Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (7 milliseconds)
English
Persian
dumb waiter
رستوران سیار
dumb waiters
رستوران سیار
Other Matches
She declined several restaurants before we could agree on one.
او
[زن]
چند رستوران را رد کرد قبل از اینکه ما توانستیم به توافق یک رستوران برسیم.
restaurants
رستوران
snack bar
رستوران
tea-room
رستوران
tea-rooms
رستوران
restaurant
رستوران
cafe
رستوران
tea shops
رستوران
tea shop
رستوران
buffets
رستوران
buffet
رستوران
eatinghouse
رستوران
eating house
رستوران
coffee shop
رستوران
chop house
رستوران
snack bars
رستوران
buffeting
رستوران
buffeted
رستوران
restaurateurs
صاحب رستوران
salon
رستوران مشروبفروشی
restauranteur
صاحب رستوران
dance floor
محلمخصوصرقصدر رستوران
diners
واگن رستوران
diner
واگن رستوران
salons
رستوران مشروبفروشی
restaurateur
صاحب رستوران
visitant
سیار
rover
سیار
ambulant
سیار
ambulatory
سیار
in eyre
سیار
wanderer
سیار
strolling
سیار
mobile
سیار
mobiles
سیار
itinerant
سیار
circulating
سیار
dining car
واگن رستوران قطار
dining cars
واگن رستوران قطار
saloons
سالن زیبایی رستوران
saloon
سالن زیبایی رستوران
canteens
فروشگاه یا رستوران سربازخانه
canteen
فروشگاه یا رستوران سربازخانه
portable lamp
چراغ سیار
sales man
فروشنده سیار
scouter
پیشاهنگ سیار
sojourner
ادم سیار
transient wave
موج سیار
transient wave
امواج سیار
roving gun
توپ سیار
wander wave
امواج سیار
traveling man
فروشنده سیار
wanigan
خانه سیار
walking delegate
نماینده سیار
visitig nurse
پرستار سیار
travelling wave
موج سیار
traveling salesman
فروشنده سیار
petty session
دادگاه سیار
on the wing
سیار متحرک
minstrel
نوازنده سیار
itinerant justices
قضات سیار
eyre
دادگاه سیار
chapman
واسطه سیار
bookmobile
کتابخانه سیار
bagman
تاجر سیار
an itinerant preacher
واعظ سیار
rambling
سیار نامربوط
minstrels
نوازنده سیار
runner
فروشنده سیار
runners
فروشنده سیار
ambulances
بیمارستان سیار
itineratly
بطور سیار
wander wave
موج سیار
knight errantry
سلحشوری سیار
knight errant
شوالیه سیار
ambulance
بیمارستان سیار
mobile repair shop
تعمیرگاه سیار
minstrelsy
نوازندگی سیار
Our office is facing (opposite)the restaurant.
دفتر ما روبروی رستوران است
station bar
رستوران ایستگاه راه آهن
migrants
سیار جانور مهاجر
troubadours
نغمه سرای سیار
troubadour
نغمه سرای سیار
migrant
سیار جانور مهاجر
mobile training team
تیم اموزشی سیار
knight errant
دلاورحادثه جوی سیار
assize court
محاکم سیار جنایی
tearoom
رستوران کوچک ودنج مخصوص نسوان
To order a meal.
سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
No vacancies.
جاموجود نیست ( درهتل ؟رستوران وغیره )
bandwagon
عرابهء دستهء موزیک سیار
organ-grinder
نوازنده سیار ارگ دستی
sweep jamming
امواج سیار پارازیت رادیویی
rapparee
سرباز اجیر و سیار ایرلندی
organ-grinders
نوازنده سیار ارگ دستی
organ grinder
نوازنده سیار ارگ دستی
luncheonettes
رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
luncheonette
رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
Can you recommend a good restaurant?
آیا میتوانید یک رستوران خوب معرفی کنید؟
itinerate
سیار بودن مسافرت تبلیغاتی کردن
Is there an inexpensive restaurant around here?
آیا رستوران ارزان این نزدیکی ها پیدا میشود؟
Is there an inexpensive restaurant around here?
آیا رستوران ارزان این اطراف پیدا میشود؟
thins
بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
thinnest
بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
thinned
بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
thin
بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
thinners
بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
jump fishing
ماهیگیری سیار برای کشف محل ماهیها
barmen
مردی که در پیشخوان یا پشت بار مهمانخانه یا رستوران کار میکند
barman
مردی که در پیشخوان یا پشت بار مهمانخانه یا رستوران کار میکند
to ask somebody out for dinner
کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن
[بیشتر دوست دختر و پسر]
wanigan
خانههای نصب شده روی تریلر سیار خانه پیش ساخته
juke joint
رستوران کوچکی که خوراک ارزان داشته و نیز صفحات گرامافون را با انداختن پول دراسباب خودکار میزند
fielo hospital
بیمارستان صحرائی یاموقتی بیمارستان سیار
planets
ستاره سیار ستاره بخت
planet
ستاره سیار ستاره بخت
gandey dancer
کارگر فصلی کارگر سیار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com