English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Other Matches
home economics تدبیر منزل
home economics اقتصاد منزل
home economics اقتصاد خانه داری
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
The hotel was home from home . هتل مثل منزل خودمان بود ( راحت وکم تشریفات )
Home , sweet home . هیچ کجا منزل خود آدم نمی شود ( ازنظرراحتی وغیره )
economics علم اقتصاد
economics اقتصادیات
industrial economics اقتصاد صنعتی
institutional economics اقتصاد نهادی
institutional economics اقتصادسازمانی
international economics اقتصاد بین الملل
engineering economics اقتصاد مهندسی
housing economics اقتصاد مسکن
schools of economics مکتبهای اقتصادی
descriptive economics اقتصاد توصیفی
comparative economics علم اقتصاد تطبیقی
classical economics نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
classical economics مکتب کلاسیک در اقتصاد
classical economics علم اقتصاد کلاسیک
business economics علم اقتصاد کسب و کار
business economics علم اقتصاد بازرگانی
consumer economics علم اقتصاد مصرف کننده
applied economics اقتصاد صنعتی
applied economics علم اقتصاد عملی
applied economics علم اقتصاد کاربردی
agricultural economics اقتصاد کشاورزی
managerial economics اقتصاد مدیریت
welfare economics اقتصاد رفاه
quantitative economics اقتصاد ریاضی
neoclassical economics در این اقتصاد تمرکز بیشتر بروی تقاضای مصرف کننده وروشهای ریاضی است
normative economics اقتصاد هنجاری
normative economics اقتصاددستوری
positive economics اقتصاد توصیفی
normative economics اقتصاد اخلاقی اقتصاد رفاه که در ان قضاوت ارزشی صورت میگیرد
positive economics اقتصاد مثبت
positive economics اقتصاد اثباتی
positive economics شاخهای ازاقتصاد که دران پدیده هاانطوریکه وجود دارند موردبررسی قرارمیگیرند نه انطوریکه باید باشند
principles of economics اصول اقتصاد
principles of economics اصول علم اقتصاد
quantitative economics اقتصاد کمی
neoclassical economics اقتصاد نئوکلاسیک
micro economics اقتصاد خرد
macro economics اقتصاد کلان
labor economics اقتصاد کار
marxist economics اقتصاد مارکسیستی
micro-economics اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
marxist economics نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
keynesian economics مکتب اقتصادی کینز
keynesian economics اقتصاد کینز
keynesian economics سیستم کینز در اقتصاد
mathematical economics اقتصاد ریاضی
principles of islamic economics اصول اقتصاد اسلامی
principles of islamic economics مبانی اقتصاد اسلامی
applied economics engineer مهندس اقتصاد صنعتی
quarterly journal of economics مجله اقتصادی سه ماهه مجله اقتصادی که هر سه ماه یک بار منتشر میشود
supply side economics اقتصاد طرفدار عرضه
at home <idiom> درخانه
Is there anybody at home ? Anybody home ? کسی منزل هست ؟
may i see you home? اجازه دهید شمارابخانه
WI'll you take me home? مرا به منزل می رسانید ؟
On my way home. . . اگر سرم راببرند امضاء نخواهم کرد
may i see you home? برسانم
home like وطنی
On my way home. . . سرراهم بمنزل ...
home like راحت
home like خانگی
home help کمکحالبیمار
third home بازیگر مهاجم
nobody home <idiom> فکرش جای دیگر است
home اولین رکورد داده در فایل
home وطن
home زمین خودی
home جا به داخل لوله راندن
at home پذیرایی در ساعت معین
home وطن اسایشگاه
home ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
home بازی
It came home to me. به نظرم رسید.
home خانه
home منزلگاه
home که معمولا در بالا سمت چپ قرار دارد
home نقط ه شروع چاپ روی صفحه
home محل زندگی کسی
home کلیدی که نشانه گر را به شروع خط متن می برد
home روش بررسی و حمل تراکنشهای باک به خانه کاربر به وسیله ترمینال یا مودم
home امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
home وطن
home میهن وطن
home میهن
home سرزمین پدر و مادر
home مرزوبوم
home منزل
home میهن
home زادبوم
home خانه دادن
It came home to me. به فکرم رسید.
