Dictiornary-Farsi | ساخت وپاخت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 210 (10 milliseconds)

English	Persian
graft	ساخت وپاخت
grafted	ساخت وپاخت
grafts	ساخت وپاخت
collusion	ساخت وپاخت
covin	ساخت وپاخت


Search result with all words

collude	ساخت وپاخت کردن
colluded	ساخت وپاخت کردن
colludes	ساخت وپاخت کردن
colluding	ساخت وپاخت کردن
To collude with someone . to be in league with someone.	با کسی روی هم ریختن (تبانی کردن ؟ساخت وپاخت کردن )
Other Matches

to play booty	تبانی یاساخت وپاخت کردن
work in progress	کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
work in process	کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
Visual Basic	ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
os/	سیستم عامل چندکاره برای کامپیوترهای PC ساخت IBM و ماکروسافت که ساخت آن توسط IBM ادامه دارد تا تغییری در ویندوز ماکروسافت باشد
performances	ساخت
performance	ساخت
designs	ساخت
design	ساخت
texture	ساخت
formation	ساخت
manufactory	ساخت
textures	ساخت
manufacturing	ساخت
construction	ساخت
compositions	ساخت
make-up	ساخت
making	ساخت
form	ساخت
formed	ساخت
forms	ساخت
conformation	ساخت
fecit	ساخت
constructions	ساخت
generation	ساخت
generations	ساخت
make up	ساخت
invenit	ساخت
habitus	ساخت
composition	ساخت
synthesis	ساخت
syntheses	ساخت
built	ساخت
substandard	بد ساخت
structuring	ساخت
structure	ساخت
structures	ساخت
workmanship	ساخت
manufactures	ساخت
unstructured	بی ساخت
fabrication	ساخت
manufactured	ساخت
manufacture	ساخت
field strcture	ساخت میدانی
factory order	سفارش ساخت
family structure	ساخت خانواده
structuralism	ساخت گرایی
home-made	ساخت میهن
group structure	ساخت گروهی
reticular formation	ساخت شبکهای
formatio reticularis	ساخت شبکهای
collusion	ساخت و پاخت
file structure	ساخت پرونده
block structure	ساخت کندهای
deep structure	ژرف ساخت
american make	ساخت امریکایی
agro industry	کشت و ساخت
affect structure	ساخت عاطفه
block structured	با ساخت کندهای
capital structure	ساخت سرمایه
class structure	ساخت طبقاتی
covinous	ساخت وپاختی
data structure	ساخت داده ها
dynamic structure	ساخت پویا
tree structure	ساخت درختی
production process	روند ساخت
structuralist	ساخت گرای
structuralists	ساخت گرای
power structure	ساخت قدرت
population structure	ساخت جمعیت
phrase structure	با ساخت عبارتی
personality structure	ساخت شخصیت
production cost	ارزش ساخت
production time	زمان ساخت
program structure	ساخت برنامه
unstructured interview	مصاحبه بی ساخت
control structure	ساخت کنترل
tectonics	زمین ساخت
tectonic	زمین ساخت
well made	خوش ساخت
social strcture	ساخت اجتماعی
simple structure	ساخت ساده
prototyping	ساخت یک نمونه
perceptual structure	ساخت ادراکی
newmade	تازه ساخت
manufacturing	صنعت ساخت
design and construction	طراحی و ساخت
manufacturing process	فرایند ساخت
machine made	ساخت ماشین
latent structure	ساخت نهفته
infra structure	زیر ساخت
homemade	ساخت میهن
home made	ساخت بومی
static structure	ساخت ایستا
manufacture cost	ارزش ساخت
manufacture process	فرایند ساخت
new buit	تازه ساخت
new built	تازه ساخت
mental structure	ساخت ذهنی
market structure	ساخت بازار
manufacturing process	پویش ساخت
manufacturing cost	هزینه ساخت
manufacture process	فراگرد ساخت
