Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (33 milliseconds)
English
Persian
guide
راهنمایی کردن غلاف
guided
راهنمایی کردن غلاف
guides
راهنمایی کردن غلاف
Other Matches
sheath
غلاف کردن
invaginate
غلاف کردن
ensheathe
غلاف کردن
sheathe
غلاف کردن
sheathes
غلاف کردن
sheaths
غلاف کردن
sheathed
غلاف کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
scabbard
حفاظ غلاف کردن
scabbards
حفاظ غلاف کردن
marshalled
راهنمایی کردن با
marshaling
راهنمایی کردن با
misguide
بد راهنمایی کردن
instructions
راهنمایی کردن
marshals
راهنمایی کردن با
herald
راهنمایی کردن
instruction
راهنمایی کردن
guides
راهنمایی کردن
directing
راهنمایی کردن
marshal
راهنمایی کردن با
heralded
راهنمایی کردن
heralding
راهنمایی کردن
guide
راهنمایی کردن
airt
راهنمایی کردن
guided
راهنمایی کردن
marshaled
راهنمایی کردن با
heralds
راهنمایی کردن
conduce
راهنمایی کردن
instruct
اموختن به راهنمایی کردن
redirecting
دوباره راهنمایی کردن
instructs
اموختن به راهنمایی کردن
redirects
دوباره راهنمایی کردن
lead
رهبری کردن راهنمایی
leads
رهبری کردن راهنمایی
instructed
اموختن به راهنمایی کردن
misdirected
راهنمایی غلط کردن
instructing
اموختن به راهنمایی کردن
misdirects
راهنمایی غلط کردن
misdirecting
راهنمایی غلط کردن
redirect
دوباره راهنمایی کردن
misdirect
راهنمایی غلط کردن
redirected
دوباره راهنمایی کردن
guide
راهنمایی کردن تعلیم دادن
to e. a person an a subject
کسی را در موضوعی راهنمایی کردن
pilots
راهنمای ناو راهنمایی کردن
direct
مستقیم راست راهنمایی کردن
piloted
راهنمای ناو راهنمایی کردن
directed
مستقیم راست راهنمایی کردن
guided
راهنمایی کردن تعلیم دادن
directs
مستقیم راست راهنمایی کردن
beacon
باچراغ یانشان راهنمایی کردن
pilot
راهنمای ناو راهنمایی کردن
guides
راهنمایی کردن تعلیم دادن
beacons
باچراغ یانشان راهنمایی کردن
to bow in or out
با تکان سر کسیرا بدرون یابیرون راهنمایی کردن
call time
تام یک دقیقهای مربی برای راهنمایی کردن بازیگران
intussuscept
جذب کردن غلاف کردن
ushers
راهنمایی کردن یساولی کردن
usher
راهنمایی کردن یساولی کردن
ushering
راهنمایی کردن یساولی کردن
cues
: اشاره کردن راهنمایی کردن
ushered
راهنمایی کردن یساولی کردن
leads
راهنمایی کردن هدایت کردن
steers
هدایت کردن راهنمایی کردن
steer
راهنمایی کردن هدایت کردن
lead
راهنمایی کردن هدایت کردن
steer
هدایت کردن راهنمایی کردن
steered
راهنمایی کردن هدایت کردن
steered
هدایت کردن راهنمایی کردن
steers
راهنمایی کردن هدایت کردن
cue
: اشاره کردن راهنمایی کردن
sheathes
غلاف
sheathing
غلاف
sheath
غلاف
sheaths
غلاف
sheathed
غلاف
legumen
غلاف
sleeve
غلاف
barrels
غلاف
barrel
غلاف
casing
غلاف
casings
غلاف
boosters
غلاف
sheathe
غلاف
sleeves
غلاف
booster
غلاف
seedvessel
غلاف
pods
غلاف
chape
ته غلاف
pod
غلاف
theca
غلاف
case
غلاف
scabbard
غلاف
cot
