English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
e c s c (european coal & steel commissio سازمان متشکل ازنمایندگان بلژیک
Other Matches
nordic council شورای اسکاندیناوی مجمع متشکل ازنمایندگان دانمارک
central treaty organization سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
ibi Informatics of IntergovermentalBureauسازمانی متشکل از اعضای سازمان ملل UNESCO یانمایندگی سازمان ملل متحد
western european union اتحادیه اروپای غربی اتحادیه متشکل از انگلستان بلژیک فرانسه
bilateral infrastructure سازمان داخلی متشکل ازاعضای دو جانبه تشکیلات دوجانبه
european atomic energy community جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
brucsels treaty organization سازمان پیمان بروکسل پیمان دفاعی منعقده بین بلژیک و بریتانیا و فرانسه وهلند و لوکزامبورگ در 8491
Common Market بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
locarno treaty بلژیک و فرانسه به سال 5291 که ضمن ان بلژیک فرانسه و المان حفظ مرزهای موجود را تضمین کردند و المان حالت غیرنظامی "راینلند" را تعهد نمود
sub domain سطح دوم آدرس دهی در اینترنت که مربوط به نام سازمان در یک سازمان بزرگتر است
Common Market بلژیک
Belgium بلژیک
secret police سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
belgian اهل بلژیک
Brussels بروکسل پایتخت بلژیک
kongolese اهل کونگوی بلژیک
Bruxelles بروکسل پایتخت بلژیک
central treaty organization پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
economic and social council شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
international labour organization سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
structure سازمان سازمان دادن
structuring سازمان سازمان دادن
structures سازمان سازمان دادن
apparatus [machinery] سازمان [سازمان اداری ]
benelux اتحادیه گمرکی بلژیک و هلند و لوکزامبوزگ که کم کم معنی شخصیتهای حقوقی این سه کشور را نیزبه خود گرقته است
organized متشکل
formant متشکل
organises متشکل کردن
organising متشکل کردن
organize متشکل کردن
organizing متشکل کردن
unaligned غیر متشکل
endarch متشکل در خارج
organizes متشکل کردن
reorganised دوباره متشکل کردن
reorganize دوباره متشکل کردن
reorganising دوباره متشکل کردن
reorganized دوباره متشکل کردن
reorganises دوباره متشکل کردن
bitty متشکل از قطعات ریز
reorganizing دوباره متشکل کردن
gimmal متشکل ازقطعات مرتبط
reorganizes دوباره متشکل کردن
party دسته متشکل جمعیت
stanzaic متشکل از چند بند شعر
nation state حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت
nation-state حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت
tetraspore گروهی متشکل ازچهار هاگ
geodesic dome گنبد متشکل ازسطوح هندسی
council of entent متشکل از جمهوریهای افریقایی داهومی
nation-states حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت
diarchy سیستم حکومت متشکل از دو رکن مستقل
lignocellulose مواد سلولزی متشکل بافتهای چوبی
beam column framing ساختمان با قابهای متشکل ازتیر و ستون
jo bolt نوعی پرچ با دندانههای داخلی متشکل از سه قسمت
recombinant موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
craft union اتحادیه متشکل از متخصصین فن یاصنعت یا حرفه خاص
DNA double helix [یک ساختار دو رشته ایی متشکل از ۴ نوکلئوتید است. ]
association for women in computing متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
tour de france مسابقه تور دو فرانس بمسافت 0004 کیلومتر در12 روز که دوچرخه سواران از کشورهای فرانسه بلژیک اسپانیا ایتالیا المان و سویس می گذرند و از سال 3091پایه گذاری شده و اغلب مسیرکوهستانی است
master slave computer system یک سیستم کامپیوتری متشکل از یک کامپیوتر اصلی متصل شده به یک یا چندین کامپیوترکارپذیر
wrap round engine موتور توربوجت متشکل ازقسمت مرکزی ان که با کانال رم جت مجزایی احاطه شده است
capacitor intel filter شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
cellulose nitrate ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درمواد منفجره دوپها وپلاستیکهای ساختمانی بکارمیرود
reed valve شیری متشکل از ورقه فولادی نازکی که جریان یکطرفه سیال را سبب میشود
rollpin پینی متشکل از طومارهای فنرهای پیچیده فولادی که به عنوان محور لولا بکار میرود
multipropellant سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
open loop system مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه
cuno filter نوعی فیلتر متشکل از تعدادی دیسک که توسط تیغه هایی ازهم جدا شده اند
cellulose acetate ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درابریشمهای مصنوعی فیلم لاک الکل و غیره بکار میرود
cluster mill فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید
branches در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
branch در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
