English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
toyer سازنده اسباب بازی
Other Matches
toys اسباب بازی
toy اسباب بازی
plaything اسباب بازی
playthings اسباب بازی
bauble اسباب بازی بچه
baubles اسباب بازی بچه
toylike مثل اسباب بازی
yoyo نوعی اسباب بازی بچگانه
noah ark کشتی بچگانه که اسباب بازی اوست
rain box صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
pertubative اشفته سازنده مضطرب سازنده
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
makers سازنده
constructive سازنده
compositors سازنده
maker سازنده
instrumentalist سازنده
builders سازنده
component سازنده
builder سازنده
manufacturer سازنده
instrumentalists سازنده
fabricator سازنده
fabricant سازنده
manufacturers سازنده
producer سازنده
compositor سازنده
wright سازنده
constituents سازنده
concoctor سازنده
constituent سازنده
fomative سازنده
constructor سازنده
producers سازنده
components سازنده
supersessive لغو سازنده
computer manufacturer سازنده کامپیوتر
fabricator سازنده وسایل
enslaver بنده سازنده
manufacturer's agent نماینده سازنده
subjugator مطیع سازنده
presentive مجسم سازنده
composers سازنده مصنف
procreator موجد سازنده
spoiler فاسد سازنده
manufacturers' agent نماینده سازنده
melodist سازنده ملودی
separative جدا سازنده
suppressive موقوف سازنده
lubricating روان سازنده
lubricated روان سازنده
lubricates روان سازنده
sonneteer سازنده غزل
dissipative پراکنده سازنده
ingredient عنصر سازنده
ingredients عنصر سازنده
factors سازنده فاکتور
suppressor موقوف سازنده
dispossessor بی بهره سازنده
builders موسس سازنده
qualifier ملایم سازنده
qualifiers ملایم سازنده
builder موسس سازنده
elucidatory روشن سازنده
lubricate روان سازنده
deific خدا سازنده
distractive پریشان سازنده
manifestative اشکار سازنده
lubricant روان سازنده
inveigler گمراه سازنده
purificative پا سازنده تطهیری
refrigrative خنک سازنده
refrigerative خنک سازنده
assuror مطمئن سازنده
assurer مطمئن سازنده
film developer سازنده فیلم
irradiative روشن سازنده
vitiator تباه سازنده
qualificatory محدود سازنده
composer سازنده مصنف
alterative دگرگون سازنده
incorporator یکی سازنده
procreation سازنده زایش
component جزء سازنده
renovator باز نو سازنده
lubricants روان سازنده
factor سازنده فاکتور
lutist سازنده عود
depletive تهی سازنده
components جزء سازنده
interceptive جدا سازنده
coordinative متناسب سازنده
restrictive محدود سازنده
Bureaucracy . Red tape . کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
ceramist سازنده فروف سفالین
original equipment manufacturer سازنده تجهیزات اصلی
diallist سازنده ساعت افتابی
indican ماده سازنده نیل
ideologue سازنده ایده ئولوژی
ceramicist سازنده فروف سفالین
compositions نسبت اجزاء سازنده
purificatory پاک سازنده تطهیری
composition نسبت اجزای سازنده
boilermaker سازنده دیگ بخار
boiler maker سازنده دیگ بخار
loathful دافع بیرغبت سازنده
compositions نسبت اجزای سازنده
manufacturer تولید کننده سازنده
manufacturers تولید کننده سازنده
formative ترکیب کننده سازنده
reflective بازتابنده منعکس سازنده
producer advertising تبلیغ توسط سازنده
composition نسبت اجزاء سازنده
procurer فراهم سازنده جاکش
paper stainer سازنده کاغذهای دیواری
mitigatory سبک سازنده مخفف
reflectional بازتابنده منعکس سازنده
wright کارگر سازنده نجار
manufacturer's software نرم افزار سازنده
elucidative تفسیری روشن سازنده
metrist سازنده نظم وشعر
perversive گمراه کننده منحرف سازنده
wet cooper سازنده چلیک برای مایعات
humiliatingly پست سازنده خفیف کننده
producers عمل اورنده سازنده باراورنده
humiliating پست سازنده خفیف کننده
mitigative سبک سازنده تخفیف دهنده
illusive گمراه کننده مشتبه سازنده
pictorial تصویر نما مجسم سازنده
spoilsman تباه کننده فاسد سازنده
producer عمل اورنده سازنده باراورنده
assimilator تحلیل برنده همانند سازنده
data general corporation سازنده سیستمهای مینی کامپیوتر
detonating محترق شونده منفجر سازنده
self discharging ازاد سازنده نفس خود
carver قلم سنگ تراشی سازنده
pastoralist سازنده شعرهای روستایی چوپان
honeywell یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
illusory گمراه کننده مشتبه سازنده
unisys یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
borland international یک شرکت سازنده نرم افزارهای ریزکامپیوتر
digital equipment corporation سازنده انواع سیستمهای مینی کامپیوتر
dry cooper سازنده چلیک برای خشکه بار
control data corporation یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری cyber
motorola سازنده تجهیزات الکترونیکی شامل ریزپردازنده ها
Dec یک سازنده بزرگ سیستمهای مینی کامپیوتر
flag waver مضطرب سازنده تولیدکننده هیجان عمومی
outriggers اعضای سازنده اولیه حامل قسمت دم هواپیما
leukosis زیاد شدن بافتهای سازنده گویچههای سفید
smokescreen عمل یا حرف گمراه کننده یا مستتر سازنده
horner سازنده شانههای شاخی کرنازن شاخ تراش
remover اسباب کش
doodads اسباب
mountings اسباب
whigmaleerie اسباب
article اسباب
appliance اسباب
appliances اسباب
doodad اسباب
whigmaleery اسباب
rigs اسباب
rigged اسباب
devices اسباب
removers اسباب کش
device اسباب
tackled اسباب
tackles اسباب
tackle اسباب
lash up اسباب
apparatus اسباب
instrumentally با اسباب
freehand بی اسباب
rigging اسباب
things اسباب
rig اسباب
accouterment اسباب
tackling اسباب
free handed بی اسباب
free hand بی اسباب
apparel اسباب
gadget اسباب
gadgets اسباب
fixings اسباب
dixings اسباب
contrivance اسباب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com