English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English Persian
native language زبان طبیعی
natural language زبان طبیعی
Search result with all words
natural language processing پردازش زبان طبیعی
sherlu اولین برنامه زبان طبیعی که تجزیه و تحلیل نحوی ومعناشناسی را با معلومات جهان مجتمع کرده است
Other Matches
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
physiographic وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
naturalism فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
feelings indigenous to man احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
translators برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translator برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
assembly زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
language برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
languages استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
host language زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
target زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
modula یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
author language زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
bal زبان ساده شده زبان اسمبلی
mealymouthed ادم چرب زبان شیرین زبان
professional slang زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
He is speechless (inarticulate). سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
interpret ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreted ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
languages مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interpreting ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
language مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
glib چرب زبان زبان دار
interprets ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
Arabic زبان تازی زبان عربی
scottish gaelic زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
naturals طبیعی
natural طبیعی
natural bridge پل طبیعی
natural foundation پی طبیعی
silvan طبیعی
natural right حق طبیعی
homebred طبیعی
innate طبیعی
indigenous طبیعی
home born طبیعی
normal طبیعی
crude copper مس طبیعی
physical طبیعی
oxtongue گل گاو زبان خانواده گل گاو زبان
pozzolan earth سیمان طبیعی
secundine naturam بطور طبیعی
normalising طبیعی کردن
natrual cement سیمان طبیعی
natively بطور طبیعی
glacier یخچال طبیعی
standard طبیعی یا معمولی
standards طبیعی یا معمولی
original ground زمین طبیعی
natural purification پالایش طبیعی
aptitude تمایل طبیعی
normalised طبیعی کردن
normalises طبیعی کردن
natural bed بستر طبیعی
orthochromatic رنگ طبیعی
natural asphalt قیر طبیعی
natural agents عوامل طبیعی
aptitudes تمایل طبیعی
physiology علم طبیعی
natural recharge تغذیه طبیعی
nature reserve اندوختگاه طبیعی
naturalistic observation مشاهده طبیعی
natural abundace فراوانی طبیعی
natural year سال طبیعی
natural vibration نوسان طبیعی
tegmen پوشش طبیعی
tegmentum پوست طبیعی
terrestrial occurrence وفور طبیعی
natural ventilation تهویه طبیعی
natural sources منابع طبیعی
matten of course چیز طبیعی
matter of course چیز طبیعی
natural reserves ذخائر طبیعی
natural resin صمغ طبیعی
normal fault گسل طبیعی
nonrepresentational غیر طبیعی
neperian logarithm لگاریتم طبیعی
so matic طبیعی جسمی
glaciers یخچال طبیعی
sophisticate غیر طبیعی
natural silk ابریشم طبیعی
metaphisical غیر طبیعی
naturalizing طبیعی شدن
natural monopoly انحصار طبیعی
natural group گروه طبیعی
natural number عدد طبیعی
subnormal غیر طبیعی
natural obstacle مانع طبیعی
natural order نظم طبیعی
natural person شخص طبیعی
natural persons اشخاص طبیعی
physico theology الهیات طبیعی
natural ground زمین طبیعی
natural habitat بوم طبیعی
natural magnet مغناطیس طبیعی
naturalizes طبیعی شدن
natural logarithm لگاریتم طبیعی
natural law حقوق طبیعی
naturalize طبیعی شدن
naturalising طبیعی شدن
physiography جغرافیای طبیعی
naturalises طبیعی شدن
preposterous غیر طبیعی
uncanny غیر طبیعی
natural frequency فرکانس طبیعی
natural frequency بسامد طبیعی
natural phenomena اثار طبیعی
natural disaster بلایای طبیعی
natural competition رقابت طبیعی
resource endowment منابع طبیعی
physically با قواعد طبیعی
natural products مواد طبیعی
natural capacity فرفیت طبیعی
normalizes طبیعی کردن
natural disaster حوادث طبیعی بد
natural easement حق ارتفاق طبیعی
full size اندازه طبیعی
natural excitation تحریک طبیعی
pudding stone شفته طبیعی
natural erosion فرسایش طبیعی
full-size اندازه طبیعی
propensity تمایل طبیعی
propensities تمایل طبیعی
natural endowments موهبت طبیعی
natural endowment موهبت طبیعی
natural economy اقتصاد طبیعی
normalize طبیعی کردن
natural history تاریخ طبیعی
falsettos غیر طبیعی
natural sciences علوم طبیعی
physical sciences علوم طبیعی
natural resources منابع طبیعی
in situ در جای طبیعی
preternatural غیر طبیعی
falsetto غیر طبیعی
wildwood جنگل طبیعی
natural gas گاز طبیعی
life science علوم طبیعی
life sciences علوم طبیعی
natural childbirth زایمان طبیعی
physical science علوم طبیعی
physio پیشوند طبیعی
physios پیشوند طبیعی
preternatural مافوق طبیعی
supernatural ماوراء طبیعی
supernatural فوق طبیعی
full scale اندازه طبیعی
apparence شباهت طبیعی
eupnoea تنفس طبیعی
asphaltic bitumen قیر طبیعی
asphaltite قیر طبیعی
emmetropis بینایی طبیعی
emmetropia بینایی طبیعی
au naturel بحالت طبیعی
crude gas گاز طبیعی
bees wax موم طبیعی
galenite سرب طبیعی
natural asphalt اسفالت طبیعی
debris مانده طبیعی
phenomenon اثر طبیعی
inartificial طبیعی غیرصنعتی
natural color رنگ طبیعی
in vivo در محیط طبیعی
natural silk ابریشم طبیعی
immanent justice عدالت طبیعی
jardin anglo-chinois باغچه طبیعی
natural rubber لاستیک طبیعی
hevea rubber لاستیک طبیعی
guardian by nature قیم طبیعی
continuous climbing صعود طبیعی
tincal بوره طبیعی
trim size اندازه طبیعی
seeps تراوش طبیعی
seeping تراوش طبیعی
unnatural غیر طبیعی
landscape منظره طبیعی
trass سیمان طبیعی
landscaped منظره طبیعی
landscapes منظره طبیعی
naturalness طبیعی بودن
landscaping منظره طبیعی
seep تراوش طبیعی
unnaturally غیر طبیعی
intrinsic طبیعی ذهنی
seeped تراوش طبیعی
tincal or kal بوره طبیعی
war of the elements انقلابات طبیعی
natural selection انتخاب طبیعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com