English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (9 milliseconds)
English Persian
auxiliary rotor رتور کمکی
Other Matches
vortex ring state حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
auxiliary storage حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
auxiliary operation عملیات کمکی عملکرد کمکی
tail rotor رتور دم
rotors رتور
rotor رتور
compressor rotor رتور کمپرسور
rigid rotor رتور صلب
rotor disc دیسک رتور
rotor hub توپی رتور
turbine rotor رتور توربین
high impedance rotor رتور امپدانسی
cage rotor رتور قفسی
magnet wheel چرخ رتور
bar wound armature رتور قفس سنجابی
double rotor motor موتور با رتور دوبل
cage rotor رتور اتصال کوتاه
auxiliary machinery دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
three phase induction motor موتوربا رتور اتصال کوتاه
double squirrel cage موتور با رتور قفس سنجابی دوبل
internal gear pump پمپ دوار با رتور دندانه دارداخلی
autogyro هواپیمایی سنگین که توسط چند رتور حرکت میکند
bar winding میله هایی که به عنوان سیم پیچی در رتور به کار برده میشود
capacitor start induction motor موتور متناوب که رتور ان توسط ولتاژ القاء شده از سیم پیچ میدان تحریک میشود
cage rotor رتور سنجابی گردانه قفس سنجابی
secondary کمکی
supplementary کمکی
subsidiaries کمکی
auxiliary کمکی
ancillary کمکی
subsidiary کمکی
auxiliaries کمکی
auxiliary view نمای کمکی
booster pump پمپ کمکی
auxiliary forces نیروی کمکی
auxiliary landing field فرودگاه کمکی
auxiliary storage انباره کمکی
auxiliary target هدف کمکی
auxiliary storage انبار کمکی
booster magneto دینام کمکی
auxiliary memory حافظ کمکی
auxiliary memory حافظه کمکی
auxiliary operatich عمل کمکی
auxiliary target نقطه کمکی
auxiliary operation عمل کمکی
back up frequency فرکانس کمکی
boostes pump پمپ کمکی
boostes transformer ترانسفورماتور کمکی
prony motor موتور کمکی
relieving arch طاق کمکی
relieving tackle تاکل کمکی
remedial measure اندازه کمکی
reserve accumulator انباره کمکی
sabot خرج کمکی
split pole motor موتور کمکی
user interface میانجی کمکی
operating supplies مواد کمکی
by pass valve شیر کمکی
interpoles قطبهای کمکی
communicating pole قطب کمکی
commutating pole قطب کمکی
coprocessor پردازنده کمکی
slack variable متغیر کمکی
intermediate grid شبکه کمکی
interpole قطب کمکی
auxiliary forces قوای کمکی
accessory لوازم کمکی
utilitu program برنامه کمکی
auxiliary امدادی کمکی
auxiliaries امدادی کمکی
artificial aids وسایل کمکی
artificial antenna انتن کمکی
accommodator کارگر کمکی
dummy antenna انتن کمکی
auxiliary charger شارژکننده کمکی
auxiliary electrode الکترود کمکی
auxiliary ego خود کمکی
auxiliary equipment تجهیزات کمکی
auxiliary base line باز کمکی
auxiliary equipment وسایل کمکی
auxiliary equipment وسائل کمکی
norton utilities برنامههای کمکی نورتن
aiding کمک وسایل کمکی
navigational grid شبکه کمکی ناوبری
mace utilities برنامه کمکی میس
lee helm سکان کمکی ناو
layshaft محور دندانه کمکی
kedge anchor لنگر کمکی ناو
interpole motor موتور با قطب کمکی
igniter pad کیسه خرج کمکی
aid کمک وسایل کمکی
dozzle مخزن کمکی تغذیه
aided کمک وسایل کمکی
pitman عضو گروه کمکی
I can't help it. <idiom> من نمیتونم کمکی کنم.
visual aids ابزارهای کمکی دیداری
undelete utility برنامه کمکی احیاء
table utility برنامه کمکی جدولی
sabot خرج موشکی کمکی
guiding عضلات کمکی مجاور
downloading utility برنامه کمکی استقرار
afforce نیروی کمکی فرستادن به
back end processor پردازنده کمکی تک منظوره
auxiliary power unit واحد قدرت کمکی
wills فعل کمکی "خواهم "
willed فعل کمکی "خواهم "
backup utility برنامه کمکی پشتیبان
auxiliary flight surfaces سطوح پرواز کمکی
commutating pole converter تبدیل گر قطب کمکی
astrocyteo نوعی یاخته کمکی
will فعل کمکی "خواهم "
accessory cells یاخته های کمکی
auxiliary control surfaces سطوح فرامین کمکی
communicating pole winding سیم پیچی قطب کمکی
ingot feeder head مخزن کمکی تغذیه شمش
outline utility برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
build up نیروی کمکی تقویت نیروها
build-up نیروی کمکی تقویت نیروها
audiovisual aids ابزارهای کمکی دیداری-شنیداری
boot پوشش کمکی روی سم اسب
I'm glad I could help. خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
file conversion utility برنامه کمکی تبدیل فایل
file transfer utility برنامه کمکی انتقال فایل
build-ups نیروی کمکی تقویت نیروها
frapping lines طناب تعادل کمکی ناو
I'm really not responsible for it. <idiom> من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
document comparison utility برنامه کمکی مقایسه مدارک
screen saver utility برنامه کمکی محافظ صفحه نمایش
bowsight وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
banderillero عضو تیم کمکی گاوبازماموراستفاده از نیزه
file compression utility برنامه کمکی فشرده کردن فایل
My hands are tied. <idiom> نمی توانم [کاری] کمکی بکنم.
commented نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
air traffic control radar system راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
commenting نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
comment نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
pickup man اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
baby siphon سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
helps کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
helps کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
help کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
drum sorting مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
helped کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
help کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
helped کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
context sensitive help key کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
blitz حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzes حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
common تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
commoners تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
commonest تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
augmentation افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
heading select feature عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
blitzing حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
compound helicopter هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
stick bridge پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
transaction trailing ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
pit board تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives. تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
blue key نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
admixtures موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
find برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
finds برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
escape character ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
f key برنامه کمکی مکینتاش که توسط فشار دادن کلیدهای Command و Shift باکلیدهای عددی از صفر تا 9اجرا میشود
font da/mover یک برنامه کمکی است که توسط شرکت اپل تهیه گردیده است و در محیط مکینتاش بکار می رود
paradrag drop سقوط ازاد از ارتفاع کم سقوط با چتر کمکی
aux در DOS اختصار پورت یادرگاه کمکی است که پورت ارتباطات را در DOS به عنوان پیش فرض استفاده میکند
ignition anode اند کمکی اند احتراق
access road راه دستیابی راه کمکی
housekeeping عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
versions نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
version نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
slip ring induction motor موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
landing aids وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cads محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cad محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com