
private
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
levee en masse
عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
battery of tests
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
consultation
مشاوره
advising
مشاوره
consulting
مشاوره
deliberation
مشاوره
conference
مشاوره
conferences
مشاوره
consultation
مشاوره
councils
مشاوره
deliberations
مشاوره
counseling
مشاوره
council
مشاوره
consultations
مشاوره
counsels
مشاوره کردن
genetic counseling
مشاوره ژنتیکی
counselling
مشاوره کردن
counselled
مشاوره کردن
directive counseling
مشاوره رهنمودی
consult together
مشاوره کردن
advising
مشاوره کردن
deliberated
مشاوره کردن
counseled
مشاوره کردن
counsel
مشاوره کردن
advisory department
بخش مشاوره
marriage counseling
مشاوره زناشویی
advise
مشاوره کردن
deliberating
مشاوره کردن
deliberates
مشاوره کردن
deliberate
مشاوره کردن
marital counseling
مشاوره زناشویی
vocational counseling
مشاوره شغلی
advises
مشاوره کردن
production adviser
مشاوره محصولات
legal assistance
مشاوره قضایی
committees
کمیسیون مجلس مشاوره
deliberative
مبنی بر تامل و مشاوره
counseled
مشاوره دو نفری مشورت
conferee
مشاوره کننده همرایزن
conferree
مشاوره کننده همرایزن
committee
کمیسیون مجلس مشاوره
counsels
مشاوره دو نفری مشورت
counselling
مشاوره دو نفری مشورت
counselled
مشاوره دو نفری مشورت
to obtain legal advice
مشاوره حقوقی دریافتن
counsel
مشاوره دو نفری مشورت
to consult with somebody about something
با کسی در باره چیزی مشاوره کردن
conferences
سخنرانی
lecturing
سخنرانی
lectures
سخنرانی
to hear any ones speech
سخنرانی
lectured
سخنرانی
lecture
سخنرانی
speaking
سخنرانی
conference
سخنرانی
prelection
سخنرانی
oration
سخنرانی
orations
سخنرانی
ccitt
کمیته مشاوره بین المللی تلگراف وتلفن
conference call
دعوت به سخنرانی
lobbied
سخنرانی کردن
speak
سخنرانی کردن
orate
سخنرانی کردن
speaks
سخنرانی کردن
notes
یادداشت سخنرانی
oratory
شیوه سخنرانی
lobbies
سخنرانی کردن
lobby
سخنرانی کردن
oratorical
وابسته به سخنرانی
lecture method
روش سخنرانی
record
یادداشت سخنرانی
auditoria
تالار سخنرانی
pep talk
سخنرانی انگیزگر
pep talks
سخنرانی انگیزگر
theatre
تالار سخنرانی
inaugural
سخنرانی افتتاحی
make a speech
سخنرانی کردن
theater
تالار سخنرانی
theatres
تالار سخنرانی
theaters
تالار سخنرانی
auditorium
تالار سخنرانی
auditoriums
تالار سخنرانی
speech
قوه ناطقه سخنرانی
travelogs
سخنرانی درباره مسافرت
lyceum
سالن سخنرانی عمومی
speeches
قوه ناطقه سخنرانی
lobbied
سخنرانی وتبلیغات کردن
lobby
سخنرانی وتبلیغات کردن
lobbies
سخنرانی وتبلیغات کردن
travelogue
سخنرانی درباره مسافرت
voices
صدای سخنرانی انسان
proem
مقدمه سخنرانی شروع
tirade
سخنرانی دراز وشدیداللحن
tirades
سخنرانی دراز وشدیداللحن
travelogues
سخنرانی درباره مسافرت
voice
صدای سخنرانی انسان
traversabel
سخنرانی درباره مسافرت
voicing
صدای سخنرانی انسان
philippic
سخنرانی تند وانتقادی
forensic
قانونی مربوط به سخنرانی
lecturing
سخنرانی کردن خطابه گفتن
praelect
سخنرانی کردن خطا به خواندن
oratorically
ادیبانه از روی ایین سخنرانی
lecture
سخنرانی کردن خطابه گفتن
stenotypisht
متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
lectured
سخنرانی کردن خطابه گفتن
prelect
سخنرانی کردن خطا به خواندن
lectures
سخنرانی کردن خطابه گفتن
tribune
سکوب سخنرانی کرسی یامیز خطابه
stenotype
دستگاه ضبط مکالمات سخنرانی وغیره
teach-ins
جلسهی بحث و سخنرانی غیر رسمی
His speech gripped the television viewers ( audience ).
