English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 220 (3 milliseconds)
English Persian
away زمین حریف
end زمین حریف
ended زمین حریف
ends زمین حریف
downfield زمین حریف
Search result with all words
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
away بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
clip سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clipped سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clippings سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clips سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
tries کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
try کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
icing ضربه خطای مدافع از نیمه زمین خودی به خط دروازه حریف
basket hanger بازیگری که برای گلهای مفت در زمین حریف میماند
bring down به زمین انداختن حریف انداختن شکار
cut down زمین زدن حریف
onside پا به توپ در زمین حریف
Other Matches
underhook گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
head and arm هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
loop حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
side sweep and over under گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone موشک زمین به زمین رداستون
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile موشک زمین به زمین
rivaling حریف
rivaled حریف
rival حریف
opponents حریف
foes حریف
challenger حریف
foe حریف
opponent حریف
challengers حریف
matches حریف
rivalled حریف
match حریف
rivalling حریف
adversaries حریف
adversarial حریف
competitors حریف
adversary حریف
competitor حریف
rivals حریف
d. cut d. حریف
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
targeting سینه حریف
targets سینه حریف
swingman همه فن حریف
targeted سینه حریف
opponents حریف طرف
drops جاگذاشتن حریف
dropping جاگذاشتن حریف
dropped جاگذاشتن حریف
copings حریف شدن
copes حریف شدن
coped حریف شدن
adversary حریف کشتی
deliver a series of blows بمباران حریف
cope حریف شدن
target سینه حریف
targetted سینه حریف
adversaries حریف کشتی
shadowed چسبیدن به حریف
charge حمله به حریف
opponent حریف طرف
jacks of all trades همه فن حریف
jack of all trades همه فن حریف
drop جاگذاشتن حریف
shadow چسبیدن به حریف
razzle dazzle فریفتن حریف
charges حمله به حریف
victim حریف ضعیف
victims حریف ضعیف
shadows چسبیدن به حریف
shadowing چسبیدن به حریف
playing the man بازی با حریف
i cannot manage him حریف او نمیشوم
head butt با سر به حریف زدن
sell a dummy فریفتن حریف
targetting سینه حریف
he was too much for me من حریف او نبودم
everglade قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall. بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
go behind به پشت حریف رفتن
burns امتیاز گرفتن از حریف
drop پشت سر گذاشتن حریف دو
clinched بغل کردن حریف
burn امتیاز گرفتن از حریف
jink فریب دادن حریف
they are well matched حریف یکدیگر هستند
outplay بازی بهتر از حریف
outroll شکست دادن حریف
to stand up to one's opponent با حریف روبرو شدن
pattern offense موضعگیری در برابر حریف
shut down شکست دادن حریف
personal foul خطای بدنی به حریف
put the ball on the floor رد کردن توپ از حریف
dropped پشت سر گذاشتن حریف دو
clinch بغل کردن حریف
deceive فریب دادن حریف
clinches بغل کردن حریف
clinching بغل کردن حریف
deciding نزدیک به دروازه حریف
deceived فریب دادن حریف
deceives فریب دادن حریف
deceiving فریب دادن حریف
manage a person حریف کسی شدن
sparring partner حریف مشت بازی
hinders مانع حریف شدن
hindering مانع حریف شدن
kukutsu dachi ایستادن در مقابل حریف
marks نشانه کردن حریف
hinder مانع حریف شدن
dropping پشت سر گذاشتن حریف دو
blocks سدکردن غیرمجاز حریف
hindered مانع حریف شدن
drops پشت سر گذاشتن حریف دو
blocked سدکردن غیرمجاز حریف
mark نشانه کردن حریف
kin geri لگد به بیضه حریف
block سدکردن غیرمجاز حریف
stomach throw افکندن حریف از پشت
scout ارزیابی حریف اینده
lap رسیدن به حریف جلویی
assaults حمله بدنی به حریف
draw رویارویی دو حریف در اغار
action on the blade تماس با شمشیر حریف
dribble رد کردن توپ از حریف
dribbled رد کردن توپ از حریف
intercept قطع پاسکاری حریف
dribbles رد کردن توپ از حریف
dribbling رد کردن توپ از حریف
circle dodge گریز از حریف در مسیرمنحنی
assaulted حمله بدنی به حریف
intercepts قطع پاسکاری حریف
intercepting قطع پاسکاری حریف
scouted ارزیابی حریف اینده
intercepted قطع پاسکاری حریف
bluffs حریف را از میدان درکردن
He is jack of all trades . he can cope with any thing . همه فن حریف است
draws رویارویی دو حریف در اغار
scouts ارزیابی حریف اینده
assault حمله بدنی به حریف
unanswered همردیف نبودن حریف
utility ذخیره همه فن حریف
assorted همه فن حریف همسر
back sacrifice throw افکندن حریف ازپشت
outclassing شکست فاحش حریف
lapped رسیدن به حریف جلویی
outclass شکست فاحش حریف
outclasses شکست فاحش حریف
outclassed شکست فاحش حریف
bluffed حریف را از میدان درکردن
bluffing حریف را از میدان درکردن
bluff حریف را از میدان درکردن
hinders جلوگیری از ضربه زدن حریف
shut off بهم زدن نقشه حریف
shoulder block سد کردن حریف با ضربه شانه
clothes line ضبه زدن و انداختن حریف
hand میلههای تسخیرشده حریف در پایان
hip rool تاباندن حریف از روی باسن
hand out حریف دریافت کننده سرویس
hindered جلوگیری از ضربه زدن حریف
hinder جلوگیری از ضربه زدن حریف
out of distance دور بودن شمشیرباز از حریف
underdogs فرصت برد به حریف ندادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com