English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 49 (3 milliseconds)
English Persian
management سازماندهی
managements سازماندهی
Other Matches
deal سازماندهی کردن
reorganizing سازماندهی مجدد
reorganized سازماندهی مجدد
reorganizes سازماندهی مجدد
reorganised سازماندهی مجدد
reorganises سازماندهی مجدد
reorganising سازماندهی مجدد
organizations تشکیلات سازماندهی
organization تشکیلات سازماندهی
reorganization سازماندهی مجدد
management هدایت یا سازماندهی
deals سازماندهی کردن
managements هدایت یا سازماندهی
organisations تشکیلات سازماندهی
reorganize سازماندهی مجدد
data set organization سازماندهی مجموعه داده ها
structures نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
structure نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
structuring نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
planning سازماندهی نحوه انجام کاری
structuring ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
structures ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
structure ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
databases روش سازماندهی و ایجاد پایگاه داده ها
database روش سازماندهی و ایجاد پایگاه داده ها
dsorg Organization Set Data سازماندهی مجموعه داده ها
entrepremership اداره و سازماندهی فعالیتهای تجاری یا مقاطعه کاری
overhead کد اضافی که برای سازماندهی برنامه باید ذخیره شود
hierarchical communications system روش ذخیره سازی و سازماندهی فایلها روی دیسک
HFS روش ذخیره سازی و سازماندهی فایل ها روی دیسک
coordination سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
coordinate سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
defragmentation سازماندهی مجدد فایل ها روی شیاری دیسک سخت به صورت پیاپی
minimal tree درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
scheduler برنامهای که استفاده از CPU یا وسایل جانبی را که توسط چندین کاربر اشتراکی هستند را سازماندهی میکند
roundest روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند
round روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند
activity روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
dp پردازش روی داده برای تولید اطلاعات مفید یا مرتب کردن و سازماندهی فایلهای داده
activities روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
hypertext سیستم سازماندهی اطلاعات کلمات مشخص در اتصال متن به متنهای دیگر و نمایش متن پس از انتخاب کلمه
directories روش سازماندهی فایلهای ذخیره شده روی دیسک دایرکتوری حاوی گروهی از فایل ها یا زیر دایرکتوری ها است
directory روش سازماندهی فایلهای ذخیره شده روی دیسک دایرکتوری حاوی گروهی از فایل ها یا زیر دایرکتوری ها است
garbage سازماندهی مجدد و حذف فایلهای داده و رکوردهای نالازم . پاک کردن بخشی از حافظه برنامه یا داده اش که استفاده نمیشود
hierarchy روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchies روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
one level address سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com