سخنرانی اش بینندگان تلویزیون را قبضه کرد
teach-in
جلسهی بحث و سخنرانی غیر رسمی
His speech was in the nature of an apology.
ماهیت سخنرانی او
[مرد]
عذرخواهی بود.
steerage
راهنمایی
orientation
راهنمایی
a piece of advice
یک راهنمایی
instruction
راهنمایی
instructions
راهنمایی
admonition
راهنمایی
guidance
راهنمایی
orientating
راهنمایی
orientates
راهنمایی
leading
راهنمایی
orientate
راهنمایی
to lobby against
[for]
somebody
سخنرانی وتبلیغات کردن مخالف
[طرفداری از]
کسی
soliloquies
گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
soliloquy
گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
philippize
بارشوه سخنرانی کردن درسخنرانی تحت نفوذقرارگرفتن
codasyl
مشاوره در مورد زبانهای سیستمهای اطلاعات Language DataSystems On Conferenceکنفرانس سیستم زبان داده ها
a quick word of advice
یک راهنمایی کوچک
herald
راهنمایی کردن
heralding
راهنمایی کردن
heralded
راهنمایی کردن
heralds
راهنمایی کردن
traffic lights
چراغ راهنمایی
misguide
بد راهنمایی کردن
airt
راهنمایی کردن
pilotage
راهنمایی کشتی
intelligence office
دفتر راهنمایی
indication signs
علایم راهنمایی
guidable
قابل راهنمایی
traffic light
چراغ راهنمایی
educational guidance
راهنمایی اموزشی
misdirection
راهنمایی غلط
vocational guidance
راهنمایی شغلی
traffic signal
چراغ راهنمایی
redirection
راهنمایی مجدد
conduce
راهنمایی کردن
aim
مراد راهنمایی
lead
: راهنمایی رهبری
instructions
راهنمایی کردن
leads
: راهنمایی رهبری
light
چراغ راهنمایی
lighted
چراغ راهنمایی
lightest
چراغ راهنمایی
aims
مراد راهنمایی
directing
راهنمایی کردن
aimed
مراد راهنمایی
admonitions
تذکر راهنمایی
main
ی تر راهنمایی میکند
instruction
راهنمایی کردن
guides
راهنمایی کردن
marshals
راهنمایی کردن با
marshaled
راهنمایی کردن با
marshal
راهنمایی کردن با
guide
راهنمایی کردن
guided
راهنمایی کردن
marshalled
راهنمایی کردن با
marshaling
راهنمایی کردن با
churchly
مذهبی
religious
مذهبی
churchgoers
مذهبی
churchgoer
مذهبی
redirects
دوباره راهنمایی کردن
redirect
دوباره راهنمایی کردن
directional
وابسته به راهنمایی و هدایت
redirecting
دوباره راهنمایی کردن
guides
راهنمایی کردن غلاف
guide
راهنمایی کردن غلاف
guided
راهنمایی کردن غلاف
child guidance clinic
درمانگاه راهنمایی کودک
leading questions
پرسش راهنمایی کننده
leading question
پرسش راهنمایی کننده
redirected
دوباره راهنمایی کردن
road traffic offences
جرائم راهنمایی و رانندگی
leads
رهبری کردن راهنمایی
misdirect
راهنمایی غلط کردن
lead out of danger
با راهنمایی از خطر رهانیدن
department of motor vehicles
[DMV]
[American E]
اداره راهنمایی و رانندگی
misdirects
راهنمایی غلط کردن
misdirecting
راهنمایی غلط کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com