English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
bad زمان ماضی قدیمی فعل bid
Other Matches
the past tense زمان ماضی ماضی مطلق
preterit زمان ماضی
hung زمان ماضی فعل
ground زمان ماضی فعل grind
ran زمان ماضی فعل run
bade زمان ماضی فعل bid
felt :زمان ماضی فعل feel
rang زمان ماضی فعل ring
tore زمان ماضی فعل tear
flew زمان ماضی فعل fly
left : زمان ماضی فعل leave
hove زمان ماضی فعل heave
led زمان ماضی فعل lead
grew زمان ماضی فعل grow
aoristic وابسته به زمان ماضی غیر معین
found زمان ماضی واسم فعول find
had زمان ماضی واسم مفعول فعل have
founds زمان ماضی واسم فعول find
fought زمان ماضی واسم مفعول فعل fight
should زمان ماضی واسم مفعول فعل معین shall
met زمان ماضی واسم مفعول فعل meet
present perfect مربوط به ماضی نقلی ماضی نقلی
SDRAM قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی سکردن شده است و زمان بین عملیات حافظه را حذف میکند
parallelled اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
paralleling اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
paralleled اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallelling اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallels اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallel اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
past ماضی
perfect tense ماضی قریب
past or preterite d. ماضی مطلق
knew ماضی فعل Know
present perfect tense ماضی کامل
present perfect tense ماضی قریب
past perfect ماضی بعید
did not ماضی منفی do
past perfect tense ماضی بعید
the preterite tense ماضی مطلق
perfect tense ماضی کامل
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
leant ماضی فعل lean
pluperfect فعل ماضی بعید
preterit وابسته بفعل ماضی
present progressive ماضی قریب استمراری
aorist ماضی غیر معین
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
i wish you would go بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
primary tenses زمانها یاصلی و گذشته وماضی قریب و ماضی بعید
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
perfect infinitive مصدری که با اسم مفعول ساخته میشودو جای ماضی کامل را میگیرد
perfect participle وجه وصفی معلوم که برای ساختن ماضی نقلی اغاز گردد
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
old red sandstone سنگ ماسه قرمز قدیمی ماسه سنگ سرخ قدیمی
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
arrival زمان حضور زمان رسیدن
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
present زمان حاضر زمان حال
presented زمان حاضر زمان حال
presenting زمان حاضر زمان حال
presents زمان حاضر زمان حال
seek time زمان جستجو زمان طلب
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
were گذشته فعل be to و جمع فعل ماضی was
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
We old – fashioned people . ما قدیمی ها
old-timer قدیمی
old timer قدیمی
veteran قدیمی
old time قدیمی
stale cheque چک قدیمی
outdated قدیمی
age old قدیمی
bygone قدیمی
olden قدیمی
date قدیمی
dates قدیمی
ancient قدیمی
old-timers قدیمی
senior قدیمی
fogram قدیمی
out of date قدیمی
seniors قدیمی
antiquated قدیمی
archaic قدیمی
timeworn قدیمی
age-old قدیمی
veterans قدیمی
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
ancient manuscript نوشته قدیمی
new- اخیرا و نه قدیمی
newest اخیرا و نه قدیمی
newer اخیرا و نه قدیمی
older دیرینه قدیمی
unreconstructed قدیمی مسلک
square toed قدیمی مسلک
primal بسیار قدیمی
fogy ادم قدیمی
past master استاد قدیمی
past masters استاد قدیمی
fogey ادم قدیمی
fogeys ادم قدیمی
scholastic متفکران قدیمی
fogies ادم قدیمی
old hat هر چیز قدیمی
incunabulum کتب قدیمی
old دیرینه قدیمی
oldest دیرینه قدیمی
codex نسخه قدیمی
paleography کتابت قدیمی
uptight قدیمی مسلک
arquebus تفنگ قدیمی
ex سابق قدیمی
by gone قدیمی گذشته ها
ex- سابق قدیمی
presentation copy نسخه قدیمی
fuddy-duddy قدیمی مسلک
old hat قدیمی مسلک
protolanguage زبان قدیمی
museum piece قدیمی غیرعادی
culverin یکجورتوپ قدیمی
fuddy-duddies قدیمی مسلک
clapped-out ماشینخرابو قدیمی
Old – time tunes . آهنگهای قدیمی
new اخیرا و نه قدیمی
(as) old as the hills <idiom> خیلی قدیمی
prolonged قدیمی مدید
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
old-style روش گاهشماری قدیمی
to cling to the old ways به رسوم قدیمی چسبیدن
sloop کرجی یک دگلی قدیمی
old wives' tales عقیدهی قدیمی و مردود
raffles نوعی بازی قدیمی
tod واحد قدیمی وزن
slow coach ادم قدیمی مسلک
falcon باز توپ قدیمی
old wives' tale عقیدهی قدیمی و مردود
dodo آدم قدیمی مسلک
wailing wall دیوار قدیمی اورشلیم
sequins سکه زر قدیمی در ایتالیاوعثمانی
viol ویولن 5 یا 6 سیمهء قدیمی
dodoes آدم قدیمی مسلک
raffle نوعی بازی قدیمی
sequin سکه زر قدیمی در ایتالیاوعثمانی
falcons باز توپ قدیمی
dodos آدم قدیمی مسلک
rebeck کمانچه سه سیمه قدیمی
ducat مسکوک طلای قدیمی
archaism انشاء یا گفتاریااصطلاح قدیمی
dating rugs [antique] فرش عتیقه [قدیمی]
flintlocks تفنگ سرپرچخماقی قدیمی
blunderbuss نوعی تفنگ قدیمی
clepsydra ساعت ابی قدیمی
Antiguated آنتیک ،کهنه،قدیمی
nine pins نوعی بولینگ قدیمی
rebec کمانچه سه سیمه قدیمی
cataphract نوعی زره قدیمی
flintlock تفنگ سرپرچخماقی قدیمی
fud ادم قدیمی مسلک
alpenstock عصای قدیمی کوهنوردی
shandradan درشکه تک اسبه قدیمی
primitively بطور قدیمی یا بدوی
runlet واحدگنجایش مایعات قدیمی
rundlet واحدگنجایش مایعات قدیمی
inkhorn دوات شاخی قدیمی
shandrydan درشکه تک اسبه قدیمی
cithara یکنوع الت موسیقی قدیمی
fustier کفک زده قدیمی مسلک
back copy نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
flying wedge نوعی مانور تهاجمی قدیمی
ye شکل قدیمی کلمه The شماها
fustiest کفک زده قدیمی مسلک
back issue نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
neoclassic احیا کننده سبکهای قدیمی
stroud پارچه یا پتوی صخیم قدیمی
viola da gamba ویلون سل قدیمی 5 یا6 سیمه
father file پشتیبان گونه قدیمی فایل
fusty کفک زده قدیمی مسلک
spicery انباری ادویه [واژه قدیمی]
auditory [نام قدیمی شبستان کلیسا]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com