Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
terrene
زمین سرزمین
Other Matches
regions
سرزمین
mainland
سرزمین
climes
سرزمین
clime
سرزمین
eldorado
سرزمین زر
territory
سرزمین
land
سرزمین
territories
سرزمین
region
سرزمین
terren
سرزمین
terrain
سرزمین
land n
سرزمین
no man's land
سرزمین بی صاحب
el dorado
سرزمین زر کشورزرخیز
cloud-cuckoo-land
سرزمین اوهام
annexation of territory
الحاق سرزمین
rough country
سرزمین ناهموار
land
سرزمین دیار
canaan
سرزمین موعوداسرائیل
immeasureable land
سرزمین بیکران
ice field
سرزمین یخی
spatial planning
امایش سرزمین
land
سرزمین عرصه
mother land
سرزمین مادری
wonderland
سرزمین عجایب
Wales
سرزمین ویلز
southland
سرزمین جنوب
land mass
سرزمین بزرگ
fertile land
سرزمین بارور
fertile land
سرزمین حاصلخیز
wonderland
سرزمین پرنعمت
wonderlands
سرزمین عجایب
wonderlands
سرزمین پرنعمت
cloudworld
سرزمین پریان
wildernesses
سرزمین نارام
wilderness
سرزمین نارام
land masses
سرزمین بزرگ
home
سرزمین پدر و مادر
homeland
سرزمین پدر و مادر
dreamland
سرزمین خواب وخیال
in iranian territory
در خاک
[سرزمین]
ایران
occupied territory
سرزمین اشغال شده
ornis
کلیه مرغان یک سرزمین
cloud-cuckoo-land
سرزمین خواب و خیال
mandated territory
سرزمین تحت قیمومت
homeland
سرزمین ابا و اجدادی
homelands
سرزمین ابا و اجدادی
soils
سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
light latitudes
نواحی یا سرزمین دور از خط استوا
soiling
سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
soil
سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
A part of Iranian territory.
بخشی از خاک ( سرزمین) ایران
shangri
شهر زیبا سرزمین دلخواه
fauna
کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
avifauna
کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
wildernesses
صحرا سرزمین نامسکون و رام نشده
flora
کلیه گیاهان یک سرزمین گیاه نامه
wilderness
صحرا سرزمین نامسکون و رام نشده
swale
سرزمین گود و مرطوب تلوتلو خوردن
no man's land
سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
A prophet is not without honour, save in his own c.
<proverb>
یک پیامبر را همه جا ارج مى نهند جز در سرزمین و خانه خودش.
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
mandatory power
دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
condominium
اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
condominiums
اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
encroachment
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachments
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
موشک زمین به زمین
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
Middle East
سرزمین های میان خاور نزدیک East Near و خاور دور East Far
earth's attraction
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
globe
زمین
floored
کف زمین
floor
کف زمین
rooter
زمین کن
ground line
خط زمین
earthing
زمین
acres
زمین
lackland
بی زمین
floor
کف زمین
ground
[British]
[floor]
کف زمین
tellus
زمین
ground
: زمین
land n
زمین
soil
زمین
domains
زمین
domain
زمین
globes
زمین
fields
زمین
fielded
زمین
extra terrestrial
زمین
field
زمین
soiling
زمین
grass roots
کف زمین
cinder track
زمین دو
cinder tracks
زمین دو
geodetically
زمین
graze
زمین
grazed
زمین
grazes
زمین
norland
زمین
soils
زمین
this earthly round
زمین
real estate
زمین
earths
زمین
earth
زمین
aerospace
جو زمین
land
زمین
acre
زمین
ground surface
کف زمین
floors
کف زمین
terrain
زمین
ground
زمین
ground
کف زمین
nutation
اهتزاز زمین
saturated ground
زمین سیراب
pronely
روبه زمین
oblique compartment
زمین مورب
protective earthing
زمین محافظ
savanna
زمین هموار
shell
قشر زمین
occident
مغرب زمین
landward
بسوی زمین
shelling
قشر زمین
shells
قشر زمین
science of geology
زمین شناسی
scrub land
زمین بایر
profile line
نیمرخ زمین
neutral earth
زمین خنثی
territories
زمین ملک
playing court
زمین بازی
natural ground
زمین طبیعی
terrain
عوارض زمین
terrain
زمین ناحیه
site building
زمین زیربنا
terrain
نوع زمین
mool
زمین خشک
mixed graze
توام زمین
predial or prae
وابسته به زمین
routes
به زمین نشاندن
route
به زمین نشاندن
terrain
زمین عملیات
end
زمین حریف
basement
زیر زمین
territory
زمین ملک
ended
زمین حریف
geology
زمین شناسی
ends
زمین حریف
physical characteristics
خصوصیات زمین
lairds
صاحب زمین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com