English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
codes رمزهای پنهان
Other Matches
hidden codes رمزهای مخفی
variants رمزهای جایگزین
variants گروه رمزهای مربوط به یک متن
cover one's tracks <idiom> پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
hit داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
anagram استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
anagrams استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
cryptically پنهان
hidden line خط پنهان
delitescent پنهان
abstruse پنهان
jackes پنهان
veiled پنهان
hugger mugger پنهان
cryptic پنهان
perdue پنهان
benined the curtain پنهان
perdu پنهان
occult پنهان
perdu or due پنهان
backdoor پنهان
cryptical پنهان
latent پنهان
ram cache RA پنهان
absconds پنهان شدن
absconding پنهان شدن
closets پنهان کردن
closeted پنهان کردن
closet پنهان کردن
cloak پنهان کردن
closeting پنهان کردن
booby trap پنهان تله
absconded پنهان شدن
secreting پنهان کردن
booby-trap پنهان تله
booby-trapped پنهان تله
booby-trapping پنهان تله
eloign پنهان کردن
obreption پنهان روی
booby-traps پنهان تله
memory cache حافظه پنهان
latescent پنهان شونده
fudge پنهان شدن
fudged پنهان شدن
fudges پنهان شدن
fudging پنهان شدن
abscond پنهان شدن
secretes پنهان کردن
cloaked پنهان کردن
hidden inflation تورم پنهان
hidden file فایل پنهان
concealed پنهان شده
disguised underemployment کم کاری پنهان
hidden codes کدهای پنهان
hickok belt پنهان شدن
by end قصد پنهان
encrypt پنهان کردن
disguised unemployment بیکاری پنهان
concealable پنهان کردنی
crypianalysis پنهان کاری
cryptography پنهان شناسی
hidden line removal حذف خط پنهان
hidden objects اشیاء پنهان
cloaking پنهان کردن
cloaks پنهان کردن
insconce پنهان شدن
secretion پنهان سازی
inapparent ناپیدا پنهان
furtive پنهان نهانی
surreptitious پنهان محرمانه
i hid my self را پنهان کردم
hideousness پنهان بودن
hidden unemployment بیکاری پنهان
hidden surface سطح پنهان
burrow پنهان شدن
dissimulated پنهان کردن
mask پنهان کردن
masks پنهان کردن
conceal پنهان کردن
under cover <idiom> پنهان شدن
conceals پنهان کردن
sweep under the rug <idiom> پنهان کردن
lay low <idiom> پنهان کردن
covers پنهان کردن
burrowed پنهان شدن
burrowing پنهان شدن
burrows پنهان شدن
hidden پنهان کرده
concealment پنهان بودن
cache پنهان کردن
caches پنهان کردن
cover پنهان کردن
coverings پنهان کردن
cover up <idiom> پنهان کاربدواشتباه
to keep dark پنهان ماندن
to be in hiding پنهان ماندن
hide پنهان کردن
hide پنهان شدن
hides پنهان کردن
hides پنهان شدن
to be in hiding پنهان بودن
secrete پنهان کردن
to absent oneself پنهان شدن
secreted پنهان کردن
to lie hid پنهان ماندن
dissimulating پنهان کردن
dissimulates پنهان کردن
disguise پنهان کردن
disguised پنهان کردن
disguises پنهان کردن
disguising پنهان کردن
dissimulate پنهان کردن
shadowing پنهان کردن
shadowed پنهان کردن
shadow پنهان کردن
Just between you and me. . . از شما چه پنهان …
shadows پنهان کردن
the criminals' lair پنهان گاه جنایتکاران
keep under one's hat <idiom> پنهان نگاه داشتن
hidden information اطلاعات پنهان کرده
inconcealable غیرقابل پنهان کردن
occultly بطور پوشیده یا پنهان
obstructor پوشاننده پنهان کننده
to lie or keep close پنهان بردن یاماندن
murder will out خون نا حق پنهان نمینماند
to keep secret پنهان داشتن راز
they took refuge in a cave در غاری پنهان شدند
latent electronic image تصویر الکتریکی پنهان
veil مستوریا پنهان کردن
ironies مسخره پنهان سازی
let it all hang out <idiom> پنهان نکردن چیزی
irony مسخره پنهان سازی
embeds درزمین پنهان کردن
pocket درجیب پنهان کردن
secretive سری پنهان کار
concealment پنهان کردن پوشاندن
embed درزمین پنهان کردن
booby-traps با پنهان تله مجهزکردن
booby-trapping با پنهان تله مجهزکردن
booby-trapped با پنهان تله مجهزکردن
booby-trap با پنهان تله مجهزکردن
booby trap با پنهان تله مجهزکردن
pockets درجیب پنهان کردن
occult از نظر پنهان کردن
darkle در تاریکی پنهان شدن
veils مستوریا پنهان کردن
camouflaging پنهان کردن وسایل جنگی
masks ماسک زدن پنهان کردن
camouflage پنهان کردن وسایل جنگی
To do something on the sly (in secret). کاری را پنهان انجام دادن
hidden پنهان کرده شده پوشیده
software encryption پنهان کردن نرم افزاری
to ballot for بارای پنهان انتخاب کردن
mask ماسک زدن پنهان کردن
hickok belt مخفی شدن پنهان کردن
camouflages پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged پنهان کردن وسایل جنگی
becloud زیر ابر پنهان کردن
ensconcing پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
I stayed in concealment until the danger passed. خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
right out <idiom> به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
He tried to conceal the facts. سعی داشت حقیقت را پنهان کند
to hide one's head ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
ensconces پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
to go underground خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
gloss over <idiom> پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
ensconce پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconced پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
to go into hiding خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
cache فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache memory فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
caches فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
conceals پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
conceal پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
There is more to it than meets the eye. ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
stalking horse اسب یا چیزی شبیه به ان که شکارچی در پشت ان پنهان است
hidden فرمول ریاضی که خط وط پنهان را از تصویر دو بعدی شی D پاک میکند
oubiette زندان پنهان که در بالای ان یک روزنه هست و بس سیاه چال
reveals نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
retention زمانی که تصویرتلویزیون پس ازنمایش دادن پنهان میشود,.به علت فسفرمقاوم
reveal نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
stoaway کسیکه خودرادرکشتی پنهان میکندکه پول از او نگیرندتاکشتی راه بیفتد
revealed نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
bran pie فرف بزرگ پراز سبوس که اسباب بازیهایی درمیان ان پنهان می کنند
pompeian وابسته به شهر ایتالیایی که زیر خاکسترهای اتش نشانی پنهان است
synchronous سیستم پنهان ثانویه سریع در بسیاری از کامپیوترها که از نقط ه پردازنده pentium استفاده میکند
scratchpad حافظه پنهان برای بافر کردن داده ارسالی بین پردازنده سریع و وسیله ورودی / خروجی کند.
What soberness conceals drunkenness reveals. <proverb> آنچه هشیار پنهان مى کند,بوقت مستى همه بر ملا کند .
pipeline حافظه پنهان جانبی سنکرون که از قط عات حافظه سریع استفاده میکند
pipelines حافظه پنهان جانبی سنکرون که از قط عات حافظه سریع استفاده میکند
mum's the word این سخن فاش کردنی نیست این حرف را باید پنهان داشت
cache memory یک حافظه کوچک و بسیارسریع که مخصوص ذخیره موقت اطلاعات میباشد حافظه پنهان
camouflage استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com