Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
polder
زمین پست ساحلی که بوسیله سد بندی مزروع گردد
Other Matches
The earth moves round the sun .
زمین بدور خورشید می گردد
tideland
زمین ساحلی دستخوش جزرومد
fallow
غیره مزروع
grout stop
اب بندی بوسیله تزریق دوغاب
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
dragrope
طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود
neptunist
کسیکه عقیده داردکه خارههای پی در پی پوسته زمین بوسیله اب درست شده اند
shore patrol
انتظامات ساحلی یا گشتی ساحلی
stratification
تشکیل طبقات زمین چینه بندی
phytography
طبقه بندی گیاهان روی زمین گیاه شناسی توضیحی وتشریحی
contiguous zone
منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
defense coastal area
منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
beach diagram
طرح نمودار بارانداز ساحلی طرح نمودار قسمت ساحلی
coast pilot
کتاب راهنمای ساحلی راهنمای ساحلی
Mina-khani design
طرح میناخانی
[این طرح منسوب به شخصی به همین نام و اهل تبریز است. گل های بزرگ بکار رفته بصورت قرینه و بندی کل متن را در بر گرفته و بوسیله شبکه های لوزی شکل یا الماسی شکل به یکدیگر متصل می شوند.]
evaluation rating
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
He is looking for trouble.
دنبال شر می گردد
unsettling
آنچهباعثعصبانیتوخشمشما گردد
rool crush
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
offing
اب ساحلی
strandline
خط ساحلی
seasider
ساحلی
coastline
خط ساحلی
bridgehead line
خط سر پل ساحلی
inshore water
اب ساحلی
inshore
ساحلی
coastal
ساحلی
coastlines
خط ساحلی
beach head
سر پل ساحلی
bridge head
سر پل ساحلی
sea board
خط ساحلی
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
over the beach operations
عملیات ساحلی
costal frontier
مرز ساحلی
coastal route
مسیر ساحلی
marina
تفرجگاه ساحلی
coastal zone
منطقه ساحلی
coast defence
پدافند ساحلی
marinas
تفرجگاه ساحلی
sea dike
دیوار ساحلی
coastal patrol
گشتی ساحلی
beach exit
معبر ساحلی
shore boat
تاکسی ساحلی
beach face
کمربند ساحلی
dune
توده شن ساحلی
tidewater
خط ساحلی کشند اب
beach patrol
گشتی ساحلی
boat telephone
تلفن ساحلی
beach matting
کف پوش ساحلی
beach obstacle
مانع ساحلی
beach organization
یکان ساحلی
beach reserves
ذخایر ساحلی
littoral
ناحیه ساحلی
quay
دیوار ساحلی
quays
دیوار ساحلی
coastal frontier
حدود ساحلی
coastal artillery
توپخانه ساحلی
coast station
ایستگاه ساحلی
groyne
سد یا دیواره ساحلی
barrier light
نورافکن ساحلی
martello
قلعه ساحلی
cabotage
کشتیرانی ساحلی
cabotage
تجارت ساحلی
territorial sea
دریای ساحلی
beach erosion
فرسایش ساحلی
shore erosion
فرسایش ساحلی
beach exit
گذرگاه ساحلی
beach patrol
نگهبان ساحلی
inshore current
جریان اب ساحلی
foreshore
کمربند ساحلی
shore stablishment
تاسیسات ساحلی
foreshores
کمربند ساحلی
territorial waters
ابهای ساحلی
shorelines
خط ساحل یا خط ساحلی
shoreline
خط ساحل یا خط ساحلی
intermediate type submarine cable
کابل ساحلی
shore patrol
دژبان ساحلی
inshore water
ابهای ساحلی
landing craft
کرجی ساحلی
inshore current
جریانات ساحلی
land breeze
باد ساحلی
shore patrol
پلیس ساحلی
links
تپه ساحلی
coastguards
گارد ساحلی
coastguard
گارد ساحلی
inshorepatrol
گشتی ساحلی
covenant
که بین طرفین مبادله می گردد
covenants
که بین طرفین مبادله می گردد
He wont be back for another six months.
رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
reductase
دیاستازی که موجب تقلیل و حل گردد
Spint not against heaven,it will fall back in thy .
<proverb>
بر آسمان تف مکن,که به صورتت بر مى گردد .
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
word warp
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
rating
طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings
طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification
طبقه بندی
[درجه بندی]
فرش
cabotage
حمل ونقل ساحلی
beach flag
پرچم مشخصه ساحلی
beach dump
انبار موقت ساحلی
levee
دیواره ساحلی رودخانه
sanbar
دیوار شنی ساحلی
battalion landing team
تیم ساحلی گردان
cabotage
کشتی رانی ساحلی
coastal navigation, coasting
حمل و نقل ساحلی
coastal frontier
نوار مرزی ساحلی
beach group
گروه خدمات ساحلی
coastal route
راه ابی ساحلی
costal frontier
نوار مرزی ساحلی
beachmaster's unit
یکان لجستیک ساحلی
lido
میعادگاه قشنگ ساحلی
out port
ساحلی مورد استفاده سر پل
beach minefield
میدان مین ساحلی
beach matting
تور سیمی ساحلی
barrier reef
مرجان سنگ ساحلی
beach support area
منطقه پشتیبانی ساحلی
coaster
کشتی ویژه خط ساحلی
continental shelf
حد ساحلی فلات قاره
coasters
کشتی ویژه خط ساحلی
lidos
میعادگاه قشنگ ساحلی
Everything goes back to its origin .
<proverb>
باز گردد به اصل خود هر چیز .
dedication
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
dedications
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
cay
تخته سنگ ساحلی درجزیره
phalarope
مرغ ساحلی نوک دراز
beach reserves
ذخایر موجود دربارانداز ساحلی
coastal refraction
انعکاس ساحلی امواج رادیویی
coastel low
قوانین مربوط به ابهای ساحلی
littoral law
قوانین مربوط به ابهای ساحلی
piloting
ناوبری در کنار ابهای ساحلی
Goa
ایالتی ساحلی در غرب هندوستان
delay
دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
registers
ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
bargain hunter
کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد.
delays
دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
register
ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
registering
ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
delaying
دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
riffled
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
save all
چیزی که مانع زیان گردد پایه شمعدان
riffling
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffles
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
proteranthous
دارای گلهاییکه قبل از برگ فاهر گردد
It was inappropriate to make such a remark .
مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
riffle
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
Unless otherwise stated .
مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
cove
خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
offshore
دور از ساحل قسمت ساحلی دریا
coves
خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
surfbird
مرغ ساحلی سواحل اقیانوس ارام
beach unit
یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
shore party
گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
out and in
گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
When one door shuts another opens.
<proverb>
وقتى درى بسته مى شود در دیگرى باز مى گردد .
forces
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forcing
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
force
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
telescopic
دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
packaging
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
sea frontiers
مرزبانی دریایی پایگاه فرماندهی دفاع ساحلی
beach organization
یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
riviera
ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
layig up position
موضع یا اسکله مخصوص تهیه سرپل ساحلی
intracoastal sealift
سیستم حمل و نقل دریایی ساحلی در عملیات
willet
مرغ ساحلی درشت اندام شبیه لک لک یا ماهیخوار
in irons
نقص در تعیین سمت حرکت که در نتیجه قایق بعقب بر می گردد
circulating
ثبات حرکتی که خروجی آن از طریق یک حلقه بسته به ورودی آن بر می گردد
curved weft
[انتهای نخ پودی که به زیر تارهای انتهایی خم شده و محکم می گردد.]
progressive rebate
تخفیفی که با بالا رفتن حجم خرید به درصد ان افزوده می گردد
eds
وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد
annulus
دایرهای که بوسیلهء گردش یک دایره وراء محیط خودتشکیل گردد
asset
جمع دارایی شخص که بایستی بابت دیون او پرداخت گردد
defense classification
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
classifications
طبقه بندی رده بندی
lineaments
طرح بندی صورت بندی
lineament
طرح بندی صورت بندی
classification
طبقه بندی رده بندی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com