home made	ساخت داخلی
elaborates	ساخت استاد
makes	ساخت ترکیب
building blocks	کنده ساخت
production	ارائه ساخت
structured	ساخت یافته
productions	ارائه ساخت
makes	ساختمان ساخت
man-made	ساخت بشر
structures	ساختار ساخت
structure	ساختار ساخت
makes	رسیدن به ساخت
elaborating	ساخت استاد
elaborate	ساخت استاد
building block	کنده ساخت
man made	ساخت بشر
structured	دارای ساخت
elaborated	ساخت استاد
make	ساختمان ساخت
make	رسیدن به ساخت
make	ساخت ترکیب
rebuild	تجدید ساخت
workmanship	کار ساخت
shopped	محل ساخت
shop	محل ساخت
reconstituting	تجدید ساخت
assembly	نصب ساخت
reconstitutes	تجدید ساخت
confections	ترکیب ساخت
reconstituted	تجدید ساخت
reconstitute	تجدید ساخت
confection	ترکیب ساخت
structuring	ساختار ساخت
shops	محل ساخت
brand name	علامت ساخت
rebuilds	تجدید ساخت
brand names	علامت ساخت
forbade	نا مقدور ساخت
structured interview	مصاحبه ساخت دار
Intel	بیتی ساخت intel
structured walkthroughs	بررسیهای ساخت یافته
structured english	انگلیسی ساخت یافته
What can't be cured must be endured. <idiom>	باید سوخت و ساخت.
structural psychology	روانشناسی ساخت گرا
it occasioned his death	مرگ اورافراهم ساخت
brick	آجر [ساخت و ساختمان]
productions	سرعت ساخت محصول
man made goods	کالاهای ساخت بشر
clinker	آجر [ساخت و ساختمان]
brick-bat	آجر [ساخت و ساختمان]
man made wealth	ثروت ساخت بشر
clay brick	آجر [ساخت و ساختمان]
make or buy decision	تصمیم به ساخت یاخرید
claybrick	آجر [ساخت و ساختمان]
constructed	ایجاد کردن ساخت
manufactures	عمل اوردن ساخت
productions	کنترل ساخت یک محصول
style	ساخت [سازمانی یا سیستمی]
design	ساخت [سازمانی یا سیستمی]
development order	دستور ساخت اماد
layout	ساخت [سازمانی یا سیستمی]
packaging	ساخت [سازمانی یا سیستمی]
make-up	ساخت [سازمانی یا سیستمی]
manufactured	عمل اوردن ساخت
manufacture	عمل اوردن ساخت
construct	ایجاد کردن ساخت
constructs	ایجاد کردن ساخت
constructing	ایجاد کردن ساخت
productions	عمل اوری ساخت
production	سرعت ساخت محصول
he betray himself	او خودرا رسوا ساخت
the lord will provide	خداوسیله خواهد ساخت
fabrication	ساختمان طرز ساخت
production	عمل اوری ساخت
glandulation	ترکیب و ساخت غدد
production	کنترل ساخت یک محصول
You cannot make bricks without straw. <proverb>	بى کاه نتوان خشت ساخت .
brick	آجر سفالی [ساخت و ساختمان]
aircraft company	شرکت ساخت هواپیما [اقتصاد]
claybrick	آجر سفالی [ساخت و ساختمان]
clinker	آجر سفالی [ساخت و ساختمان]
flying facade	[ساخت نیمه چوبی کاذب]
plummet	شاقول [ابزار] [ساخت و ساختمان]
structures coding	برنامه نویسی ساخت یافته
plumb bob	شاقول [ابزار] [ساخت و ساختمان]
reproducibility	قابلیت ساخت یاتولید مجدد
structured programming	برنامه نویسی ساخت یافته
plumbline	شاقول [ابزار] [ساخت و ساختمان]
silk manufactures of home	کالاهای ابریشمی ساخت میهن
production	ساخت مواد برای فروش
file structure	ساخت پرونده ساختمان فایل
barrow [wheelbarrow]	فرقون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
wheel barrow	فرقون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
weheelbarrow	فرقون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
barrow [wheelbarrow]	فرغون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
productions	ساخت مواد برای فروش
construction costs	هزینه های ساخت و ساز