English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (8 milliseconds)
English Persian
trachyphonia زمخت صدایی
Other Matches
assonance هم صدایی قافیهء وزنی یا صدایی
coarsen زمخت شدن زمخت کردن
coarsening زمخت شدن زمخت کردن
coarsens زمخت شدن زمخت کردن
coarsened زمخت شدن زمخت کردن
homophony هم صدایی
equisonance هم صدایی
consonance هم صدایی
conconancy هم صدایی
consonantal بی صدایی
unison یک صدایی
unison هم صدایی
monaural یک صدایی
monophony یک صدایی
noiselessness بی صدایی
plangency پر صدایی
voice frequency بسامد صدایی
tonic صدایی اهنگی
tonics صدایی اهنگی
knell صدایی زنگ
tanyphonia نازک صدایی
baryphonia کلفت صدایی
melodiousness خوش صدایی
voice key کلید صدایی
pentatonic پنج صدایی
recited با صدایی موزون خواندن
what noise is that? این چه صدایی است
whinnying صدایی شبیه شیهه
voice grade channel مجرای از درجه صدایی
whinnies صدایی شبیه شیهه
whinnied صدایی شبیه شیهه
zing صدایی شبیه جیغ
reciting با صدایی موزون خواندن
recite با صدایی موزون خواندن
recites با صدایی موزون خواندن
motet سرود چند صدایی
whinny صدایی شبیه شیهه
voice operated با کار افت صدایی
phonic صدایی صدا دار
ill grained زمخت
impolite زمخت
rudas زمخت
coarse fibred زمخت
blowzed زمخت
toughest زمخت
tougher زمخت
tough زمخت
clumsy زمخت
clumsiest زمخت
clumsier زمخت
rudest زمخت
rude زمخت
rugged زمخت
grosser زمخت
grossing زمخت
grossest زمخت
grosses زمخت
grossed زمخت
gross زمخت
churlish زمخت
hardest زمخت
harder زمخت
hard زمخت
ruder زمخت
crudest زمخت
coarser زمخت
coarse زمخت
crude زمخت
cruder زمخت
coarsest زمخت
crass زمخت
voice operated device دستگاه با کار افت صدایی
blowsy خشن زمخت
broad tuning میزانسازی زمخت
ungainly زمخت و غیرجذاب
harsh جنس زمخت
heavyset کلفت زمخت
blowzy خشن زمخت
rough زمخت کردن
stogy کفش زمخت
stogie کفش زمخت
blue [joke] <adj.> زمخت [جوک]
tough زمخت بادوام
roughest زمخت ناهموار
tougher زمخت بادوام
roughest زمخت کردن
toughest زمخت بادوام
raucous زمخت ناهنجار
rough زمخت ناهموار
euphonical مبنی برخوش صدایی یاسهولت ادا
music to one's ears <idiom> صدایی که شخص دوست دارد بشنود
of a coarse fibre درشت بافت زمخت
clodhoppers کفشهای زمخت سنگین
rough-hewn طرح شده زمخت
grogram نوعی پارچه زمخت
incult زمخت کشت نشده
rough hewn طرح شده زمخت
clodhopper کفشهای زمخت سنگین
unflattering <adj.> برخورنده [ناملایم] [زمخت]
churl ادم خشن و زمخت
drugget پارچه پشمی زمخت
growls خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
growl خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
growling خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
infrasound صدایی با توان و دامنه بسیارو فرکانس بسیار کم
growled خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
gruff دارای ساختمان خشن و زمخت
gothicize زمخت وبدون فرافت کردن
scabble زمخت وناصاف تهیه کردن
pretone هجا یا صدایی که پیش ازهجا تکیه دارواقع شود
round vowel حرف صدایی که درتلفظ ان باید دهان یا لب را گرد کرد
clownish دارای رفتار زمخت وبدون اداب
an unlicked cub جوان زمخت- ادم نتراشیده ونخراشیده
twangs صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
twang صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
twanged صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
twanging صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
chucked جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
cuckoo clock ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
cuckoo clocks ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
feep صدایی که ترمینال برای جلب توجه استفاده کننده ایجاد میکند
chucks جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chuck جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
text وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
texts وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
howlers صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
howler صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
the quantity of a vowel کوتاهی وبلندی حرف صدایی کمیت حرف مصوت
voice grade channel ارتباطات کامپیوتر به کامپیوتر بااستفاده از خطوط عادی بکاربرده شده در ارتباطات تلفنی مجرای از دریچه صدایی
Brontide نوعی صدا [صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
grosser جمع کردن زمخت کردن
grossing جمع کردن زمخت کردن
grossest جمع کردن زمخت کردن
grossed جمع کردن زمخت کردن
gross جمع کردن زمخت کردن
grosses جمع کردن زمخت کردن
tu whit tu whoo صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
tu-whit tu-whoo صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com