Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
to purify the person language
زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
Other Matches
jargonist
کسی که به زبان غیرمصطلح سخن میگوید
loanword
واژه بیگانه
the persian language
زبان فارسی
he is a scholar in persian
در زبان فارسی فاضل
stavesacre
زبان در قفای فارسی
to study persian
زبان فارسی تحصیل کردن
My mother togue is Persian.
زبان مادری من فارسی است
he is no linguist
زبان بیگانه نمیداند
philology
زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
barbarous
غیرمصطلح
unvocal
غیرمصطلح
barbarism
سخن غیرمصطلح
ghost word
کلمه غیرمصطلح
foreignism
رسم بیگانه بیگانه پرستی
modifies
پیراستن
dresses
پیراستن
modify
پیراستن
trimmest
پیراستن
trim
پیراستن
decorating
پیراستن
decorates
پیراستن
decorate
پیراستن
trims
پیراستن
modifying
پیراستن
dress
پیراستن
dubbing
عمل پیراستن
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
embellish
زیبا کردن پیراستن
embellished
زیبا کردن پیراستن
embellishing
زیبا کردن پیراستن
foliate
[ساختن و پیراستن با برگ]
embellishes
زیبا کردن پیراستن
dubbin
روغن چرم عمل پیراستن
portmanteaus
واژه مرکب از دو واژه
portmanteaux
واژه مرکب از دو واژه
portmanteau
واژه مرکب از دو واژه
Persian
فارسی
splays
پخدار فارسی
asymmetric knot
[farsi]
گره فارسی
mitres
فارسی بریدن
splaying
پخدار فارسی
bevel guage
گونیای فارسی
miter box saw
اره فارسی بر
In Persian script .
بخط فارسی
senneh knot
گره فارسی
Persian knot
گره فارسی
corner joint
اتصال فارسی
bevel gauge
گونیای فارسی
splayed
پخدار فارسی
miter angle
زاویه فارسی
miter joint
برش فارسی
miters
فارسی بریدن
mitering cut
برش فارسی
i feel wather you and I'm sorry about what happened before
معنیش به فارسی
ifeel bather you andI'm sorry about what happened before
معنیش به فارسی
what happened befor
معنیش به فارسی
mitre joint
اتصال فارسی
mitre
فارسی بریدن
miter and bevel saw
اره فارسی بر
miter
اتصال فارسی
miter
فارسی بریدن
miter weld
جوشکاری فارسی
splay
پخدار فارسی
translator
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translators
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
language
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
assembly
زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
host language
زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
t mitre the square
گونیا را فارسی کردن
i teach him persian
من به او فارسی درس میدهم
i feel wather and you I'm sorry about what happened before
معنیش به فارسی چی میشه
eeglish persian dictionary
فرهنگ انگلیسی به فارسی
compiler
که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol
Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
linguo dental
زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
targeted
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
kiosk
مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
Persian
[Iranian ]
calendar
گاه شماری ایرانی
[تقویم فارسی]
Frisbee
نوعی بازی به نام بومرنگ در فارسی
pcv
این برگردان ( ترجمه ) فارسی آن است
This is its Persian rendering ( translation) .
این برگردان ( ترجمه ) فارسی آن است
kiosks
مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
modula
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
author language
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
bal
زبان ساده شده زبان اسمبلی
mealymouthed
ادم چرب زبان شیرین زبان
professional slang
زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
He is speechless (inarticulate).
سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
This is the oldest Persian script in existence.
این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
There are many difference between Persian and English .
بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
interpret
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
language
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
glib
چرب زبان زبان دار
languages
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interpreted
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreting
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interprets
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
Arabic
زبان تازی زبان عربی
foreigner
بیگانه
abroad
بیگانه
foreigners
بیگانه
stranger
بیگانه
oversea
بیگانه
barbarians
بیگانه
barbarian
بیگانه
peregrin or rine
بیگانه
peregrine
بیگانه
barbarous
بیگانه
outsider
بیگانه
xenophobe
بیگانه
aliens
بیگانه
alien
بیگانه
outsiders
بیگانه
only
بس بیگانه
foreign
بیگانه
strangest
بیگانه
strange
بیگانه
exotic
بیگانه
estrangement
بیگانه کردن
xenophobia
بیگانه ترسی
phagocytosis
بیگانه خواری
estrangements
بیگانه کردن
overseas
کشورهای بیگانه
abroad
ممالک بیگانه
foreign subjects
اتباع بیگانه
foreignism
اصطلاح بیگانه
foreignlegion
هنگ بیگانه
foreing currency
پول بیگانه
stranger
بیگانه کردن
xenophobia
بیگانه هراسی
holozoic
بیگانه خوار
xenophile
بیگانه دوست
xenophobe
بیگانه ترس
xenoplastic
همزیست با بیگانه
xenophilous
بیگانه پرست
xenophilism
بیگانه پرستی
xenophile
بیگانه پرست
xenocentrism
بیگانه محوری
outlandish
بیگانه وار
xenophobe
دشمن بیگانه
non-resident alien
[NRA]
بیگانه غیر مقیم
foreignize
بیگانه کردن یاشدن
macrophage
یاخته بیگانه خواردرشت
publicans
بیگانه صاحب میخانه
strangely
بطور غریب یا بیگانه
strangers
بطور غریب یا بیگانه
foreign value system
نظام ارزشی بیگانه
xenoglossophobia
هراس از زبانهای بیگانه
currency
ارز پول بیگانه
barbarize
بیگانه یا وحشی شدن
overseas agent
نماینده درکشور بیگانه
phagocyte
سلول بیگانه خوار
currencies
ارز پول بیگانه
estrange
بیگانه کردن دورکردن
xenoglossophilia
عشق به زبانهای بیگانه
publican
بیگانه صاحب میخانه
scottish gaelic
زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
exotic
گونه بیگانه
[گیاه شناسی]
phagotroph
ریزه پرواره بیگانه خوار
gringos
بیگانه خصوصا انگلیسی یا امریکایی
gringo
بیگانه خصوصا انگلیسی یا امریکایی
indents
سفارش خرید از کشور بیگانه
neophyte
گونه بیگانه
[گیاه شناسی]
invasive species
گونه بیگانه
[گیاه شناسی]
alien species
گونه بیگانه
[گیاه شناسی]
invasive exotic
گونه بیگانه
[گیاه شناسی]
the a.of boreign words
اقتباس یاگرفتن لغات بیگانه
indent
سفارش خرید از کشور بیگانه
indenting
سفارش خرید از کشور بیگانه
foreignize
حالت بیگانه دادن یایافتن
barbarize
با تعبیر بیگانه و غیر مصطلح امیختن
tramontane
واقع در ماوراء جبال الپ بیگانه
disunite
باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
disuniting
باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
disunited
باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
phagocytize
در اثر بیگانه خواری تحلیل رفتن
disunites
باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
enclaves
ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
enclave
ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
alienability
قابلیت نقل وانتقال مالکیت بیگانه سازی
worded
واژه
terming
واژه
termed
واژه
term
واژه
neologisms
نو واژه
mosul
واژه
neologism
نو واژه
word
واژه
exclave
ناحیهای که ازکشوری جداشده وخاک بیگانه انرافراگرفته باشد
adoption
اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
kappa
حرف دهم الفبای یونانی که معادل حرف >کاف < فارسی وK انگلیسی است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com