Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
linked subroutine
زیربرنامه پیوند یافته
Other Matches
linked
پیوند یافته
subprogram
زیربرنامه
hydrogen bonding
پیوند هیدروژنی
[ایجاد پیوند مولکولی توسط هیدروژن]
[در رنگرزی]
microprogram
هر دستور زبان اسمبلی کامپیوتر که با زیربرنامه اجرا شود
deffered entry
ورود به یک زیربرنامه که نتیجه خروج غیر مترقبه ازبرنامه میباشد که کنترل به ان منتقل شده است
deferred exit
انتقال کنترل به یک زیربرنامه در زمانی که قابل پیش بینی نبوده و حادثهای غیر مترقبه ان را مشخص میکند
structured programming
برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
finding
یافته
findings
یافته
depauperate
تقلیل یافته
full fledged
تکامل یافته
full-fledged
تکامل یافته
waney
کاهش یافته
instinct with life
روح یافته
nascent
پیدایش یافته
nee
تولد یافته
mature economy
تکامل یافته
organized
سازمان یافته
done
وقوع یافته
extended
تمدید یافته
glorified
تجلیل یافته
awakened
اگاهی یافته
past
پایان یافته
matched
تطبیق یافته
abroad
گسترش یافته
transmissive
انتقال یافته
generalized
تعمیم یافته
porrect
بسط یافته
transferred
انتقال یافته
tuned
وفق یافته
wany
کاهش یافته
expanded
بسط یافته
instinct with force
نیرو یافته
endrgized
انرژی یافته
allocated
اختصاص یافته
structured
ساخت یافته
deployed
گسترش یافته
installed
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
inserted
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
appointed
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
applied
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
deployed
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
due out
خاتمه یافته
downfallen
زوال یافته
reduced form
فرم تقلیل یافته
systematized delusions
هذیانهای نظام یافته
structured english
انگلیسی ساخت یافته
structured design
طراحی ساختار یافته
find
چیز یافته مکشوف
redivivus
تولد تازه یافته
elaborated code
رمز بسط یافته
twice born
تولدتازه روحانی یافته
developed contries
ممالک توسعه یافته
organising
بازار سازمان یافته
organize
بازار سازمان یافته
finds
چیز یافته مکشوف
reborn
تولد تازه یافته
organises
بازار سازمان یافته
reduced mass
جرم کاهش یافته
structured walkthroughs
بررسیهای ساخت یافته
development system
سیستم توسعه یافته
organizing
بازار سازمان یافته
organizes
بازار سازمان یافته
sort merge program
پردازش تعمیم یافته
endarch
از مرکزبخارج امتداد یافته
bimanual
بادودست انجام یافته
generalized coordinates
مختصات تعمیم یافته
allopatric
بتنهایی وقوع یافته
mature soil
خاک تکامل یافته
centralized design
طراحی تمرکز یافته
mature economy
اقتصاد رشد یافته
generalized force
نیروی تعمیم یافته
diminished
[قوس تقلیل یافته]
inning
زمین باز یافته
extended memory
حافظه توسعه یافته
organized market
بازار سازمان یافته
extended precision
دقت توسعه یافته
formatted display
نمایش شکل یافته
contd
مخفف ادامه یافته
generalized routine
روال تعمیم یافته
diminished
: تقلیل یافته کاسته
salvaged
اموال نجات یافته از خطر
salvages
اموال نجات یافته از خطر
salvaging
اموال نجات یافته از خطر
less developed countries
کشورهای کمتر توسعه یافته
generalized planning
برنامه ریزی تعمیم یافته
human oriented language
زبان ارایش یافته بشری
content addressed
نشامی یافته از روی محتوی
reborn
تغییر حالت روحانی یافته
ramus
قسمت بر امده واطاله یافته
extended character set
مجمگعه کاراکترهای توسعه یافته
ranker
افسر ترفیع یافته افسرصفی
fully formed character
کاراکتر تمام شکل یافته
extendeo core
حافظه چنبرهای توسعه یافته
generalized function
تابع تعمیم یافته
[ریاضی]
crumblings
فاسد شده زوال یافته
generalized inhibitory potential
پتانسیل بازداشتی تعمیم یافته
generalized reinforcer
تقویت کننده تعمیم یافته
salvage
اموال نجات یافته از خطر
Distribution
تابع تعمیم یافته
[ریاضی]
structures coding
برنامه نویسی ساخت یافته
completed
خاتمه یافته یا کامل شده
completes
خاتمه یافته یا کامل شده
completing
خاتمه یافته یا کامل شده
the developed world
جهان توسعه یافته
[پیشرفته]
well ordered
بنحو اکمل انجام یافته
regenerate
زندگی تازه و روحانی یافته
regenerating
زندگی تازه و روحانی یافته
regenerated
زندگی تازه و روحانی یافته
complete
خاتمه یافته یا کامل شده
regenerates
زندگی تازه و روحانی یافته
That is despised which is cheaply obtained.
