English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 75 (8 milliseconds)
English Persian
it served as a precedent سابقه شد
Search result with all words
old hand ادم با سابقه و مجرب
old hands ادم با سابقه و مجرب
unheard بی سابقه توجه نشده
background سابقه
backgrounds سابقه
precedent سابقه داشتن
precedent سابقه
precedents سابقه داشتن
precedents سابقه
squall باد بی سابقه وشدید
squalls باد بی سابقه وشدید
histories سابقه پیشینه
history سابقه پیشینه
antecedent سابقه
antecedents سابقه
seeded بازیکن سابقه دار
record صورت جلسه سابقه
record سابقه
record مدرک کتبی سابقه
record سابقه مدرک
precedence امتیاز سابقه
unprecedented بی سابقه
unprecedentedly بی سابقه
infamy افتضاح سابقه بد
case histories سابقه مرض ودرمان
case history سابقه مرض ودرمان
acquaintance سابقه
acquaintances سابقه
shaft سابقه
shafts سابقه
past سابقه
form سابقه فعالیت اسب
formed سابقه فعالیت اسب
forms سابقه فعالیت اسب
context سابقه
contexts سابقه
prehistory سابقه
intellect سابقه
intellects سابقه
unheard of بی سابقه کس نشنیده
bad record سوء سابقه
ensample سابقه
freedom from evil record عدم سو سابقه
grey headed سابقه دار
histogram سابقه نما
honorable discharge ترخیص با سابقه خدمت مجدانه
known to the police دارای سابقه در شهربانی
perpetual stock record سابقه دائمی موجودی انبار
precedency امتیاز سابقه
precedented سابقه دار
precedential سابقه شو
precedential سابقه درست کن
record of service سابقه خدمت
scape سابقه
scape سابقه پر
stare decisis قاعده سابقه
stare decisis قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
stock record سابقه موجودی
there is no precedent for this این چیز سابقه ندارد
vendor rating رده بندی فروشندگان براساس سابقه انها
we cannot trace the petitioner نمیتوانم سابقه عرضحال دهنده را پیدا کنم
track record سابقه
track records سابقه
To be an old hand at something. درکاری سابقه وتجربه داشتن
To set(create,establish)a precedent. ایجاد سابقه کردن
It is quite unprecedented. بی سابقه است ( سابقه ندارد )
It is base on a precedent. مسبوق به سابقه است
He has a poor service record in this company. دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
dye analysis [آنالیز کردن رنگینه های بکار رفته در فرش جهت تعیین طول عمر فرش و سابقه تاریخی نوع رنگینه]
Khotan rug فرش ختن [این شهر در جنوب ترکستان چین واقع می باشد و سابقه سیصد ساله در فرش بافی دارد. اکثر لچک های ترنجی را منسوب به این منطقه می دانند و از پودهای پشمی و گاه نخ های زربفت در طرح ها استفاده می شود.]
Tibet تبت [این ناحیه با کشورهای چین، هند و نپال همسایه بوده و فرش آن بیشتر تحت تاثیر چین قرار داشته است.سابقه فرش بافی در آن حدود سیصد سال می باشد. نقش ببر از طرح های اصلی فرش تبت است.]
Ushak medallion ترنج عشاق [این ترنج مربوط به شهری به همین نام در ترکیه است که دارای سابقه پانصد ساله در بافت فرش است.]
as never before <adv.> بطور بی سابقه
as much as never before <adv.> به اندازه بی سابقه
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com