غلاف
cases
غلاف
shield
غلاف
shields
غلاف
calyx
غلاف گل
pericarp
غلاف
scabbards
غلاف
case ment
غلاف
bush
غلاف
glume
غلاف
cots
غلاف
bushing
غلاف
bushes
غلاف
case
غلاف پرچم
cases
مورد غلاف
cases
غلاف پرچم
unsheathe
از غلاف در اوردن
bean pod
غلاف باقلا
husks
غلاف یا کاسه گل
scabbards
غلاف سرنیزه
invagination
غلاف شدگی
case
مورد غلاف
armoring
غلاف دار
internal shield
غلاف داخلی
husk
غلاف یا کاسه گل
scabbard
غلاف سرنیزه
flower cup
غلاف کاسه گل
leads
غلاف هادی
slide
غلاف متحرک
slides
غلاف متحرک
peasecod
غلاف نخود
glumiferous
غلاف اور
myelin sheath
غلاف میلین
thecate
غلاف دار
lead
غلاف هادی
scabbard
غلاف شمشیر
vagina
غلاف مهبلی
vaginas
غلاف مهبلی
glumaceous
غلاف دار
coleoptera
غلاف پران
podded
غلاف دار
scabbards
غلاف شمشیر
aiming post sleeve
غلاف شاخص
copper sheath
غلاف مسی
thecal
غلاف دار
jacket
غلاف لاستیکی یاپلاستیکی
jackets
غلاف لاستیکی یاپلاستیکی
medullated
دارای غلاف مخ دار
shield grid
شبکه غلاف دار
shield grid thyratron
تیراترون غلاف دار
shielded wire
سیم غلاف دار
myelin
پیه غلاف عصب
stabilizing sleeve
غلاف متعادل کننده
stabilizing sleeve
غلاف تثبیت کننده
phimosis
تنگی غلاف حشفه
lead covered cable
کابل با غلاف سربی
sheath knives
چاقوی غلاف دار
cod
چنته غلاف سبوس
sheath knife
چاقوی غلاف دار
body fit sleeve
پوسته یا غلاف مناسب
adapter booster
غلاف تطبیق دهنده
sheathed cable
کابل غلاف دار
instruction
راهنمایی
steerage
راهنمایی
a piece of advice
یک راهنمایی
admonition
راهنمایی
guidance
راهنمایی
leading
راهنمایی
orientation
راهنمایی
orientating
راهنمایی
orientates
راهنمایی
orientate
راهنمایی
instructions
راهنمایی
bushing
عایق غلاف حیله گردان
sheathing
مصالح مخصوص غلاف یا پوشش
mesocarp
قشر میانی غلاف میوه
leads
: راهنمایی رهبری
redirection
راهنمایی مجدد
aims
مراد راهنمایی
misdirection
راهنمایی غلط
main
ی تر راهنمایی میکند
intelligence office
دفتر راهنمایی
traffic lights
چراغ راهنمایی
aim
مراد راهنمایی
indication signs
علایم راهنمایی
aimed
مراد راهنمایی
lead
: راهنمایی رهبری
traffic signal
چراغ راهنمایی
lightest
چراغ راهنمایی
traffic light
چراغ راهنمایی
admonitions
تذکر راهنمایی
lighted
چراغ راهنمایی
light
چراغ راهنمایی
pilotage
راهنمایی کشتی
guidable
قابل راهنمایی
a quick word of advice
یک راهنمایی کوچک
vocational guidance
راهنمایی شغلی
educational guidance
راهنمایی اموزشی
child guidance clinic
درمانگاه راهنمایی کودک
lead out of danger
با راهنمایی از خطر رهانیدن
leading questions
پرسش راهنمایی کننده
department of motor vehicles
[DMV]
[American E]
اداره راهنمایی و رانندگی
directional
وابسته به راهنمایی و هدایت
road traffic offences
جرائم راهنمایی و رانندگی
leading question
پرسش راهنمایی کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com