logograph چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
logogram چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
warm gas thruster جت پیش راننده متشکل از گازذخیره شده با فشار زیاد که قبل از بیرون رانده شدن ازنازل گرم شود
unified command نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
combined staff ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
e f t a (european free trade association اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
uniservice متشکل ازیک نوع یکان یا یک نوع نیروی مسلح
bungee ریسمان الاستیکی متشکل ازرشتههای لاستیکی که توسط الیاف بافته شده نخی پوشانده شده
collective bargaining مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
department سازمان
departments سازمان
system سازمان
activities سازمان
activity سازمان
organism سازمان
organisms سازمان
systems سازمان
structures سازمان
structure سازمان
inst سازمان
organizations سازمان
structuring سازمان
organisations سازمان
organization سازمان
machinery سازمان
institution سازمان
wheatstone bridge مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
combined arms army ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
bipropellant سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
organizations سازمان بندی
labor service سازمان کار
force structure سازمان یکانها
data organization سازمان داده ها
organisations سازمان بندی
economic organization سازمان اقتصادی
charity organization سازمان خیریه
organization سازمان بندی
file organization سازمان پرونده
labor organization سازمان کارگری
file organization سازمان فایل
board of inspection and survey سازمان بازرسی
counterintelligence سازمان ضد جاسوسی
organized سازمان یافته
systems مجموعه سازمان
foundation سازمان خیریه
organization chart لوحه سازمان
sensory organization سازمان حسی
physique سازمان بدن
planning organization سازمان برنامه
organizing سازمان دادن
physiques سازمان بدن
tailors سازمان دادن
tailor سازمان دادن
social organization سازمان اجتماعی
task organization سازمان رزمی
visual organization سازمان دیداری
table of organization جدول سازمان
reorganization تجدید سازمان
system مجموعه سازمان
organising سازمان دادن
clandestine سازمان پنهانی
organises سازمان دادن
unit structure سازمان یکان
United Nations سازمان ملل
nonprofit organization سازمان غیرانتفاعی
organize سازمان دادن
organizational مربوط به سازمان
organizes سازمان دادن
u.n. سازمان ملل متحد
task organization سازمان برای رزم
economic reorganization تجدید سازمان اقتصادی
United Nations سازمان ملل متحد
type table نوع جدول سازمان
the church e. سازمان قانونی کلیسا
united nations organization سازمان ملل متحد
table of organization and equipment (toe جدول سازمان و تجهیزات
stablishment قسمت نظامی سازمان
geological survey سازمان زمین شناسی
nonprofit organization سازمان غیر انتفاعی
Civil Aviation Organization سازمان هواپیمایی کشور
restructures تجدید سازمان کردن
front office سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
social security organization سازمان تامین اجتماعی
Organization of American States سازمان دول امریکایی
world health organization سازمان بهداشت جهانی
organized market بازار سازمان یافته
order of battle سازمان نیروهایا یکان
food and agricultural organization سازمان خواروبار وکشاورزی
restructure تجدید سازمان کردن
restructured تجدید سازمان کردن
compositions ارایش یکان سازمان
organises بازار سازمان یافته
reforms اصلاحات تجدید سازمان
reorganizes تجدید سازمان کردن
association for women in computing سازمان حرفهای وغیرانتفاعی
organising بازار سازمان یافته
reform اصلاحات تجدید سازمان
organize بازار سازمان یافته
reorganized تجدید سازمان کردن
direction سازمان دهی یامدیریت
cadre اعضای یک سازمان نظامی
organized سازمان داده شده
tribalism سازمان وتشکیلات قبیلهای
infrastructure سازمان زیر سازی
advance organizer پیش سازمان دهنده
cadres اعضای یک سازمان نظامی
reorganizing تجدید سازمان کردن
composition ارایش یکان سازمان
reorganizing دوباره سازمان دادن
reorganized دوباره سازمان دادن
reorganize تجدید سازمان کردن
reorganised تجدید سازمان کردن
coast defence سازمان پدافنداز ساحل
hiring hall اژانس یا سازمان کاریابی
reorganised دوباره سازمان دادن
directs مدیریت یا سازمان دهی
directed مدیریت یا سازمان دهی
direct مدیریت یا سازمان دهی
organizing بازار سازمان یافته
reorganization تجدید سازمان کردن
reorganizes دوباره سازمان دادن
chief programmer سازمان برنامه نویسی
reorganize دوباره سازمان دادن
reorganising تجدید سازمان کردن
reorganises تجدید سازمان کردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com