English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
callithump رژه پر سروصدایی همراه باکرنا و بوق
Other Matches
calm بی سروصدایی اسوده
calming بی سروصدایی اسوده
calms بی سروصدایی اسوده
calmed بی سروصدایی اسوده
calmer بی سروصدایی اسوده
calmest بی سروصدایی اسوده
attributing هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attribute هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attributes هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
peer to peer network شبکه همراه به همراه
attendant همراه
to fight with the enemy همراه = با
acologte همراه
concomitant همراه
mid- همراه با
participants همراه
participant همراه
along همراه
non concurrent نا همراه
attendants همراه
companies همراه
bundled همراه
accompanying همراه
comrades همراه
company همراه
in company with همراه
comrade همراه
accompanied by همراه
on همراه
secondary planet همراه
mid همراه با
accompanying fire اتش همراه
accompanying sound صدای همراه
accommpanying element عنصر همراه
associated sound صدای همراه
accompanying supplies تدارکات همراه
accompanier همراه مصاحب
attending همراه بودن
escorting همراه بدرقه
attends همراه بودن
attend همراه بودن
spasmodic همراه با انقباضات
spasmodically همراه با انقباضات
accompanies همراه بودن
accompany همراه بودن
escort همراه بدرقه
escorted همراه بدرقه
to accompany همراه شدن
escorts همراه بدرقه
fraught دارا همراه
accompanied همراه بودن
bon voyage خدا به همراه
door bundle بار همراه
companion همراه همدم
sick headache سردرد همراه با
to come along همراه امدن
to keep company with همراه بودن با
unbundled غیر همراه
Accompanied by. Together with . به اتفاق (همراه )
on one's coat-tails <idiom> همراه کس دیگر
to go along همراه شدن
go along همراه رفتن
unaccompanied بدون همراه
convoys همراه رفتن
convoy همراه رفتن
good luck to you خدا به همراه
accompanying cargo بار همراه
compeer قرین همراه
come along with me همراه من بیائید
indiental music موزیک همراه
herewith همراه این نامه
bitumen macadam سنگریزی همراه با قیر
amaurotic idiocy کانایی همراه با نابینایی
to accompany همراه کسی رفتن
to go along همراه کسی رفتن
bundled software نرم افزار همراه
corps artillery توپخانه همراه سپاه
ice storm طوفان همراه باتگرگ
japko chagi ضربه پا همراه گرفتن پا
kick boxing بوکس همراه با لگد
savate بوکس همراه با لگد
typhoons توفان همراه با باران
participative انبازی کننده همراه
typhoon توفان همراه با باران
to carry a watch ساعت همراه داشتن
wave off فرود همراه با سایش
Bring your friend along. دوستت را همراه بیاور
attendant همراه نگهبان کشیک
incorrect نادرست یا به همراه خطا
attendants همراه نگهبان کشیک
hit it off with someone <idiom> بهترین همراه با کسی داشتن
to call on the cell phone با تلفن همراه زنگ زدن
to cell phone با تلفن همراه زنگ زدن
chaperone همراه دختران جوان رفتن
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
Nothing to declare همراه نداشتن کالاهای گمرکی
to go along همراه رفتن همراهی کردن
to bid a persong به کسی خدابه همراه گفتن
Goods to declare همراه داشتن کالاهای گمرکی
thundershower رگبار همراه با رعد وبرق
chaperon همراه دختران جوان رفتن
RIFF ماده بزرگ همراه ID RIFF.
company گروهان همراه کسی رفتن
companies گروهان همراه کسی رفتن
landing attack تک همراه با پیاده شدن به ساحل
grand mal صرع همراه با تشنج وغش
chaperons همراه دختران جوان رفتن
dysuria ادرار همراه با سوزش واشکال
thunderstorm توفان همراه بااذرخش وصاعقه
aerial cartwheel مارپیچ همراه با پرش وچرخش
door bundle بار پرتابی همراه با چترباز
thunderstorms توفان همراه بااذرخش وصاعقه
chaperones همراه دختران جوان رفتن
real number عددی که با بخش کسری همراه است .
