Dictiornary-Farsi | ساخته شده از روی عجله بدساخته شده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
hay wire	ساخته شده از روی عجله بدساخته شده


Other Matches

cost plus contracts	قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
productions	ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
production	ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
modular construction	ساختمان پیش ساخته ساختمان با بلوک پیش ساخته
hurriedness	عجله
hurry	عجله
posts	عجله
posted	عجله
post-	عجله
hustled	عجله
haste	عجله
hurrying	عجله
hastiness	عجله
speed	عجله
speeding	عجله
speeds	عجله
in a hurry	در عجله
forwardness	عجله
post	عجله
hustle	عجله
snap	عجله
snapped	عجله
snapping	عجله
snaps	عجله
hasty	با عجله
hurries	عجله
unhurried	بی عجله
unhurriedly	بی عجله
hustles	عجله
hustling	عجله
birr	عجله وسرعت
to make a hurry	عجله کردن
busks	عجله کردن
hurries	عجله کردن
festinate	عجله کردن
hurry	عجله کردن
hurrying	عجله کردن
expeditious	از روی عجله
expedience	عجله کارمهم
hie	عجله کردن
hold hard	عجله نکنید
in a rush <idiom>	عجله داشتن
I'm in a hurry.	من عجله دارم.
I'm in a hurry.	من عجله دارم
take your time	عجله نکن
to be pressed for time	عجله داشتن
in a hurry <idiom>	عجله داشتن
step on the gas <idiom>	عجله کردن
hurry up	عجله کنید
hying	عجله کردن
in a hurried state	در حال عجله
get one's rear in gear <idiom>	عجله کردن
make a hurry	عجله کنید
shuffle off	به عجله برداشتن
speeder	عجله کننده
stour	کشمکش عجله
to make haste	عجله کردن
get a move on <idiom>	عجله کردن
get cracking <idiom>	عجله کردن
step on it <idiom>	عجله کردن
to be under deadline pressure	عجله داشتن
busking	عجله کردن
busked	عجله کردن
expediency	عجله کارمهم
haste	عجله کردن
precipitous	از روی عجله
hotfoot	عجله کردن
busk	عجله کردن
sketchier	از روی عجله ناقص
he is in a hurry to go	عجله دارد برفتن
one-two <idiom>	عجله کار شیطونه
Why all this rush ?	عجله ات برای چیست ؟
sketchy	از روی عجله ناقص
I am in a great hurry . I am pressed for time .	خیلی عجله دارم
make a beeline for something <idiom>	با عجله به جایی رفتن
Hurry up !Step on it ! Come on!	یا الله عجله نکن !
sketchiest	از روی عجله ناقص
sketchily	از روی عجله ناقص
snatchy	با عجله انجام شده
to shake a leg <idiom>	عجله کردن [اصطلاح روزمره]
i am in a hurry for it	عجله دارم یا در شتاب هستم
Come on, shake a leg!	عجله بکن! [اصطلاح روزمره]
jotting	چیزیکه با عجله نوشته شده
throw together <idiom>	عجله داشتن ومراقب نبودن
rushed	حمله کردن هجوم با عجله
We rushed ( hurried ) back to the train station.	با عجله بر گشتیم ایستگاه قطار
rush	حمله کردن هجوم با عجله
rushing	حمله کردن هجوم با عجله
take one's time <idiom>	انجام کاری بدون عجله
slap together <idiom>	به عجله وبی مراقبت واداشتن
get a wiggle on <idiom>	عجله کردن با شتاب رفتن
Get a move on!	یکخورده عجله بکن! [اصطلاح روزمره]
spot check	سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot checks	سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
to skive off early [British English]	با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
to decamp	با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
I'll get there when I get there. <proverb>	حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
There is no hurry , there is plenty of time .	عجله نکنید وقت زیاد داریم
