English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 191 (2 milliseconds)
English Persian
lattice analogy روش قیاس به تیر مشبک
Other Matches
netted veined دارای رگههای مشبک مشبک العروق
lattice suspension bridge پل تعلیق مشبک پل اویز مشبک
proportions قیاس
analogy قیاس
proportion قیاس
abduction قیاس
comparsion قیاس
immensurable بی قیاس
inductions قیاس
induction قیاس
deduction قیاس
immeasurable بی قیاس
spanless بی قیاس
syllogism قیاس
analogically به قیاس
analogies قیاس
enthymeme قیاس اضماری
inductively بطور قیاس
topology قیاس بمکان
syllogism قیاس منطقی
parables قیاس نمونه
parable قیاس نمونه
extrapolations قیاس گیری
deductively از راه قیاس
extrapolation قیاس گیری
comparability قابلیت قیاس
analogous قابل قیاس
analog شی قابل قیاس
analogical قابل قیاس
analogues شی قابل قیاس
analogize قیاس کردن
comparand قیاس شونده
majorpremise کبرای قیاس
analogue شی قابل قیاس
postulate قیاس منطقی
paradox قیاس ضد و نقیض
paradoxes قیاس ضد و نقیض
postulation قیاس منطقی
paralogism قیاس کاذب
paralogism قیاس نادرست
postulated قیاس منطقی
partisans of analogy اهل قیاس
postulates قیاس منطقی
parity قیاس مشابهت
syllogism قیاس صوری
postulating قیاس منطقی
honeycombs مشبک
cancellated مشبک
cancellate مشبک
honeycomb مشبک
retculate مشبک
latticed مشبک
grilled مشبک
gridded مشبک
retiform مشبک
meshy مشبک
cribriform مشبک
flowing <adj.> مشبک
reticular مشبک
netted مشبک
propositioned مقصود قیاس منطقی
parity of reasoning قیاس یا شباهت استدلال
chronometry علم قیاس زمان
minor term صغرای قیاس منطقی
propositioning مقصود قیاس منطقی
propositions مقصود قیاس منطقی
lemma صغرای قیاس منطقی
noetic ذهنی قیاس منطقی
analogist قیاس و استدلال کننده
modus ponens قیاس استثنایی [ریاضی]
priori از راه قیاس قیاسی
paralpgize قیاس نادرست ساختن
proposition مقصود قیاس منطقی
induction قیاس کل از جزء استنتاج
incomparable غیر قابل قیاس
inductions قیاس کل از جزء استنتاج
trestle work پایههای مشبک
lattice grider تیر مشبک
lattice mast دکل مشبک
crates صندوق مشبک
lattice tower دکل مشبک
lattice tower برج مشبک
trussing تیر مشبک
truss bridge پل با تیر مشبک
interlace مشبک کردن
interknit در هم مشبک کردن
interweave مشبک کردن
lattice woung coil پیچک مشبک
honeycomb coil پیچک مشبک
crate صندوق مشبک
checker brick اجر مشبک
perforated cover plates صفحات مشبک
perforated brick اجر مشبک
trusses تیر مشبک
trussed تیر مشبک
reticulate مشبک کردن
lattice window پنجره مشبک
truss تیر مشبک
shadow mask صفحه مشبک
lattice windows پنجره مشبک
meshwork کارهای مشبک
pierced woodwork چوبکاری مشبک
mesh iron اهن مشبک
hollow brick اجر مشبک
wire mesh اهنبندی مشبک
lattices تیر مشبک
sleeve brick اجر مشبک
Geometrical مشبک کاری
grilles پنجره مشبک
latticework چیز مشبک
bar screen دریچه مشبک
bar screen ریچه مشبک
aperture mask صفحه مشبک
lattic-window پنجره مشبک
grille پنجره مشبک
lattice کار مشبک
lattice تیر مشبک
lattices کار مشبک
checker chamber اطاقک مشبک
interwove مشبک کردن
air-bick سفال مشبک
interweaves مشبک کردن
fretwork specialist مشبک کار
lattice suspension bridge پل اویزشی مشبک
interweaving مشبک کردن
extrapolating قیاس کردن استقراء نمودن
elenchus رد ازروی قیاس و صغری وکبری
comparable قابلیت مقایسه قیاس پذیر
paralogist کسیکه قیاس نادرست میسازد
extrapolate قیاس کردن استقراء نمودن
extrapolates قیاس کردن استقراء نمودن
premise صغری وکبرای قیاس منطقی
extrapolated قیاس کردن استقراء نمودن
stoicheiometry فن قیاس اوزان اتمی عناصربایکدیگر
premised صغری وکبرای قیاس منطقی
premisses صغری وکبرای قیاس منطقی
chancel-rail نرده مشبک [کلیسا]
chancel-rail دیواره مشبک [کلیسا]
drop-tracery تزئینات مشبک کاری
Kentish tracery مشبک کاری کنتی
Lantern ring رینگ مشبک یا پنجره ای
slotted casing لوله جدار مشبک
reticulate شبکه کردن مشبک
lattic-bridge تیر حمال مشبک
chancelor جداره مشبک [کلیسا]
reticulum بافت همبند و مشبک
expanded metal ورق اهن مشبک
grillwork پنجره مشبک سازی
interlaced درهم بافته مشبک
perforated metal basket سبد فلزی مشبک
reinforced grillage ارماتور مشبک فلزی
mesh reinforcement ارماتور مشبک فلزی
luggage net باربند فلزی مشبک
lattice girder تیر حمال مشبک
net winged دارای بال مشبک
lemma کبرای قیاس منطقی اصل موضوع
postulates قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulating قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulated قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulate قیاس منطقی کردن فرض نمودن
rack توری مشبک اشغال گیر
gridiron خطوط یا میلههای فلزی مشبک
caul نوعی روسری مشبک توری
cellular metal floor raceway سیم روی کف مشبک اطاق
corner truss تیر مشبک کنج دار
racked توری مشبک اشغال گیر
racks توری مشبک اشغال گیر
wracked توری مشبک اشغال گیر
wracks توری مشبک اشغال گیر
laced column ستون مشبک با بستهای چپ وراست
middle term قیاس مشترکی که در صغری وکبری صدق کند
subcontrariety رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
grillage زمینه و طرح مشبک توری و غیره
meshes شبکه تور مانند یا مشبک کردن
mesh شبکه تور مانند یا مشبک کردن
lattic-moulding [ابزار بند مشبک یا توری مانند]
form-piece [تکه های سنگ در مشبک کاری]
meshing شبکه تور مانند یا مشبک کردن
air-grating [پنجره مشبک برای عبور هوا]
mnemonics روش تقویت هوش وحافظه از راه قیاس منطقی
screen pipe لوله مشبک که در قسمت ابزای چاه نصب میشود
probit واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
nescience اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
choir-rail [ردیفی از نرده ها یا جداره ی مشبک که جایگاه همسرایان را از شبستان کلیسا جدا می کند.]
platelet صفحه کوچکی در سیستمهای سیالی که سطح ان مشبک ویا دارای کانالهای دقیقی میباشد
clair-voie [پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
honeycombs بمب یا نارنجک مشبک تکه تکه شونده
honeycomb بمب یا نارنجک مشبک تکه تکه شونده
syllogize قیاس کردن استلادل منطقی کردن
commensurability قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com