English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
story روایت گزارش
Other Matches
departure report گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
spot report گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
action report گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
narrative روایت
exemplum روایت
narratives روایت
tradition روایت متداول
narratively به شکل روایت
in a narrative style بشکل روایت
traditionary روایت شده
report generator گزارش زایی گزارش گیری
report generator گزارش ساز ایجادکننده گزارش
cabal دسیسه و توط ئه روایت
cabals دسیسه و توط ئه روایت
cabbala حدیث یا روایت شفاهی وزبانی
cabbalah حدیث یا روایت شفاهی وزبانی
cabala حدیث یا روایت شفاهی وزبانی
The story goes that … آورده اند که (چنین روایت کنند )…
visualreport گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
mortar report گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
amplifying report گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
traditinal مبنی بر حدیث یاخبر روایت شده نقلی
shelling report گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
cargo outturn report گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
reported گزارش
report generator گزارش زا
reports گزارش
recitetion گزارش شز
account گزارش
report گزارش
reportage گزارش
final report گزارش نهایی
press report گزارش خبری
internal report گزارش داخلی
flash report گزارش انی
hot report گزارش مهم
edit line خط گزارش وضعیت
an incomprehensive report گزارش کوتاه
annual report گزارش سالانه
annual report گزارش سالیانه
blue bark گزارش حرکت
blue bell گزارش جنایت
blue bell گزارش بدرفتاری
bruit گزارش سروصدا
error report گزارش خطا
command report گزارش فرماندهی
detailed report گزارش مشروح
management report گزارش مدیریت
periodic report گزارش دورهای
viva voting گزارش شفاهی
viva report گزارش شفاهی
visualreport گزارش بصری
reportable گزارش دادنی
to give forth گزارش دادن
technical report گزارش فنی
rpg مولدبرنامه گزارش
survey report گزارش بازرسی
school report گزارش اموزشگاه
submit a report گزارش دادن
situation report گزارش وضعیت
subemit a report گزارش دادن
report writer نویسنده گزارش
report writer گزارش نویسی
quarterly report گزارش سه ماهه
report file فایل گزارش
report generation تولید گزارش
turn in <idiom> گزارش دادن
report generator مولد گزارش
report progarm generator مولدبرنامه گزارش
expertise گزارش اهل فن
report progarm generator تولیدبرنامه گزارش
wrap up گزارش خلاصه
report program برنامه گزارش
status report گزارش وضعیت
minute گزارش وقایع
reports گزارش دیدبانی
journals گزارش روزانه
account اهمیت گزارش
report گزارش دادن
report گزارش دادن به
journal گزارش روزانه
report گزارش دیدبانی
reported گزارش دادن
reported گزارش دادن به
reports گزارش دادن
reports گزارش دادن به
log گزارش سفرهواپیما
logs گزارش سفرهواپیما
action گزارش وضع
actions گزارش وضع
reported گزارش دیدبانی
commentaries گزارش رویداد
returned گزارش رسمی
returned گزارش دادن
accident reporting گزارش حادثه
return گزارش رسمی
returning گزارش دادن
returning گزارش رسمی
commentary گزارش رویداد
returns گزارش رسمی
returns گزارش دادن
return گزارش دادن
log گزارش سفرنامه کشتی
to give an account of گزارش و توضیح دادن
logs گزارش سفرنامه کشتی
periodic intelligence report گزارش نوبهای اطلاعاتی
project technical report گزارش فنی طرح
project technical report گزارش فنی پروژه
progress reporting گزارش پیشرفت کار
report of survey گزارش تحقیقات یا بررسیها
contact report گزارش اخذ تماس
weekly progress report گزارش هفتگی کار
According to the riport . بقرار این گزارش
super visum corporis گزارش معاینه جسد
snap report گزارش فوری یا انی
progress report گزارش پیشرفت کار
schedule report گزارش زمانبندی شده
reportable items اقلام قابل گزارش
reportedly طبق گزارش یا شایعه
to report [to a body] گزارش دادن [به اداره ای]
misreport اشتباه گزارش دادن
hearings رسیدگی بمحاکمه گزارش
flash report گزارش برق اسا
call-up دستور ارسال گزارش
annual financial statement گزارش مالی سالانه
exception reporting گزارش گیری مخصوص
evaluation report گزارش ارزیابی وضعیت
docking report گزارش تعمیر ناو
bill گزارش جریان دعوی
bills گزارش جریان دعوی
draft report گزارش نیمه نهایی
call-ups دستور ارسال گزارش
call up دستور ارسال گزارش
hearing رسیدگی بمحاکمه گزارش
aircraft accident report گزارش سانحه هوایی
logbook گزارش روزانه سفرکشتی
interim report گزارش پیشرفت کار
journal book دفتر گزارش روزانه
daily progress report گزارش روزانه پیشرفت کار
request mast گزارش از طریق سلسله مراتب
journals گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
neither report was correct هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
docking report گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
system log گزارش روزانه عملیات سیستم
returning گزارش نهایی هیات تحقیق
critic report گزارش نتیجه جلسه انتقاد
journal گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
this report is incredible این گزارش را نمیتوان باورکرد
air control and reporting center (c.r.c. مرکز کنترل و گزارش هوایی
returned گزارش نهایی هیات تحقیق
report generator برای تامین گزارش کامل
fitness report گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
contact report گزارش تماس با هواپیمای دشمن
city article گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
returns گزارش نهایی هیات تحقیق
return گزارش نهایی هیات تحقیق
he gave an a of the battle گزارش ان جنگ راشرح داد
White Paper گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Papers گزارش هیئت دولت نامه سفید
i saw the report in the rough من پیش نویس این گزارش رادیدم
inkling اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
chart گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charted گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charting گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
nudets سیستم کشف و گزارش انفجارات اتمی
rpg Program Report تولیدکننده برنامه گزارش
[results were] satisfactory رضایت بخش [در یادداشت گزارش کنترل]
charts گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
collision detection تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
air raid reporting control ship گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
The details of the report were verified by the police. جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
aerographer شخصی که وضع هوا وامواج را به کشتی گزارش میدهد
negatives گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
negative گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
print chart فرمی که برای شرح قالب گزارش خروجی از یک چاپگربکار می رود
cirvis دستورات مخابراتی که برای گزارش مشاهدات اطلاعاتی تهیه می شوند
pagination روند شکستن یک گزارش چاپ شده به واحدهایی متنافر باصفحات
This compares to a total of 36 cases reported in 2009. همانند آن بطور کلی ۳۶ موارد در سال ۲۰۰۹ گزارش شده بود.
log گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
logs گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
feasibility امتحان و گزارش درباره کارایی و هزینه محصول جدید که آماده فروش میشود
whats' up در رهگیری هوایی یعنی علت حادثه را گزارش کنید یا وضع چطور است
processor کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
writes خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
write خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
sentinels 1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
observer گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observers گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
sentinel 1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
flag جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
flags جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
Anyone found trespassing is liable to be reported to the police. هر کسی که غیر مجاز وارد شود به پلیس گزارش داده می شود.
forward tell انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
cargo outturn message پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
control and reporting center تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
stet processus گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
reports گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reported گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
report گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
basic communication گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com