Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
naive
ساده لوحانه بدون دقت
Other Matches
simple design
طرف کف ساده
[هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
mirror carpet
طرح آینه
[در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
au naturel
ساده و بدون چاشنی
flat weave
بافت ساده و بدون پرز
airman basic
سرباز ساده و بدون درجه نیروی هوایی
basic
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
structure
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structures
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
without any reservation
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
independently
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand
بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed
بدون اضطراب بدون کشش
unbranched
بدون انشعاب بدون شعبه
achylous
بدون کیلوس بدون قیلوس
daff
ساده دل
idiot
ساده
idiots
ساده
sheepishly
ساده دل
simpleminded
ساده دل
simplex
ساده
artless
ساده
untutored
ساده
sheepish
ساده دل
fraudless
ساده
fructose
ساده
simple minded
ساده دل
cleans
ساده
incomplex
ساده
fanciless
ساده
plain
ساده
plainer
ساده
plainest
ساده
incomposite
ساده
plains
ساده
explicit
ساده
cleanest
ساده
cleaned
ساده
clean
ساده
taffetized
ساده
clodhopper
ساده
clodhoppers
ساده
unaadorned
ساده
unceremonious
ساده
unceremoniously
ساده
charmless
ساده
unmeaning
ساده
simple
ساده دل
inexpensive
ساده
positive
ساده
unaffected
ساده
slickest
ساده
slick
ساده
baldest
ساده
balder
ساده
frugal
ساده
semplice
ساده
unassuming
ساده
downright
ساده
simplest
ساده دل
simple
ساده
simpler
ساده
simpler
ساده دل
plain hearted
ساده دل
simple hearted
ساده دل
naive
ساده
simplistic
ساده
simplest
ساده
homespun
ساده
seemly
<adj.>
ساده دل
naif
ساده
bald
ساده
good-humored
ساده دل
expansive
<adj.>
ساده دل
free spoken
ساده گو
baldly
ساده
innocent
<adj.>
ساده دل
conversable
<adj.>
ساده دل
simple-hearted
<adj.>
ساده دل
unsophisticated
ساده
freestanding
ساده
infrugal
غیر ساده
goofs
ادم ساده
unskilled worker
کارگر ساده
natively
بطور ساده
clean bill
برات ساده
dupe
ساده لوح
duped
ساده لوح
basic circuit
مدار ساده
booby
ساده لوح
phoneme
صدای ساده
cats paw
ساده لوح
martin
ساده لوح
book keeping by single e.
دفترداری ساده
naivete
ساده لوحی
sketch
طرح ساده
perfect gazes
گازهای ساده
unfigured
بی صورت ساده
overhand knot
گره ساده
king post truss
خرپای ساده
naive
ساده لوح
deck hand
ملوان ساده
reduction
ساده سازی
phonemes
صداهای ساده
ingenuous
صاف و ساده
oafs
ساده لوح
empirical formula
فرمول ساده
oaf
ساده لوح
dupable
ساده لوح
noddy
ساده لوح
simplifying
ساده سازی
simplifying
ساده کردن
dupes
ساده لوح
deck hands
ملوان ساده
simplifies
ساده کردن
simplifies
ساده سازی
simplify
ساده کردن
simplify
ساده سازی
duping
ساده لوح
reductions
ساده سازی
candid
صاف و ساده
simple-minded
ساده لوح
underhand service
سرویس ساده
simple structure
ساخت ساده
simple shear
برش ساده
simple schizophrenia
اسکیزوفرنی ساده
open and shut
ساده واضح
simple parry
دفاع ساده
simple oscillator
نوسانگر ساده
sementem
معنی ساده
simple correlation
همبستگی ساده
reducible
ساده شدنی
simplifications
ساده سازی
lamblike
ساده لوح
primitive
شکل ساده
open-and-shut
ساده واضح
simple distillation
تقطیر ساده
simple truss
خرپای ساده
simpleminded
ساده لوح
simple stress
تنش ساده
simple attack
حمله ساده
simple average
میانگین ساده
simple beam
تیره ساده
simple beam
تیر ساده
credulous
ساده لوح
fall guys
ساده لوح
fall guy
ساده لوح
simple bending
خمش ساده
simple compression
فشار ساده
ingenue
دختر ساده
primary cell
پیل ساده
lamblkin
ساده لوح
single bond
پیوند ساده
single entry
حسابداری ساده
smpleton
ساده لوح
soft eye
چشمی ساده
sot
ساده لوح
goofed
ادم ساده
plain-clothes
ساده پوش
plain clothes
ساده پوش
goofing
ادم ساده
two time
دو حرکت ساده
plain flap
فلپ ساده
clean collection
وصولی ساده
clean bill of lading
بارنامه ساده
single bevel but weld
جوش لب به لب "وی " ساده
simplex channel
مجرای ساده
simplification
ساده سازی
simple eye
چشم ساده
simple fraction
کسر ساده
plain weave
بافت ساده
plain rib
تیغه ساده
simple magnet
مغناطیس ساده
simple mean
میانگین ساده
simple minded
ساده لوح
goof
ادم ساده
simplex transmission
مخابره ساده
plain paper
کاغذ ساده
simplifcation
ساده سازی
simplifier
ساده کننده
pick wickian
ساده بی تکلف
sketch
نقشه ساده
plain design
طرح کف ساده
navvy
کارگر ساده
lamb
ادم ساده
navvies
کارگر ساده
simpletons
ساده لوح
simpleton
ساده لوح
bared
ساده اشکار
gobemouche
ساده لوح
sketches
نقشه ساده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com