knobstick کارگریکه که بااعتصاب کارگران همراه نیست
joint product offer فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
rear takedown with outside singleleg byl زیریک خم میانکوب همراه بااقل ازچپ
indiental music ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
coloratura خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
oratorios قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
chaperones شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
multidimensional تعداد آرایههای موازی به همراه عمق
ballets اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
oratorio قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
chaperon شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
sidestep traverse صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو
oxidative phosphorylation فسفریل دار کردن همراه بااکسایش
chaperone شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
subscripted variable عنصری در آرایه که با یک همراه معرفی میشود
coloraturas خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
Do you have nothing to declare? آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
cell phone users while driving کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
sobs همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
striptease رقص همراه با برهنگی تدریجی رقاصه
sob همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sobbed همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sobbing همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
ballet اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
chaperons شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
conditorium [مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
conditivum [مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
shares استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
shared استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
fortis دارای تلفظ شدید همراه بابازدم قوی
milk leg ورم پای نوزاد همراه با دردبهنگام زایمان
cantatas شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
desks میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
share استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
strophe چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
cantata شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
do [verb] روی [فعلی که همراه می آید] تکیه میکند
desk میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
cash with order پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
repeating key روش رمزی که همراه با تکرار یک کلید رمز میباشد
squire of dames کسی که همراه زنان میرودیابیشتردرگروه انان داخل میشود
user متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
bug خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
best rate of climb speed سرعتی که با بیشترین ارتفاع در واحد زمان همراه است
camp followers اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
camp follower اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
users متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
blizzards باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
blizzard باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
bundled software نرم افزاری که همراه با قیمت کامپیوتر فروخته میشود
bugs خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
slapstick نمایش خنده دار همراه باشوخی وسر وصدا
bugging خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
to play gooseberry همراه دونفرعاشق ومعشوق راه افتادن وموی دماغ انهاشدن)
processes ورودی کامپیوتری , توابع خروجی , CPU به همراه حاقظه برنامه
process ورودی کامپیوتری , توابع خروجی , CPU به همراه حاقظه برنامه
creptation تخریب خلل و فرج بتن همراه با صدای درهم شکستن
attachment فایل نام دارای که همراه یک پیامیست الکترونیکی ارسال میشود
female استدلالی به همراه سوکتهایی که سوزنهای اتصال نری وارد آن می شوند
crab پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
form ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
break-dancing گونهای رقص جدید که همراه است با عملیات آکروباتیک و چرخشهای تند
crabs پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
wires کامپیوتر به همراه برنامه نوشته در سخت افزار که قابل تغییر نیست
formed ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
wire کامپیوتر به همراه برنامه نوشته در سخت افزار که قابل تغییر نیست
forms ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
pinout شرح محل سوزن ها در مدار مجتمع به همراه کار و سیگنال آنها
cist [قبر ماقبل تاریخ مانند جعبه که اغلب همراه با سنگ نشانه بود.]
acid house نوعی موسیقی رقص کهاصولا با استفاده از مواد مخدر توهمزا همراه است
record لیست فیلدهایی که رکوردرا تشکیل می دهند با هم همراه طول ونوع داده انها
multimedia کامپیوتری که میتواند برنامههای چند رسانهای را اجرا کند. به همراه کارت صدا
tabling لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
table لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
SIMD معماری کامپیوتر موازی که تعدادی ACU و باس داده به همراه یک واحد کنترا دارد
tabled لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tables لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
covering letters نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
covering letter نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
IBM کامپیوتر شخصی بر پایه IBM PC ولی به همراه درایو دیسک سخت داخلی و باس ISA
technical escort پرسنل فنی متخصصی که همراه یک وسیله برای نصب یا اموزش یا کار انداختن ان حرکت می کنند
We consider it a great honor to have you here with us tonight. این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
full کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
fullest کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
chassis فریم فلزی که تختههای مدار را به همراه سیم ها و سوکتهای لازم در سیستم کامپیوتری پوشش داده است
document 1-کاغذ همراه با نوشته روی آن . 2-فایلی که حاوی متن ایجاد شده توسط پردازنده کلمه است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com