Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English
Persian
lead time
زمان انجام سفارش
order processing time
زمان انجام سفارش
Other Matches
reorder interval
زمان بین دو سفارش
order time
زمان سفارش کالا
processing of the order
انجام سفارش
order processing time
مدت انجام سفارش
circuits
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
procurement lead time
زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
lead time
مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
procurement lead time
زمان انجام خرید
course of dealing
زمان انجام معامله
lead time
زمان انجام کار
internal lead time
زمان انجام سفارشهای داخلی
operated
کل زمان لازم برای انجام یک کار
get around to
<idiom>
بالاخره زمان انجام کاری را یافتن
operate
کل زمان لازم برای انجام یک کار
operates
کل زمان لازم برای انجام یک کار
run duration
که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
adding
زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
work load
مقدارکاری که یک کارگر در زمان معین انجام میدهد
add
زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
duration
براوردی از زمان لازم جهت انجام یک فعالیت
adds
زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
high time
<idiom>
زمان قبل از اینکه کاری بیش ازآن انجام شده
duty rated
بیشترین تعداد عملیات که یک وسیله در یک زمان با مشخصات معلوم میتواند انجام دهد
fix
1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
fixes
1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
economic order quantity
کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
i/o
پردازندهای که پردازش کمی را انجام میدهد چرا که زمان آن برای خواندن یا نوشتن داده از پورت ورودی / خروجی صرف میشود
future perfect tense
زمان ایندهای که انجام کاری پیش از وقت معینی پیش بینی میکند
scheduled
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
learning curve
منحنی که نمودار این مطلب است که باتکرار یک عمل زمان انجام ان عمل کوتاهتر می گردد
schedules
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
subroutine
بخشی از برنامه که تابع مورد نظر را انجام میدهد و در هر زمان از داخل برنامه اصلی قابل فراخوانی است
ordering costs
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
idle
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idled
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idlest
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idles
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
realtime
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
road time
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
fail
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
like a duck takes the water
[Idiom]
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
automate
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failures
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
enjoinment
سفارش
indents
سفارش
reference
سفارش
indent
سفارش
indenting
سفارش
order
سفارش
robot
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
access time
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presenting
زمان حاضر زمان حال
present
زمان حاضر زمان حال
response time
زمان جواب زمان پاسخگویی
presented
زمان حاضر زمان حال
arrival
زمان حضور زمان رسیدن
arrivals
زمان حضور زمان رسیدن
presents
زمان حاضر زمان حال
seek time
زمان جستجو زمان طلب
enjoining
سفارش کردن به
enjoins
سفارش کردن به
send away for
سفارش دادن
place an order
سفارش دادن
indent
سفارش دادن
outwork
سفارش به بیرون
economic order quantity
حد مطلوب سفارش
modification order
سفارش اصلاحی
order format
قالب سفارش
indents
سفارش دادن
order for goods
سفارش کالا
indenting
سفارش دادن
factory order
سفارش ساخت
purchase order
سفارش خرید
letter of recommendation
سفارش نامه
enjoin
سفارش کردن به
enjoined
سفارش کردن به
acknowledgement of order
تایید سفارش
commendation
سفارش تقدیر
Put in a good word for me.
سفارش من رابکن
conditional order
سفارش مشروط
I asked for ...
من سفارش ... را دادم.
acknowledgement of order
تصدیق سفارش
back order
سفارش معوق
trial order
سفارش ازمایشی
order
دستور سفارش
ordering
سفارش دهی
asking and ordering
درخواست و سفارش
engaged
سفارش شده
blanket order
سفارش کلی
call the shots
<idiom>
سفارش دادن
order
سفارش دادن
read time
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
to countermand goods
سفارش کالا را پس گرفتن
reorder level
سطح سفارش مجدد
order
دستور دادن سفارش
reorder cost
هزینه سفارش مجدد
indents
سفارش رسیده از خارج
reorder
دوباره سفارش دادن
indents
سفارش درخواست کردن
indenting
سفارش رسیده از خارج
ordered
سفارش داده شده
indent
سفارش درخواست کردن
indent
سفارش رسیده از خارج
bespeak
ازپیش سفارش دادن
outwork
سفارش به خارج از شرکت
indenting
سفارش درخواست کردن
custom made
سفارش داده شده
reorder point
نقطه سفارش مجدد
To place an order for some goods.
کالائی را سفارش دادن
engages
از پیش سفارش دادن
engage
از پیش سفارش دادن
open indent
سفارش خرید باز
custom-made
سفارش داده شده
dispatch order
سفارش حمل سریع
order
[placed with somebody]
سفارش
[ازطرف کسی]
to book something
چیزی را سفارش دادن
re order
سفارش دوم باره
tour of duty
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
indent
سفارش خرید از کشور بیگانه
ordering costs
هزینههای مربوط به سفارش کالا
testimonials
سفارش وتوصیه رضایت نامه
order form
نمونه سفارش نامه پر نکرده
order
سفارش دادن تنظیم کردن
the goods are on order
کالا را سفارش داده ایم
order
سفارش دادن کالا یا جنس
batch costing
تعیین قیمت سفارش کالا
indents
سفارش خرید از کشور بیگانه
I asked for a small portion.
من یک پرس کوچک سفارش دادم.
I asked for the child.
من یک برای بچه سفارش دادم.
mail order
سفارش کالا بوسیله پست
That's not what I ordered.
آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
testimonial
سفارش وتوصیه رضایت نامه
a la carte
جداجدا سفارش داده شده.
indenting
سفارش خرید از کشور بیگانه
scratch one's back
<idiom>
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
reorder level
مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
To order a meal.
سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody.
سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
indent upon a person for goods
درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
open indent
سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
mail order
سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
canvassing
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
cash with order
پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
canvass
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
times
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
timed
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
loom time
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
upward compatible
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
retention money
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
querying
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
splits
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
cost plus contracts
قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
cost plus contracts
به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
canvassed
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvass
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvasses
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassing
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
continue
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continues
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
cryptoperiod
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
early time
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
tenses
زمان فعل تصریف زمان فعل
tense
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed
زمان فعل تصریف زمان فعل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com