English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
English Persian
controlled access road راه با ورودی محدود
limited access road راه با ورودی محدود
Search result with all words
clamper مداری که سطح سیگنال را از نوک اسکن کردن یا سایر وسایل ورودی به بیشترین حد محدود میکند زودتر از وقتی که به یک مقدار عددی تبدیل شود
cpu پیشرفت کامپیوتر که محدود به تعدادی دستورالعمل است که CPU میتواند اجرا کند حافظه و وسایل ورودی / خروجی می توانند داده را سریع تر از تولید CPU ارسال کنند
CUG ورودی محدود به پایگاه داده ها یا سیستم صفحه آگاهی درباره موضوع خاص برای کاربران مشخص و شناخته شده معمولاگ به وسیله کلمه رمز
i/o bound محدود به ورودی خروجی
input limiter محدود کننده ورودی
Other Matches
illmitable محدود نکردنی محدود نشدنی
queued روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queue روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queues روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queueing روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
weapons tight جنگ افزار اتش محدود فرمان اتش محدود در پدافندهوایی
JK flip flop نوعی flipe=flop با دو ورودی k,g و دو خروجی مخالف که بستگی به ورودی دارند
gate دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gates دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
hash تولید عدد یکتا مشتق شده از ورودی برای هر ورودی پایگاه داده ها
drop down list box لیستی از موضوعات برای هر ورودی که وقتی فاهر میشود که نشانه گر را بخش ورودی ببرد
hash الگوریتم تولید کد hash برای ورودی و اطمینان از اینکه با سایر ورودی ها فرق دارد
input preamplifier پری امپلی فایر ورودی تقویت کننده ورودی
list لیست داده که هر ورودی آدرس ورودی بعدی را دارد
dac مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند
d/a converter مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند
approach channel کانال ورودی- نهر ورودی
inputted 1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی
input 1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی
adders مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
adder مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adders مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adder مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
analog مداری که سیگنال را که مط ابق با اعداد دیجیتال ورودی است به عنوان خروجی صادر میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل کند
chains فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد
chain فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد
full مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
fullest مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
anti- ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
analogues مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند
analogue مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند
dense index اندیس پایگاه داده حاوی آدرس یا ورودی برای هر موضوع یا ورودی در پایگاه داده
input توان ورودی ورودی
inputted توان ورودی ورودی
fullest مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exjunction تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
EXOR تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
input output processor پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی
exclusive تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
half جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
symmetric difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
incomprehensive محدود
terminate محدود
indeterminable نا محدود
limitary محدود
finte محدود
indefinite نا محدود
moderate محدود
limit محدود
limited access محدود
incomprehensible نا محدود
lock step محدود
moderating محدود
limited محدود
finite محدود
terminates محدود
limiting محدود
moderates محدود
moderated محدود
terminated محدود
ambient محدود
narrow market بازار محدود
stints محدود کردن
limit محدود کردن
contracted مختصر محدود
limited edition کالای محدود
restriction محدود کردن
restrictions محدود کردن
trammel محدود ساختن
qualify محدود کردن
limited editions فرآوردهی محدود
limited editions کالای محدود
containment محدود کردن
limited editions چاپ محدود
qualified مقید محدود
abound محدود کردن
limited edition فرآوردهی محدود
abounded محدود کردن
containment محدود نگاهداشتن
limited edition چاپ محدود
abounding محدود کردن
bottomless غیر محدود
abounds محدود کردن
qualifies محدود کردن
stint محدود کردن
straitlaced محدود درفشار
delimitation محدود ساختن
restrictive محدود کننده
restrictive محدود سازنده
confined محدود شده
unbound غیر محدود
restricts محدود کردن
restricting محدود کردن
catathymic amnesia یادزدودگی محدود
circumscribed amnesia یادزدودگی محدود
restrainable محدود ساختنی
finitely بطور محدود
finite population جامعه محدود
finite integral انتگرال محدود
infinite نا محدود بی اندازه
set out محدود کردن
sex limited محدود به جنس
qualificatory محدود سازنده
delimitate محدود کردن
de escalation محدود سازی
copyrighted محدود به حق کپی
controlled war جنگ محدود
confined equifer سفره محدود
restrict محدود کردن
peg down محدود کردن
limited divorce طلاق محدود
limited integrator انتگرال محدود
straiten محدود کردن
straightlaced محدود درفشار
limited objective هدف محدود
qualified property مالکیت محدود
limiter محدود کننده
limiting size اندازه محدود
limiting speed سرعت محدود
limited denied war جنگ محدود
limited power اختیارات محدود
parochial ناحیهای محدود
bound مرز محدود
restricted محدود الاستعمال
inter play حرکت محدود
limitative محدود کننده
equality تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
narrowed محدود باریک کردن
restricted area منطقه اتش محدود
rectilineal محدود بخطوط راست
semipermanent دارای مدت محدود
stenophagous غذای محدود خوار
narrower محدود باریک کردن
narrow محدود باریک کردن
corporation شرکت بامسئولیت محدود
one idead دارای فکر محدود
closed مسابقه محدود به سن یاجنس
transfinite خارج ازاعداد محدود
partial jurisdiction حق خود گردانی محدود
sinedie تاتاریخ غیر محدود
transfinite ماوراء اعداد محدود
provincialism عقایدوافکار محدود محلی
corporations شرکت بامسئولیت محدود
narrowest محدود باریک کردن
autonomy استقلال محلی محدود
narrow mindedly با فکر محدود متعصبانه
determinative محدود کننده صفت
restrictions یک چیز محدود شده
determinate تعیین شده محدود
restriction یک چیز محدود شده
mans شبکه با گسترده محدود
man شبکه با گسترده محدود
limiting factor عامل محدود کننده
current limiter محدود کننده جریان
limited war جنگ محدود وموضعی
limited liability company شرکت با مسئوولیت محدود
limited liability company شرکت با مسئولیت محدود
limited denied war جنگ ناخواسته محدود
blind bombing zone منطقه بمباران محدود
airspace restricted area منطقه پرواز محدود
diode limiter محدود کننده دیودی
double limiter محدود کننده مضاعف
extensive agricultuse کشاورزی غیر محدود
voltage limiter محدود کننده ولتاژ
your vocabulary is limited شما محدود است
compass محدود کردن فهمیدن
local محدود بیک محل
locals محدود بیک محل
infintate منفی و نا محدود ساختن
finite element method روش المان محدود
illimitable نامحدود محدود نشدنی
incomprehensively بطور غیرجامع یا محدود
limitary دارای قدرت محدود
run length limited recording ثبت محدود طول اجرا
rll ثبت محدود طول اجرا
grid current limiting محدود کردن جریان شبکه
restrictive trade practices روشهای محدود کردن تجارت
open interval فاصله نا محدود [بی کران] [ریاضی]
limitation clause شرط محدود کردن مسئوولیت
local مربوط به سیستم با دستیابی محدود
locals مربوط به سیستم با دستیابی محدود
terminate محدود کردن خاتمه یافتن
terminated محدود کردن خاتمه یافتن
terminates محدود کردن خاتمه یافتن
narrowed محدود کردن کوته فکر
narrowest محدود کردن کوته فکر
impale محدود کردن میله کشیدن
impaled محدود کردن میله کشیدن
impales محدود کردن میله کشیدن
impaling محدود کردن میله کشیدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com