English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
principal components method روش مولفههای اصلی
Other Matches
discrete component با مولفههای گسسته
microcomputer components مولفههای ریزکامپیوتر
components of displacement مولفههای تغییر مکان
unpopulated board تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
board computer یک کامپیوتر که تمام مولفههای الکترونیکی ان روی یک برد قرار گرفته است
burn in فرایندازمایش مدارها و مولفههای الکتریکی از طریق قراردادن انها در دمای زیاد یک کوره
fallout خرابی مولفههای الکترونیکی که به هنگام کنترل کیفی یک قطعه جدید از تجهیزات به وقوع می پیوندد
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
prototypal وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
staple جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
generations کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
stapled جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapling جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
base unit یکای اصلی واحد اصلی
fundamental unit یکای اصلی واحد اصلی
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
master file فایل اصلی پرونده اصلی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
mattered بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
body 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
bodies 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
texts اصلی
text اصلی
mastered اصلی
masters اصلی
main <adj.> اصلی
principals اصلی
principal اصلی
main خط اصلی
essential <adj.> اصلی
major اصلی
cardinals اصلی
cardinal اصلی
majoring اصلی
majored اصلی
genuine اصلی
parent اصلی
master اصلی
major <adj.> اصلی
quintessential <adj.> اصلی
head اصلی
inherent اصلی
arches اصلی
arch- اصلی
arch اصلی
organic اصلی
substantive [essential] <adj.> اصلی
vital <adj.> اصلی
main deck پل اصلی
principle اصلی
primary اصلی
mainlined اصلی
mainlines خط اصلی
mainlines اصلی
mainlining خط اصلی
germinal اصلی
aboriginals اصلی
aboriginal اصلی
primarily اصلی
mainlined خط اصلی
isogeny هم اصلی
mainline اصلی
main attack تک اصلی
line link خط اصلی
main door در اصلی
ingrown اصلی
immanent اصلی
fundametal اصلی
main stem خط اصلی
firsthand اصلی
native code کد اصلی
elementarily اصلی
proto اصلی
rudimental اصلی
mainline خط اصلی
main lines خط اصلی
main line خط اصلی
normative اصلی
elementary اصلی
functional اصلی
primal اصلی
primitive اصلی
initials اصلی
initialling اصلی
initialled اصلی
initialing اصلی
initialed اصلی
initial اصلی
trunks خط اصلی
fundamental اصلی
seminal اصلی
quintessential اصلی
first-hand اصلی
primordial اصلی
mainlining اصلی
intrinsic اصلی
essentials اصلی
essential اصلی
elemental اصلی
trunk خط اصلی
basics اصلی
originals اصلی
primes اصلی
primed اصلی
original اصلی
radicals اصلی
basic اصلی
radical اصلی
prime اصلی
main building ساختمان اصلی
main current جریان اصلی
main direction جهت اصلی
main beam شعاع اصلی
main discharge تخلیه اصلی
main battery باطری اصلی
main axis محور اصلی
main carburetor کاربراتور اصلی
main busbar شمش اصلی
main cable کابل اصلی
main contact کنتاکت اصلی
main connection اتصال اصلی
main column ستون اصلی
main coil بوبین اصلی
main canal کانال اصلی
main circuit مدار اصلی
main attack حمله اصلی
main anode اند اصلی
fundamental frequency بسامد اصلی
principal colors رنگهای اصلی
fundamental colors رنگهای اصلی
fore front نمای اصلی
principal مجرم اصلی
flash color رنگ اصلی
flat coat روکش اصلی
principal شرکت اصلی
first team تیم اصلی
father file فایل اصلی
fundamental unit واحدهای اصلی
fundamental vibration ارتعاش اصلی
ground state تراز اصلی
lighting mains خط روشنایی اصلی
leading insurer بیمه گر اصلی
key industries صنایع اصلی
floor to floor time زمان اصلی
key currencies ارزهای اصلی
initial thrust ضربه اصلی
hypostatic اصلی- فرضی
home port پایگاه اصلی
home country کشور اصلی
high line پل رابط اصلی
principals مجرم اصلی
main supply line خط تغذیه اصلی
kernel هسته اصلی
main score نمره اصلی
kernels هسته اصلی
main sail بادبان اصلی
main routine روال اصلی
main battle tank تانک اصلی
main program برنامه اصلی
subject matter موضوع اصلی
main sector بخش اصلی
main storage حافظه اصلی
main storage انباره اصلی
masters مدل اصلی
main stage عرشه اصلی
main stage طبقه اصلی
main signal سیگنال اصلی
main shaft محور اصلی
main sewer لوله اصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com