<proverb>
ارزان یافته خوار است .
structured programming
برنامه نویسی ساخت یافته
zonule
پیوند
bonding
پیوند
inosculation
رگ پیوند
ligature
خط پیوند
merging
پیوند
grafts
پیوند
graft
پیوند
grafted
پیوند
anastomosis
پیوند
connection
پیوند
inosculation
پیوند رگ ها
imping
پیوند
slurred
پیوند
slurring
پیوند
slurs
پیوند
consociation
پیوند
connexion
پیوند
connexions
پیوند
link
پیوند
colligation
پیوند
syntheses
پیوند
synthesis
پیوند
relation
پیوند
ligaments
پیوند
ligament
پیوند
graftage
پیوند
grafter
پیوند زن
slur
پیوند
unrelated
بی پیوند
grafting
پیوند
strapping
پیوند
associates
هم پیوند
associated
هم پیوند
hyphens
پیوند
transplantation
پیوند
associate
هم پیوند
linkages
پیوند
hyphen
پیوند
nexus
پیوند
associating
هم پیوند
linkage
پیوند
bond
پیوند
structured flowchart
نمودار گردش کار ساخت یافته
substantiative
بادلیل اثبات شده تجسم یافته
generations
توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
generation
توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
deployed
مستقر گسترش یافته در روی زمین
ox man
کسیکه در دانشگاه OXFORDپرورش یافته است
developed market economy countries
کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
after image
یک کپی از داده که تغییر یافته است.
newton
محدوده PDAتوسعه یافته توسط Apple
airborne
بوسیله هوا نقل وانتقال یافته
abended
خاتمه یافته بطور غیر عادی
new born
زاییده شده تازه تولد یافته
blasetocyst
جنین تکامل یافته حیوانات پستاندار
single bond
پیوند یگانه
mesalliance
پیوند ناجور
syndesmosis
پیوند رباطی
synchondrosis
پیوند غضروفی
eye splice
پیوند چشمی
single bond
پیوند ساده
outcrossing
پیوند دو نژاد
electrovalent bond
پیوند الکترووالانسی
engraft
پیوند زدن
equatorial bond
پیوند استوایی
dynamic link
پیوند پویا
root graft
پیوند ریشهای
sailmaker splice
پیوند چادردوز
doubly linked
با پیوند مضاعف
double bond
پیوند دوگانه
short splice
پیوند کوتاه
splicer
پیوند دهنده
syntropy
پیوند سالم
radio link
پیوند رادیویی
metallic bond
پیوند فلزی
polar bond
پیوند قطبی
peptide linkage
پیوند پپتیدی
mismarriage
پیوند نامناسب
peptide bond
پیوند پپتیدی
multiple bond
پیوند چندگانه
multivincular
بسیار پیوند
neural bond
پیوند عصبی
ogee
منحنی پیوند
organ transplantation
پیوند عضو
osteoplasty
پیوند استخوانی
underpass approach
نشیب پیوند
underpass approach
سرازیری پیوند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com