English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
official gazette روزنامه رسمی
official jurnal روزنامه رسمی
Search result with all words
gazette مجله رسمی روزنامه
Other Matches
staffers مخبر روزنامه سردبیر روزنامه
staffer مخبر روزنامه سردبیر روزنامه
returns گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
reviewed بازدید رسمی یاسان رسمی
officiary مامور رسمی مقام رسمی
reviews بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing بازدید رسمی یاسان رسمی
review بازدید رسمی یاسان رسمی
officious نیمه رسمی شبهه رسمی
solemn form در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
exchange devaluation تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
papered روزنامه
journals روزنامه
paper روزنامه
papers روزنامه
newspaper روزنامه
newspapers روزنامه
papering روزنامه
the daily paper روزنامه
journal روزنامه
journalists روزنامه نگار
publicists روزنامه نگار
publicist روزنامه نگار
cutting برش روزنامه
sportswriter خبرنگارورزشی روزنامه
newspaperman روزنامه فروش
journalist روزنامه نگار
day book دفتر روزنامه
daybook دفتر روزنامه
gazetteer روزنامه نویس
paper boy روزنامه فروش
newsmen روزنامه فروش
newsman روزنامه فروش
columns ستون روزنامه
column ستون روزنامه
daily news paper روزنامه یومیه
journal دفتر روزنامه
news vendor روزنامه فروش
newspaper columns ستونهای روزنامه
newsstand روزنامه فروشی
journalism روزنامه نگاری
journals دفتر روزنامه
paper boys روزنامه رسان
paper boys روزنامه فروش
paper boy روزنامه رسان
daily روزنامه یومیه
newsprint طبع روزنامه
newspaperman روزنامه نگار
newspapermen روزنامه نگار
news agent روزنامه فروش
logbook روزنامه دریاپیمایی
editor سردبیر روزنامه
book of account دفتر روزنامه
local paper روزنامه محلی
dailies روزنامه یومیه
newspaperman صاحب وگرداننده روزنامه
editoress مدیره روزنامه یامجله
journal دفتر روزنامه یکان
newspapermen صاحب وگرداننده روزنامه
news-stands جایگاه فروش روزنامه
journals دفتر روزنامه یکان
commonly read paper روزنامه کثیر الانتشار
newspapers روزنامه نگاری کردن
newspaper روزنامه نگاری کردن
news stand جایگاه فروش روزنامه
news-stand جایگاه فروش روزنامه
newsprint ماشین چاپ روزنامه
headliner نویسنده سرمقاله روزنامه
intelligence journal دفتر روزنامه اطلاعات
head line عنوان سرصفحه روزنامه
name plates نام و آرم روزنامه
journalistic وابسته به روزنامه و روزنامهنگاری
purchase journal دفتر روزنامه خرید
sales d. دفتر فروش روزنامه
semi monthly روزنامه یامجله دوهفتگی
unit journal دفتر روزنامه یکان
a newspaper's political affiliation وابستگی سیاسی روزنامه ها
news room اطاق روزنامه خوانی
newsboy پسر روزنامه فروش
trade journal روزنامه یا مجله بازرگانی
newsstand دکه روزنامه فروشی
newsstand دکه یا کیوسک روزنامه فروشی
back issue نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
back copy نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
tabloid روزنامه نیم قطع و مصور
editorial board هئیت مدیره یا کارکنان روزنامه
tabloids روزنامه نیم قطع و مصور
feuilleton پاورقی قسمت پایین روزنامه
he writes for the papers برای روزنامه هامقاله مینویسد
city article گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
offprint مقاله نقل شده از روزنامه یامجله
scraps عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
there is a rush for the papers مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند
scrapping عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrapped عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
an open letter نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
press campaingn or stunt مبارزه سیاسی بوسیله مقاله نویسی در روزنامه ها
shirt-tails اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
shirt-tail اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
scrap عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
tear sheet قطعه یا مقاله پاره شده ازمجله یا روزنامه
balaam موادکوتاه برای پرکردن جاهای خالی در روزنامه
paragraphist کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
feuilleton کتاب یامقالهای که بصورت پاورقی در روزنامه چاپ شود
itemizer کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
personals بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
advertorial تبلیغ در مجله یا روزنامه که به شکل مقاله معمولی به نظر می رسد
papering ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
paper ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
papers ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
papered ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
agony aunt شخصیکهدر ستونیاز روزنامه مطلبمینویسد کهدر آن پاسخ مشکلات و نامههای خوانندگان طرح میشود
penny a liner کسیکه مقالات ارزان برای روزنامه می فرستد و ازروی سطر شماری پول می گیرد
screamer اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
personal column ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
formmal رسمی
official رسمی
institutional رسمی
orthodox رسمی
formal رسمی
solemn رسمی
functions ایین رسمی
functioned ایین رسمی
function ایین رسمی
insigne نشان رسمی
mare's tail هپوریس رسمی
letter de chancellerie نامه رسمی
legalization شناسایی رسمی
return گزارش رسمی
returned گزارش رسمی
returning گزارش رسمی
insigne مدال رسمی
positioned شغل رسمی
audience ملاقات رسمی
contracts under seal عقد رسمی
audiences ملاقات رسمی
communique ابلاغ رسمی
dress suit لباس رسمی شب
position شغل رسمی
formal review بررسی رسمی
formal review سان رسمی
formal group گروه رسمی
formal education اموزش رسمی
formal accountability ذیحسابی رسمی
extra official غیر رسمی
intrant ورود رسمی
driss uniform لباس رسمی
dress uniform انیفرم رسمی
statute mile مایل رسمی
prontonotary سردفتراسناد رسمی
card-carrying عضو رسمی
reprimand توبیخ رسمی
officiously بطورغیر رسمی
reprimanded توبیخ رسمی
officialize رسمی کردن
reprimanding توبیخ رسمی
official religion دین رسمی
prothonotary سردفتراسناد رسمی
public submission مناقصه رسمی
vestment لباس رسمی
state religion مذهب رسمی
standard time زمان رسمی
speedwell سیزاب رسمی
tux لباس رسمی
solemn form طریقه رسمی
smallage کرفس رسمی
semiofficial نیمه رسمی
semiformal نیمه رسمی
semi officially بطورنیم رسمی
semi official نیمه رسمی
official receipt رسید رسمی
official rate نرخ رسمی
official document سند رسمی
noterial document سند رسمی
Full dress. Formal dress. لباس رسمی
free and easy <idiom> غیر رسمی
stand on ceremony <idiom> رسمی بودن
nonformal غیر رسمی
throwaway غیر رسمی
official authorities مراجع رسمی
official channels مجاری رسمی
official prices قیمتهای رسمی
official meeting اجتماع رسمی
official meeting ملاقات رسمی
official language زبان رسمی
reprimands توبیخ رسمی
returns گزارش رسمی
official deed سند رسمی
official communications ابلاغیه رسمی
official channels طرق رسمی
tuxedo لباس رسمی
pronouncements اعلامیه رسمی
notes نامه رسمی
careered دوره رسمی
careering دوره رسمی
official عالیرتبه رسمی
official موثق و رسمی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com