home شهر بخانه برگشتن
come home کشیده شدن لنگر به طرف ناو
home اقامت گاه
home بطرف خانه
home-made <adj.> خانگی
She lost her way home . راه خانه اش را گه کرد
soldiers' home سربازخانه
to bring home حالی کردن
to send home به خانه [از جایی که آمده اند] برگرداندن
home-made <adj.> در خانه ساخته [تهیه] شده
sickfor home دلتنگ
Home appliances وسایل خانگی
sickfor home دلتنگی کننده برای میهن وخانه خود بیماروطن
stay at home خانه نشین
soldiers' home پادگان
He went home on leave . مرخصی گرفت رفت منزل
to make one's way home راه خانه را پیش گرفتن
to bring home ثابت کردن
You have my home address. شما آدرس من را دارید.
home truth حقایقیکهدربارهخودتاناز دیگریمیفهمید
home time زمانیکهمدارستعطیلمیشود
Home Secretary مسئولدفتر
home ground آشنا بهمحیط
children's home محلنگهداریبچههاییکهپدرومادر خوبوشایستهایندارند
home straight خطمستقیموسطبازی
home plate صفحهبازی
take-home pay خالص دریافتی
stately home خانهاشرافی
Try to be home before dark. سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
Theres no place like home . <proverb> هیچ جا مثل خانه نمى شود .
home address آدرس منزل
close to home <idiom> به احساسات شخصی نزدیک شدن
Home appliances لوازم خانگی
I'll be at home today . امروز منزل خواهم بود
What is your home address? نشانی منزلتان چیست ؟
He came straight home. صاف آمد خانه
to start for home رهسپار به [راه] خانه شدن
take-home pay مزد خالص
take-home pay حقوق خالص
take-home pay مزد پس از کسر مالیات و غیره
home stretch مرحله نهایی
home stretch پایانراه
at home and abroad در داخل و خارج [از کشور]
we sang them home ایشان را با اواز و سرود تامنزلشان همراهی کردیم
tumble home خم درونی
to pay home تلافی کامل کردن
to pine for home دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
home stretch گام های پایانی
home town شهر موطن
home town زادگاه
home-grown محصول خانه
home-grown خانگی
home towns زادشهر
home towns خاستگاه
home towns زادگاه
home towns شهر موطن
home town زادشهر
home town خاستگاه
to freight out and home دوسره کرایه کردن
home page باز کردن صفحهای از وب سایت
home country کشور اصلی
home consumption مصرف داخلی
home consumption مصرف خانگی
home building ساختمان مسکونی
home born خانه زاد
home born طبیعی
home born بومی
home address نشانی منزلگاه
harvest home محل جمع اوری خرمن
home country محل تولید
home address نشانی مبداء
home market بازار داخل کشور
home market بازار داخلی
home made ساخت بومی
home made ساخت داخلی
home key کلید Home
home hole اخرین بخش زمین یا یک دوربازی گلف
home front عملیات غیر نظامیان وشخصی ها در زمان جنگ
home currency پول ملی
home currency پول داخلی
harvest home پایان درو
harvest home اخر خرمن
funeral home محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
mobile home تریلی
mobile home خانه متحرک
home computers کامپیوتر خانگی
home computer کامپیوتر خانگی
Home Office وزارت داخله
Home Office وزارت کشور
broken home خانواده گسیخته
nursing home اسایشگاه پیران
home-brew مشروبات خانگی
home-made ساخت میهن
home-made وطنی
funeral home مرده شوی خانه
delivery to the home تحویل در خانه
convalescent home نقاهت خانه
bound for home اماده رفتن به کشور میهن
at home and abroad در سفر و حضر
at home and abroad در درون و بیرون کشور
at home and abroad در داخله و خارجه
rest-home اسایشگاه
rest home اسایشگاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com