Dictiornary-Farsi | رفاه عمومی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (3 milliseconds)

English	Persian
general welfare	رفاه عمومی
public welfare	رفاه عمومی
respublica	رفاه عمومی


Search result with all words

common wealth	رفاه عمومی جمهوری
Other Matches

pareto optimality	حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
general quarters	اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introducing	بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces	بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce	بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced	بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware	ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
quiet	رفاه
quietest	رفاه
prosperity	رفاه
welfare	رفاه
well-being	رفاه
on easy street <idiom>	در رفاه
leisure	در رفاه
improvement	رفاه
comfort	رفاه
prosperous	در رفاه
social welfare	رفاه اجتماعی
affluent society	جامعه رفاه
recreations	روحیه و رفاه
recreation	روحیه و رفاه
welfare criteria	معیارهای رفاه
economic welfare	رفاه اقتصادی
welfare economics	اقتصاد رفاه
well being	در رفاه بسر بردن
golden age	دوران رونق و رفاه
social welfare	موسسه رفاه اجتماعی
hedonism	مکتب رفاه طلبی
golden ages	دوران رونق و رفاه
social welfare program	برنامه رفاه اجتماعی
social welfare function	تابع رفاه اجتماعی
general porpose	کارهای عمومی مصارف عمومی
general orders	دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
euthenics	علم سعادت و رفاه زندگی بشر
euthenics	مبجث رفاه و زندگی برای فعالیت صحیح
welfare state	کشوردارای تشکیلات رفاه اجتماعی دستگیری از بینوایان
consolidated dining facility	تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
normative economics	اقتصاد اخلاقی اقتصاد رفاه که در ان قضاوت ارزشی صورت میگیرد
common carrier	موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
pareto criterion	ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
common control	کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
overt	عمومی
general porpose	عمومی
generals	عمومی
wide	عمومی
ecumenic	عمومی
common user	عمومی
generic	عمومی
the public voice	عمومی
popular	عمومی
hackneyed	عمومی
rife	عمومی
widest	عمومی
wider	عمومی
oecumenical	عمومی
universal	عمومی
common	عمومی
outlined	خط عمومی
commonest	:عمومی
outlines	خط عمومی
outlining	خط عمومی
common	:عمومی
public	عمومی
commoners	:عمومی
outline	خط عمومی
commoners	عمومی
general	عمومی
commonest	عمومی
general meeting	جلسه عمومی
general meeting	گردهمایی عمومی
general intelligence	هوش عمومی
general grant	کمک عمومی
general factor	عامل عمومی
general equilibrium	تعادل عمومی
general concepts	تدبیر عمومی
general education	اموزش عمومی
general depot	امادگاه عمومی
general depot	انبار عمومی
general damage	خسارت عمومی
general meeting	مجمع عمومی
general message	پیام عمومی
general mobilization	بسیج عمومی
general staff	ستاد عمومی
general stock	سهام عمومی
general relativity	نسبیت عمومی
general register	ثبات عمومی
cameralistic science	مالیه عمومی
general reserve	احتیاط عمومی
general psychology	روانشناسی عمومی
general plan	نقشه عمومی
general paresis	فلج عمومی
general paralysis	فلج عمومی
general outpost	پاسدار عمومی
general outpatient clinic	درمانگاه عمومی
general supplies	تدارکات عمومی
general cargo	بار عمومی
bussing	مسیر عمومی
common items	قطعات عمومی
common labour	کارگر عمومی
common language	زبان عمومی
common nuisance	اضرار عمومی
common parts	قطعات عمومی
common purse	وجوه عمومی
busing	مسیر عمومی
common hardware	قطعات عمومی
common grid	شبکه عمومی
busses	مسیر عمومی
alameda	گردشگاه عمومی
central war	جنگ عمومی
checkup	معاینه عمومی
collective call sign	معرف عمومی
bussed	مسیر عمومی
common user	خدمات عمومی
common user items	اقلام عمومی
comulative action	اثر عمومی
folkway	احساسات عمومی
fourth estate	مطبوعات عمومی
g/a	خسارت عمومی
general ability	توانایی عمومی
general act	سند عمومی
public decency	عفت عمومی
general allotment	اختصاصات عمومی
general amnesty	عفو عمومی
folkway	طرزفکر عمومی
bus	مسیر عمومی
consolidated annuities	دیون عمومی
buses	مسیر عمومی
counsel for the crown	وکیل عمومی
prosecture	وکیل عمومی
bused	مسیر عمومی
encyclic	عمومی دوری
general assembly	مجمع عمومی
general supplies	اماد عمومی
suffrage universal	حق رای عمومی
state property	اموال عمومی
social good	کالاهای عمومی
rule of thumb	قانون عمومی
records depository	بایگانی عمومی
reason of state	مصالح عمومی
quasi public	نیمه عمومی
public warehouse	انبار عمومی
public utilities	تسهیلات عمومی
public services	خدمات عمومی
public servant	مستخدم عمومی
public property	مال عمومی
public policy	سیاست عمومی
public place	مکان عمومی
public place	محل عمومی
GHQ	ستاد عمومی
outlining	خط مقاومت عمومی
general requirements	نیازهای عمومی
public baths	استخر عمومی
baths	استخر عمومی
outline	خط مقاومت عمومی
outlined	خط مقاومت عمومی
bath-house	حمام عمومی
outlines	خط مقاومت عمومی
public ownership	مالکیت عمومی
public cost	هزینه عمومی
public borrowing	استقراض عمومی
public benefits	منافع عمومی
public amnsement	نمایشگاه عمومی
public affairs	روابط عمومی
public a	وکیل عمومی
potlatch	جشن عمومی
plaza	میدان عمومی
pissoir	مستراح عمومی
overhead costs	هزینههای عمومی
open court	محکمه عمومی
official submission	مناقصه عمومی
mintster of public works	وزیرکارهای عمومی
mass poverty	فقر عمومی
in the sight of the public	در انظار عمومی
general theory	نظریه عمومی
general tariff	تعرفه عمومی
public debt	قرضه عمومی
public deposits	سپردههای عمومی
public domain	خط مشی عمومی
public order	نظم عمومی
public network	شبکه عمومی
public library	کتابخانه عمومی
public law	حقوق عمومی
public interest	نفع عمومی
public interest	منافع عمومی
public institutions	موسسات عمومی
public information	اطلاعات عمومی
public image	تصور عمومی
public goods	کالاهای عمومی
public finance	مالیه عمومی
public facilities	تسهیلات عمومی
public expenditures	مخارج عمومی
public enterprises	موسسات عمومی
general support	پشتیبانی عمومی
secularized	عمومی کردن
public opinion	افکار عمومی
amnesties	عفو عمومی
burdens	هزینه عمومی
amnesty	عفو عمومی
plebiscites	اراء عمومی
secularizing	عمومی کردن