English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (27 milliseconds)
English Persian
lay روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
lays روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
Other Matches
layihg azimuth گرای روانه کردن لوله توپ
breech end انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
gun barrel لوله تفنگ
squirrel gun تفنگ لوله کوتاه
carabine تفنگ لوله کوتاه
over and under تفنگ دو لوله دو خزانه
barrels چلیک لوله تفنگ
barrel چلیک لوله تفنگ
screw barrel لوله خاندار تفنگ
squirrel rifle تفنگ لوله کوتاه
grooves شیارداخلی لوله تفنگ
groove شیارداخلی لوله تفنگ
muzzle end دهانه لوله توپ یا تفنگ
carbine تفنگ لوله کوتاه سبک
rifling خان درون لوله تفنگ
carbines تفنگ لوله کوتاه سبک
muzzle compensator دافع دهانه لوله توپ یا تفنگ
smoothbore تفنگ با سطح داخلی صاف لوله
land سطح داخلی لوله بین خانهای تفنگ
collimator وسیله روانه کردن توپ کولیماتور روانه کردن توپ
choke از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
choked از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
chokes از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
go devil لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
to give the sack روانه کردن
hale روانه کردن
send روانه کردن
dispateh روانه کردن
sending روانه کردن
kick out <idiom> روانه کردن
dismisses روانه کردن
dismissing روانه کردن
send away روانه کردن
to put a way childish روانه کردن
lay روانه کردن
sends روانه کردن
lays روانه کردن
to pack off روانه کردن
dismiss روانه کردن
orientation روانه کردن
to send away روانه کردن
to give the mitten روانه کردن
pack off روانه کردن
intubate لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
to send someone packing کسیرا روانه کردن
to send one to the right about کسی را روانه کردن
laying روانه کردن توپ
dispatch روانه کردن فرستادن
despatched روانه کردن فرستادن
despatches روانه کردن فرستادن
dispatches روانه کردن فرستادن
dispatched روانه کردن فرستادن
orientation روانه کردن دستگاهها
despatching روانه کردن فرستادن
reciprocal روانه کردن متقابله
direct laying روانه کردن مستقیم
departing روانه شدن حرکت کردن
reciprocal laying روانه کردن متقابله توپها
orient روانه کردن تطبیق دادن
orienting روانه کردن تطبیق دادن
departs روانه شدن حرکت کردن
get off روانه کردن عقب رفتن از
depart روانه شدن حرکت کردن
orients روانه کردن تطبیق دادن
indirect fire روانه کردن غیر مستقیم
relay عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relays عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relayed عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
gun pointing data عناصر مربوط به روانه کردن توپ
let out <idiom> روانه کردن یا مرخص شدن (ازکلاس)
steering روانه کردن راندن ناو یا هواپیما یاخودرو
directing اداره کردن روانه کردن وسایل
sends ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
send ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
sending ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
to pipeline با خط لوله لوله کشی کردن
pip matching روش بصری روانه کردن انتن رادار در ارتفاع و سمت
fowling piece تفنگ پرنده زنی تفنگ شکاری
launching روانه کردن مامور کردن
launches روانه کردن مامور کردن
launched روانه کردن مامور کردن
launch روانه کردن مامور کردن
rifle salute احترام با تفنگ سلام با تفنگ
fowling piece تفنگ شکاری تفنگ ساچمهای
rifle shot تیر تفنگ تیراندازی با تفنگ
sighting leaf ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
breech loading پر کردن تفنگ از ته
loads پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
load پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
stack چاتمه کردن تفنگ
stacks چاتمه کردن تفنگ
stacked چاتمه کردن تفنگ
fires تفنگ یاتوپ رااتش کردن
fire تفنگ یاتوپ رااتش کردن
fired تفنگ یاتوپ رااتش کردن
sight in تنظیم کردن دید در تفنگ
let off <idiom> خالی کردن (تفنگ)،منبسط کردن
primes تفنگ را پر کردن بتونه کاری کردن
primed تفنگ را پر کردن بتونه کاری کردن
prime تفنگ را پر کردن بتونه کاری کردن
bore وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
bores وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
hose لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
muzzle burst ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
thermionic tube لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
dispart شکاف مگسک هدف گیری کردن تفنگ
hasty sling حلقه کردن بند تفنگ به صورت تعجیلی
direct fire هدایت کردن اتش روانه کردن اتش
cannon لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannons لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
jack ring حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
stocked رها کردن پرنده دست اموز برای شکارقنداق تفنگ
stock رها کردن پرنده دست اموز برای شکارقنداق تفنگ
vas deferens لوله خروجی بیضه لوله منی
rigatoni رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
collimate موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
lyophilization خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
streams روانه
streamed روانه
stream روانه
flings روانه ساختن
go روانه ساختن
flinging روانه ساختن
fling روانه ساختن
stream routing روند روانه
information flow روانه خبر
to get the mitten روانه شدن
reshaping روانه کاری
to get one's mittimus روانه شدن
goes روانه ساختن
tubes از لوله رد کردن
tube از لوله رد کردن
water pipe لوله مخصوص لوله کشی اب
spigot لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
oviduct لوله رحمی لوله فالوپ
sockets بست لوله دوراهی لوله
launghing روانه سازی پرتاب
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
siphons از لوله یاسیفون رد کردن
To lay the pipes . لوله کشی کردن
plumb لوله کشی کردن
piped لوله کشی کردن
siphoned از لوله یاسیفون رد کردن
tide drain زهکشی کردن با لوله
siphon از لوله یاسیفون رد کردن
pipe لوله کشی کردن
syphons از لوله یاسیفون رد کردن
syphoned از لوله یاسیفون رد کردن
back sight method روش نشانه روی متقابله روش روانه کردن متقابله
tubulate لولهای کردن لوله دار کردن
continuously pointed fire اتش روانه شده مداوم
flash tube لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
canalize نهرسازی لوله کشی کردن
rams پر کردن توپ راندن به داخل لوله
stave شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
rammed پر کردن توپ راندن به داخل لوله
ram پر کردن توپ راندن به داخل لوله
back to battery برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
boresight میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
port بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
rifles توپ بدون عقب نشینی خان تفنگ خان کشی کردن
rifle توپ بدون عقب نشینی خان تفنگ خان کشی کردن
priming پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
collimating sight دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
anchor block بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
hook روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
hooks روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
smoothbore تفنگ
rifle gun تفنگ
guns تفنگ
gun تفنگ
shot line نخ تفنگ
bottom کف تفنگ
breech ته تفنگ
breech loader تفنگ ته پر
breechloader تفنگ ته پر
shotgun تفنگ
rifle تفنگ
musketry تفنگ ها
rifles تفنگ
rifle (rifled bore) تفنگ
firer تفنگ
musketry تفنگ
gun butt ته تفنگ
shotguns تفنگ
bottoms کف تفنگ
flint lock تفنگ
rifle sling بند تفنگ
riflery استعمال تفنگ
sling تسمه تفنگ
rifle shot تیررس تفنگ
slings تسمه تفنگ
gunsmith تفنگ ساز
gunsmiths تفنگ ساز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com