framed	ساخته
wrought	ساخته
rush	برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rushed	برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rushing	برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
prefabricate	پیش ساخته
officinal	ساخته واماده
precast	پیش ساخته
artificalism	ساخته پنداری
irowork	اهن ساخته
manufactured head	سر ساخته شده
hand made	ساخته دست
haniwork	دست ساخته
simulated	شبیه ساخته
prefabs	پیش ساخته
prefab	پیش ساخته
bamboos	ساخته شده از نی
bamboo	ساخته شده از نی
i do not have it in me	از من ساخته نیست
paved ford	گدار ساخته
it is made	ساخته میشود
pucka	ساخته شده
self constituted	خود ساخته
ruled surface	سطح خط ساخته
made	ساخته شده
immature	نیم ساخته
self formed	خود ساخته
makable	ساخته شدنی
pukka	ساخته شده
fecit	ساخته است
self made	خود ساخته
soi disant	خود ساخته
self-made	خود ساخته
prefabricated	پیش ساخته
marmoreal	ساخته شده از مرمر
tubular	ساخته شده ازلوله
india rubbers	ساخته شده از لاستیک
high wrought	با استادی ساخته شده
wolframic	ساخته شده ازتنگستن
modular design	مدل پیش ساخته
marmorean	ساخته شده از مرمر
man made	ساخته دست انسان
india rubber	ساخته شده از لاستیک
zipgun	طپانچه دست ساخته
intermediate product	محصول نیم ساخته
man-made	ساخته دست انسان
it is made	ساخته شده است
unregenerated	دوباره ساخته نشده
unregenerate	دوباره ساخته نشده
cellulosic	ساخته شده از سلول
teacher made test	ازمون معلم ساخته
built up beam	تیر ساخته شده
build up beam	تیر ساخته شده
finished goods	کالاهای ساخته شده
synthetic tar	قطران باز ساخته
stanchion	ستون پیش ساخته
blueprint	نقشه پیش ساخته
blueprints	نقشه پیش ساخته
pre fabricated	پیش ساخته شده
pre cast concrete	بتن پیش ساخته
fabrication	کالاهای ساخته شده
heparin	که در کبد ساخته میشود
semi finished goods	کالاهای نیمه ساخته
sapphirine	ساخته شده ازیاقوت کبود
pinwale	ساخته شده ازالیاف باریک
sculpturesque	ساخته شده بشکل مجسمه
alligator	ساخته شده ازپوست تمساح
spar bridge	پل ساخته شده ازگرده چوب
modular design	مدل ساختمانی پیش ساخته
whole wheat	ساخته شده از گندم ساییده
Who has composed this tune?	این آهنگ راکی ساخته ؟
piragua	ساخته شده ازتنه درخت
plate girder	تیر ساخته شده از تسمه
on site concrete	بتن ساخته شده در کارگاه
ice crete	بتون یک پارچه یا پیش ساخته
reed	قصب ساخته شده ازنی
boxes are made of wood	جعبه ها از چوب ساخته میشوند
alligators	ساخته شده ازپوست تمساح
slatted	ساخته شده از تکههای باریک
broadloom	ساخته شده درکارگاه وسیع
half timber	ساخته شده از الوار کوتاه
wooden	از چوب ساخته شده خشن
fictile	فرف سفالی ساخته شده از گل
gimmal	ساخته شده از حلقههای تودرتو
home-made <adj.>	در خانه ساخته [تهیه] شده
rebuilds	چیز دوباره ساخته شده
rebuild	چیز دوباره ساخته شده
finish stock	موجودی کالای ساخته شده
herbal	ساخته شده از علف وگیاه
icehouse	خانه وساختمان ساخته شده از یخ
wickerwork	ساخته شده از ترکه سبدسازی
originals	آنچه اول استفاده یا ساخته شود
alpaca	پارچهء ساخته شده ازپشم الپاکا
original	آنچه اول استفاده یا ساخته شود
trabeated	ساخته شده بوسیله تیرهای افقی
trabeation	ساخته شده بوسیله تیرهای افقی
collapsible form work	قالب قطعات پیش ساخته بتونی
site concrete	بتنی که در پای کار ساخته شود
oaken	ساخته شده از چوب بلوط بلوطی
waxen	ساخته شده از موم مومی شکل
orthogonal	ساخته شده از پارامترها یا بخشهای مستقل
one address computer	دستور ساخته شده از اپراتور و آدرس