Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
binding time
زمان انقیاد مرحلهای که در ان مترجم شکل زبان ماشین نام ها وادرس ها را جایگزین انهامیکند
Other Matches
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
language
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
languages
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
lexical analysis
مرحلهای در ترجمه برنامه که نرم افزار کامپایل یا ترجمه کلمات کلیدی برنامه را با دستورات که ماشین جایگزین کند
one for one
مرحلهای غالبا" مربوط به یک اسمبلر که در ان یک جمله زبان منبع به یک دستور کارزبان ماشین تبدیل میشود
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
dummies
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
dummy
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
language translator
مترجم زبان
cbasic
یک کامپایلر مشهور زبان برنامه نویسی که بسیارسریعتر از مترجم BASIC میباشد
assembly
زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
compiler
که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
directives
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
directive
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
step restart
شروع مجدد مرحلهای بازاغازی مرحلهای
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
machine language
زبان ماشین
machine oriented language
زبان ماشین گرا
assemble
ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
assembles
ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
to to
ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
assembled
ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
machine down time
زمان توقف ماشین
machine idle time
زمان توقف ماشین
machine time
زمان ماشین کاری
processor
برنامه که از یک زبان به کد ماشین ترجمه میکند.
compiler
مترجم برنامه مترجم
name
کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
names
کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
SDRAM
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی سکردن شده است و زمان بین عملیات حافظه را حذف میکند
parse
شکستن کد زبان سطح بالا به بخشهایی در حین ترجمه به کد ماشین
object language programming
برنامه نویسی به یک زبان ماشین قابل اجرا در یک کامپیوتر بخصوص
parsed
شکستن کد زبان سطح بالا به بخشهایی در حین ترجمه به کد ماشین
parses
شکستن کد زبان سطح بالا به بخشهایی در حین ترجمه به کد ماشین
binary file
فایلی که حاوی برنامههای زبان ماشین است فایل دودوئی
qwerty
صفحه کلید زبان انگلیسی برای ماشین تایپ کامپیوتر که خط اول حروف شامل QWGRTY است
languages
زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند
language
زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند
subjection
انقیاد
sufferance
انقیاد
submission
انقیاد
subordination
انقیاد
subjugation
انقیاد
insubjection
عدم انقیاد
binding time
هنگام انقیاد
bindings
انقیاد صحافی
binding
انقیاد صحافی
embedded code
بخش ها یا توابعی که به زبان ماشین نوشته شده اند و در برنامه سطح بالا وارد می شوند برای سرعت بخشیدن یا انجام تابع خاص
subjugating
تحت انقیاد در اوردن
subjugates
تحت انقیاد در اوردن
subjugated
تحت انقیاد در اوردن
subjugate
تحت انقیاد در اوردن
throughput
نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود
statements
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statement
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
one for one
که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
positioned
مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
position
مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
assembler
برنامه اسمبلی یا برنامهای که برنامه به زبان اسمبلی را به کد ماشین تبدیل میکند
phasic
مرحلهای
single step
تک مرحلهای
translator
مترجم
interpreters
مترجم
dragoman
مترجم
translators
مترجم
interpreter
مترجم
latimeria
مترجم
stepwise polymerization
بسپارش مرحلهای
stepwise regression
رگرسیون مرحلهای
two stage experiment
ازمایش دو مرحلهای
multistage
چند مرحلهای
phase
مرحلهای کردن
step growth polymerization
بسپارش مرحلهای
phases
مرحلهای کردن
PM
تلفیق مرحلهای
step reaction polymerization
بسپارش مرحلهای
phased
مرحلهای کردن
multi stage
چند مرحلهای
step polymerization
بسپارش مرحلهای
assembler
اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
interpreters
مترجم شفاهی
interpreter
مترجم شفاهی
input translator
مترجم اولیه
technical translator
مترجم فنی
input translator
مترجم ورودی
mechanical translator
مترجم ماشینی
multi stage production
تولید چند مرحلهای
multi stage experiment
ازمایش چند مرحلهای
sequence curcuit
مدار چند مرحلهای
sequential color television
تلویزیون رنگی مرحلهای
stepwise formation constant
ثابت تشکیل مرحلهای
two stage sampling
نمونه گیری دو مرحلهای
phasic stretch reflex
بازتاب کشش مرحلهای
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
language
برنامهای که به عنوان مترجم
languages
برنامهای که به عنوان مترجم
dynamic address translate
مترجم ادرس پویا
dynamic address translate
مترجم نشانی پویا
input data translator
مترجم دادههای اولیه
to act as interpreter for somebody
مترجم کسی بودن
stage race
مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
polyphase sort
جور کردن چند مرحلهای
dashes
مسابقه اسب دوانی یک مرحلهای
multilevel addressing
ادرس دهی چند مرحلهای
dashed
مسابقه اسب دوانی یک مرحلهای
multi stage sampling
نمونه گیری چند مرحلهای
dash
مسابقه اسب دوانی یک مرحلهای
one pass assambler
همگذار یک مرحلهای اسمبلر تک گذاره
assembly
1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
phaseout
توقف کار یا فراوری بطور مرحلهای
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
seat
جایگزین ساختن
replacing
جایگزین کردن
locator
جایگزین شونده
alternative cost
هزینه جایگزین
seats
جایگزین ساختن
replaced
جایگزین کردن
subs
جایگزین کردن
replace
جایگزین کردن
seated
جایگزین ساختن
replaces
جایگزین کردن
variants
رمزهای جایگزین
alternate track
شیار جایگزین
sub
جایگزین کردن
situated
واقع در جایگزین
translator
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translators
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
language
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
point race
مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
host language
زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
tabernacle
مرقد جایگزین شدن
snobol
Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting.
من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
thor
نوعی موشک یک مرحلهای اتمی بالیستیکی برد متوسط
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
linguo dental
زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
target
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
find and replace
پیدا کردن و جایگزین نمودن
substitute
قائم مقام جایگزین کردن
replacement cost
هزینه جایگزین کردن چیزی
substituting
قائم مقام جایگزین کردن
substituted
قائم مقام جایگزین کردن
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
substitution
جایگزین کردن چیزی با چیز دیگر
realtime
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
minuteman
نوعی موشک سه مرحلهای قاره پیمایی که کلاهک اتمی حمل میکند
author language
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
modula
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
bal
زبان ساده شده زبان اسمبلی
mealymouthed
ادم چرب زبان شیرین زبان
He is speechless (inarticulate).
سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
professional slang
زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
referral order
درخواست برای اماد غیرموجود یا جایگزین در انبار
replacement bus service
سرویس جایگزین رفت و آمد
[حمل و نقل]
vga
مین کند و با SVGA جایگزین شده است
replacement service
سرویس جایگزین رفت و آمد
[حمل و نقل]
circuits
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
homing phase
مرحلهای از پرواز موشک هدایت شونده بین نیمه مسیرو نزدیک هدف
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
macro
فرآیندی که فراخوان ماکرو با دستورات درون آن جایگزین میشود
three stage least squares method
روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
mos
نیمههای اکسید آهن جایگزین . طرح و سافت مدار مجتماع
refan
جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
syntax
مرحلهای در کامپایل که در آن عبارتها بررسی می شوند برای اینکه آیا از قوانین پیروی می کنند یا خیر
Arabic
زبان تازی زبان عربی
interprets
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpret
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
glib
چرب زبان زبان دار
interpreting
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreted
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
demonetization
سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
access time
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com