English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
vital ground زمین حیاتی
Search result with all words
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
Other Matches
combat essential اقلام رزمی حیاتی حیاتی در رزم
vitalist خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
critical facility تاسیسات حیاتی قسمت حیاتی
vitalistic خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
island منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
islands منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
absolute <adj.> حیاتی
vital <adj.> حیاتی
inalienable <adj.> حیاتی
substantive [essential] <adj.> حیاتی
quintessential <adj.> حیاتی
major <adj.> حیاتی
essential <adj.> حیاتی
vital حیاتی
indispensable <adj.> حیاتی
inevitable <adj.> حیاتی
biotic حیاتی
triphibian سه حیاتی
triphibious سه حیاتی
essential حیاتی
essentials حیاتی
of vital importance حیاتی
unalterable <adj.> حیاتی
unalienable <adj.> حیاتی
vital interest مصلحت حیاتی
stamina نیروی حیاتی
essential supply اماد حیاتی
elanvital نیروی حیاتی
elanvital نشاط حیاتی
critical intelligence اطلاعات حیاتی
critical حیاتی بحرانی
urgent priority تقدم حیاتی
homeostasis تعادل حیاتی
vital force نیروی حیاتی
vitalism حیاتی نگری
vital necessity ضرورت حیاتی
oeuvre کار حیاتی
vital index شاخص حیاتی
vital capacity گنجایش حیاتی
vital area منطقه حیاتی
lebensraum فضای حیاتی
life zone منطقه حیاتی
biogeography جغرافیای حیاتی
vital statistics امارهای حیاتی
vitality نیروی حیاتی
biocatalyst کاتالیزورهای حیاتی
vital statistics امار حیاتی
lifeblood خون حیاتی
lifeblood نیروی حیاتی
vital capacity فرفیت حیاتی
emergencies غیر منتظره حیاتی
biogeographic مربوط به جغرافیای حیاتی
emergency غیر منتظره حیاتی
vitals اعضای حیاتی و موثربدن
vitality قدرت یا خاصیت حیاتی
vivacity نشاط نیروی حیاتی
keyitem اقلام ضروری و حیاتی
critical materials اقلام حیاتی و مهم
mission essential حیاتی از نظر انجام ماموریت
vital area منطقه حیاتی پدافند هوایی
urgency of need حیاتی بودن احتیاج به اماد
sensitive حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
essential item list فهرست اقلام حیاتی یاضروری جنگی
suspended animation وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
diastase دیاستاز واسطه پدیده های حیاتی
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
life cycle مدارج ومراحل مختلف حیاتی انسان وجانوران
capital قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
anticatalyst مادهای که موجب وقفهء واکنشهای حیاتی موجود میشود
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
parabiosis برگشت ووقفه فعالیت حیاتی موجود فرونشستگی احساسات یافعالیت
plastogene اجسام بسیار ریزیاختههای گیاهی که عامل پدیدههای حیاتی یاخته میباشند
masters نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
mastered نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
master نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
estrogen ماده که بطورطبیعی درگیاهان وجوددارد ودارای اثرات حیاتی مشابه است
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
These talks are crucial [critical] to the future of the peace process. این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
redstone موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
privilege ساخت پردازنده Intel که در حالت محافظت شده است و به برنامه امکان افزودن بخشهای حیاتی محیط عملیات را میدهد
vital statistics امار زاد و ولد و مرگ و میر امار حیاتی
biochemists متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
biochemist متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile موشک زمین به زمین
biochemical مربوط به شیمی حیاتی یازیست شیمی
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall. بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
critical item اقلام حیاتی اقلام مهم
surface to surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
island bases پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
surface missile موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
earthing زمین
geodetically زمین
tellus زمین
extra terrestrial زمین
floor کف زمین
acre زمین
grazed زمین
acres زمین
rooter زمین کن
soils زمین
soiling زمین
lackland بی زمین
soil زمین
land n زمین
terrain زمین
ground line خط زمین
floored کف زمین
grass roots کف زمین
graze زمین
land زمین
grazes زمین
ground surface کف زمین
floors کف زمین
norland زمین
ground : زمین
domains زمین
domain زمین
fields زمین
fielded زمین
earths زمین
globe زمین
earth زمین
ground کف زمین
aerospace جو زمین
cinder tracks زمین دو
real estate زمین
ground زمین
ground [British] [floor] کف زمین
field زمین
cinder track زمین دو
floor کف زمین
globes زمین
this earthly round زمین
earth science زمین شناسی
compartments of terrain دهلیزهای زمین
collective land زمین مشاع
earth crust پوسته زمین
demesne تملک زمین
earth electrode الکترد زمین
earth current برق زمین
earth excavating حفاری زمین
earthmoving حرکت زمین
downfield زمین حریف
drill harrow زمین صاف کن
difficult terrain زمین دو عارضه
deer lick زمین شوره
core of the earth هسته زمین
courtside کنارههای زمین
cricket field زمین کریکت
continous earth زمین دائمی
compartments of terrain قسمتهایی از زمین
cultivated land زمین محیات
dead group زمین بیروح
dead earth اتصال زمین
ground connection اتصال زمین
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com